در شاهنامه فرزانه بزرگ، فردوسی توسی، از نام کسان در داستانها بسیار یاد شده است، این نامها گاه اشاره به سرزمین و گاهی، تیرههایی از مردمان و زمانی اشاره به دورههایی از تاریخ ایران و جهان باستان و یا جنبههای دیگر دارد. یکی از این نامها «جانوسپار» یا «جانوشیار» است که در داستان جنگ اسکندر به نام کشنده دارا از آن یاد شده است که در این جستار به آن میپردازیم.
این مجموعه شامل تمام شاهنامه است که برای راحتی خوانندگان جوان که به تاریخ و تمدن کشور خود علاقه دارند و می خواهند با شاهنامه آشنا شوند، به نثر ساده برگردانده شده و در سه بخش شامل: 1. بخش اساطیر 2. بخش پهلوانی 3. بخش تاریخی تنظیم شده است. بخش اساطیر از پادشاهی کیومرث شروع شده و تا مرگ فریدون ادامه دارد. بخش پهلوانی از پادشاهی منوچهر و ظهور خاندان سام شروع می شود و تا مرگ رستم و فرزندش فرامرز ادامه دارد و بخش تاریخی که با پادشاهی بهمن فرزند اسفندیار شروع شده تا مرگ یزدگرد و تسلط عربها بر ایران ادامه می یابد.
رستم و سهراب یکی از داستانهای غم انگیز شاهنامه است و داستان مرگ سهراب جوان را به تصویر میکشد که بر اثر جنگ با رستم، به دست پدر کشته میشود. سهراب پهلوان افسانهای در شاهنامه است که پدرش رستم و مادرش تهمینه دختر شاه سمنگان است. سهراب با سپاه تورانیان به نبرد ایران آمد و در جنگی تنبهتن با رستم کشته شد، درحالیکه همدیگر را نمیشناختند. تراژدی رستم و سهراب، تراژدی بیخبری است. کتاب حاضر شامل این عناوین است: فصل اول: حماسه ها، ساختار حماسه، خصوصیات عمده شعر حماسی فصل دوم: مختصات شاهنامه، دوره اساطیری، دوره پهلوانی، دوره تاریخی، حماسه سرایی پس از فردوسی فصل سوم: اسطوره چیست؟ حماسه و تراژدی، حماسه ها و اساطیر بابلی و سومری، حماسه گیل گمش، مهابهاراتا (حماسه ای از هند)، رامایانا، هومر و ایلیاد و اودیسه، انه اید (حماسه ای از روم)، دیگر حماسه های اروپایی، اعراب و حماسه فصل چهارم: سه دیدگاه بر حماسه رستم و سهراب، 1.دیدگاه استاد منوچهر مرتضوی، 2.دیدگاه استاد زرین کوب، 3.دیدگاه استاد مینوی، متن داستان رستم و سهراب.
درجهان باستان گروههایی از سرایندگان و چامهسرایان و داستانپردازان و سرودگویان و خنیاگران دورهگردی بودند که هریک بنابر شرایط اجتماعی و زیستی و جغرافیایی ویژه خود، از پدیدآورندگان سرودها و داستانهایی بودند که امروز با پارهای از آنها آشنایی داریم و در دسترسمان است و برخی نیز از میان رفته و تنها نامشان و یا بخش کوچکی از آنها برجای مانده است. به سخن دیگر میتوان گفت این سرایندگان و خنیاگران و سرودگویان به گونهای منشا و خاستگاه ادبیات غنایی (Lyrik) و حماسی (پهلوانی) (Epik) بودند که با نامها و پاینامهای گوناگون در جهان شناخته میشوند. در این گفتار به چندگونه از آنان به گونهای فشرده اشاره میشود.