مقوله فعل مرکب از جالب توجهترین، ظریفترین و در عین حال پیچیدهترین بخشهای پژوهشهای دستوری است که توجه بسیاری از دستورنویسان و زبانشناسان را به خود معطوف کرده است. در این مقاله برآنیم تا ضمن بررسی جدیدترین تحلیلها از فعل مرکب فارسی، به بررسی ساخت موضوعی فعل مرکب فارسی گفتاری معیار بپردازیم، آنگاه بسامد وقوع فعل مرکب را در زبان فارسی گفتاری معیار تعیین نماییم و تحلیلی آماری از آن به دست دهیم.
برخي مطالعات انجام شده درباره محمولهاي مرکب بيانگر آن است که افعال سبک از نظر معنايي، رنگ باختهاند و فاقد توان معنايي کافي براي عهدهدارشدن نقش محمول مستقل هستند .(Jespersen, 1965; Cattell, 1984; Grimshaw & Mester, 1988) در اين نوشته، ضمن پذيرش ناقصبودن محتواي معنايي افعال سبک، به اين موضوع ميپردازيم که چنين ادعايي موجب ناديده گرفتن رابطه معنايي فعل سبک و فعل اصلي متناظر با آن شده است. ادعاي مقاله اين است که افعال سبک به صورت کاملا نظاممند در حفظ ويژگيهاي طرح واره نيروي محرکه، با فعل اصلي متناظر مرتبط هستند؛ اما حوزه مفهومي که در آن ساخت نيروي محرکه اعمال ميشود، از حوزه فيزيکي به حوزه انتزاعي روان شناختي منتقل ميشود. در واقع، عقيده بر اين است که با اينکه افعال سبک داراي معاني کاملا قابل پيشبيني نيستند، سهم معنايي آنها نظاممند و تا حدي شفاف است. مطالعه حاضر با تمرکز بر دو فعل سبک «کردن» و «داشتن» سعي دارد در حد امکان اين نظام مندي را آشکار کند.
تحقیق حاضر با اتخاذ روش تحلیلی ـ توصیفی و تبیین برخی از ویژگیهای فعال آوایی و فرایندهای واجشناختی گویش مازندرانی میپردازد. منظور از فرایندهای فعال، فرایندهای واجی از قبیل فرایند تشدید عارضی، همگونی و تضغیف یا نرمشدگی است. گویش مازندرانی در حاشیه سواحل جنوبی وجنوب غربی دریای خزر رایج است. از دیگر گویشهای خزری میتوان گیلگی، تالشی، تاتی و سمنانی را نام برد. در گردآوری دادههای این تحقیق، دادههای زبان پهلوی از فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته دیوید نیل مکنزی و ترجمه مهشید میرفخرایی و دادههای زبان مازندرانی مبتنی بر تحقیق میدانی نگارنده است که خود گویشوار این گویش است.
در زبانشناسی شناختی، وجود رابطه یک به یک بین عناصر جهان خارج و صورتهای زبانی زیر سوال میرود. زبانشناسان شناختی معتقدند که یک موقعیت واحد را میتوان به صورتهای مختلف در زبان بیان کرد و طرق مختلف شناسهگذاری (کدگذاری) یک موقعیت واحد، متضمن مفهوم سازیهای متفاوت است. از سوی دیگر، گاه یک صورت زبانی، مفهومسازیهای متفاوتی را شناسهگذاری میکند. واژه پیش در زبان فارسی، در کنار معانی متعدد مکانی خود، دارای دو معنای زمانی هم هست که به ظاهر با هم متضادند. «پیش» گاه دلالت بر قبل و گذشته دارد گاه به آینده ارجاع میدهد. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است که چرا واژه «پیش» در حوزه معنایی زمان، دارای دو معنای کاملاً متضاد است. نگارندگان نشان میدهند که به کمک آموزههای معناشناسی شناختی و به طور خاص، به کمک «استعارههای مفهومی» و «طرحوارههای تصوری» پیشنهادی لیکاف میتوان این واقعیت زبانی را بهدرستی تبیین کرد.