ادبيات داستاني پايداري با بهرهگيري از قالب هاي مختلف و متنوع، در فضايي واقعگرا و به شيوه «پسرويدادي» به بيان حوادث و وقايع دوران دفاع مقدس پرداخته و جاودانه نمودن دلاوريها و سلحشوريهاي ازجانگذشتگان و دلاوران سرزمين ايران اسلامي را وجهه همت و هدف والاي خود قرار داده است. گرهخوردگي کنشهاي داستاني با احساس، عاطفه و تجربه راويان اين نوع ادبي، سبب شده که بسياري از وقايع و حوادث تحت تأثير اصل تداعي معاني به ذهن نويسندگان وارد شود و از آنجا در پهنه بيان و داستان، بروز و ظهور يابد. در رمان «دا» که يکي از رمانهاي بسيار تأثيرگذار ادبيات پايداري است، راوي و نويسنده هر يک به نوبه خود، تحت تأثير فضاي معنوي اثر قرار گرفتهاند و با بهرهگيري آگاهانه يا ناخودآگاه از تکنيکهاي گوناگون داستاني، به آفرينش اين اثر ارزشمند پرداختهاند. در اين گفتار، نويسنده با استفاده از روش سندکاوي و به شيوه تحليلي ـ توصيفي، جايگاه و نقش «تداعي معاني» را در فراخواني حادثهها و شکلدهي به آنها در مرکز توجه خود قرار داده و پس از تبيين اصول و مباني حاکم بر اين اصل، نقشها، زمينهها و کارکردهاي آن را در کتاب «دا» نشان داده است.
«جادوی مجاورت» یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده در تأثیرات زبانی و شیوههای بلاغی است، همان چیزی که بعضی از انواع آن را در بلاغتهای ملل مختلف جهان چندین هزار سال است که ادیبان و ارباب بلاغت با عنوان «جناس»، یا معادلهای آن، در زبانهای فرنگی شناختهاند و در باب آن بحث کردهاند و به ردهبندی انواع آن پرداختهاند. تأثیر هنری جادوی مجاورت، در شاهکارهای ادبی جهان و در کتب مقدس عالم، و در صدر همه آنها قرآن کریم، امری است که هیچکس از آشنایان در آن تردیدی ندارد. در اینجا بحث بر سر امری دیگر است که شاید تاکنون به آن توجه نشده باشد. قصد من در این گفتار فقط طرح این مساله است ولی اثبات آن و تحلیل نتایج اجتماعی و تاریخی آن، کار سالها تحقیق توسط گروههای مختلف پژوهندگان خواهد بود.
بيش از نيم قرن است راجع به ژيد، يكي از بزرگترين «استادان تفكر» قرن بيستم، و آثار او ميگويند و مينويسند. شايد نتوان درباره اين سبكشناس برنده جايزه نوبل مطلبي تازه گفت؛ ولي در اين مقاله ميكوشيم با بهرهگيري از روش توصيفي ـ تحليلي و برداشتهاي ساختارگرا در تحليل ادبي، بازتاب تجربيات شخصي ژيد را در آثارش به تصوير كشيم و با ارايه تعاريفي دقيق از واژگان ضد اخلاق و اخلاق ستيز، بار منفي ضد اخلاق بودن را از او دور كنيم. ژيد كه پس از سفر به آفريقاي شمالي براي درمان بيماري سل و آشنايي با اسكار وايلد، در كتاب مائدههاي زميني به ناتانائل شور را ميآموزد و ترغيبش ميكند تا «همواره آماده باشد تا با شوري بيوقفه پرحرارتتر از پيش، هيجانات و شاديهاي جديد را پذيرا باشد»، در كتاب در تنگ نيز اين دو درونمايه را، كه پايه و اساسشان در مذهب مسيحيت است و ژيد نيز بنا بر تربيت سرسخت مذهبياش با آنها آشنايي كامل دارد، دوباره مطرح ميكند. نويسندهاي كه هم زندگي و هم آثارش پيوسته رويارويي تاريكي و روشنايي را نشان ميدهند، در برابر چهره فرشته وار مادلن (همسرش) خود را جهنم قلمداد ميكند و بين آزادي و اجبارهاي اخلاقي كه همانا منشا تضاد موجود در تفكر اوست، در نوسان است. او در كتاب اگر دانه نميرد با نقل خاطرات دوران كودكي و نوجوانياش صادقانه به درونيترين تمايلاتش اعتراف ميكند و نظريه عمل بيدليل خود را كه چالشي است در برابر خداوند و نظم جهان در كتاب سردابهاي واتيكان ارايه ميدهد.