«را» یکی از حروف اضافه یا وابسته سازهای پرکاربرد زبان فارسی است که در کتابهای دستور زبان فارسی اقسام و معانی گوناگونی را برای آن برشمردهاند. یکی از موارد کاربرد این حرف که دستوریان کمتر به آن پرداختهاند، در جملههای مرکّب است. این قسم «را» مختص جملههای مرکّبی است که در آنها جملهواره پیرو در درون جملهواره پایه و پس از «را» قرار گرفته است؛ اما فعل جملهواره پایه لازم و یا بینیاز از «را» است؛ مانند «آن را که کمند سعادت کشان میبرد چه کند که نرود». در برخی از کتابهای دستور زبان فارسی، همچون دستور زبان فارسی خانلری و دستورنامه مشکور این نوع کاربرد حرف «را» منحصر به نوشتههای معاصران و غلط پنداشته شده است؛ حال آنکه در متون نظم و نثر قدیم؛ از جمله در گلستان سعدی یافت میشود. در این مقاله به معرفی این قسم از «را» و نقد و بررسی آراء مخالف و موافق در باب آن پرداخته شده، با استناد به شواهدی چند از نظم و نثر فارسی، شیوه بهکارگیری آن در جملههای مرکّبی که در آنها جملهواره پیرو در درون جملهواره پایه جای گرفته نموده شده است.
معنای حروف و چگونگی استفاده از آنها نقش مهمی در رسایی و شیوایی متون کهن فارسی دارد. تاریخ بیهقی یکی از متون شیوای نثر فارسی است که از حرف «را» در آن به شکل گسترده و متنوع استفاده شده است. برخی از کاربردهای «را» در تاریخ بیهقی در بین متون معاصر آن و حتی بعد از آن تا عصر حاضر اریج است اما در برخی موارد کابردهایی نیز خاص همین متن است. بطور کلی «را» در این متن بعنوان حرف اضافه، حرف نشانه، حرف تأکید و .... آمده است. در شناخت معنا و کاربرد «را» فعلی که همراه آن آمده نقش مؤثری دارد.
مقاله از سه منظر مختلف نحوی، معنایی و پردازشی، به بررسی و کارکرد متممنما در زبان فارسی میپردازد و سعی میکند با بهرهگیری از رویکردی تعاملی، به پژوهش در زمینه متممنما همت گمارد. به این منظور این مسئله در سه بخش نحوی، معنایی و پردازشی بررسی شد. نتایج پژوهش نشان میدهد که عاملی معنایی به نام ادعای صدق، بر بسامد رخداد متممنما تأثیرگذار است؛ بنابراین با در نظر گرفتن این تأثیر معنایی، میتوان به نشانهای از تعامل میان حوزه نحو و حوزه معنا دست یافت. از سوی دیگر در این پژوهش نشان داده میشود که عواملی نحوی مانند توالیهای زمانی و وجهی در بندهای پایه و پیرو، تأثیری بر بسامد رخداد متممنما ندارند. همچنین با کمک آزمونی پردازشی مشخص میشود که گویشوران با سرعتی بیشتر و در مدت زمانی کوتاهتر به جملات دارای متممنما واکنش نشان میدهند؛ بنابراین، پردازش ذهنی این دو ساخت با یکدیگر متفاوت است.
در همه کتابهای بلاغی عربی و فارسی «جملههای ندا» از نوع انشاءطلبی شمرده شده است و به صرف ذکر حرف «ندا» یا حرف «ندا و منادا» و یا وجود آهنگ و لحن «ندایی» در یک جمله، آن را انشاءطلبی به شمار آورده و دارای معانی و مقاصد ثانوی دانستهاند. مبحث ندا در زبان، موضوعی قابل تأمل است و با بررسی شواهد مشخص میشود، ندا اقسامی دارد که نمیتوان برای همه آنها حکم واحدی صادر کرد؛ زیرا هر کدام ویژگیهای خاصی دارد که هم از جهت قواعد دستور زبان فارسی و هم از جهت مقاصد ثانوی نیازمند تأمل و بررسی است. در این گفتار ابتدا اقسام ندا با تکیه بر دستور زبان فارسی دستهبندی میشود و با توجه به ویژگیهای هر یک پیشنهادهایی در این تقسیمبندی مطرح میگردد؛ سپس با توجه به بار معنایی هر یک درباره مقاصد ثانوی آن نیز مطالبی ارائه میشود. در این مقاله کوشش شده است به پرسشهای زیر پاسخ مناسبی داده شود. 1. آیا حروفی مانند «ای»، «یا» و «ا» که برای ندا به کار میرود همواره حرف ندا به شمار میآید؟ 2. آیا در زبان فارسی اقسام متفاوتی برای منادا وجود دارد؟ 3. آیا بر اساس تعریف ندا در کتب بلاغی، پیوسته لفظ «ندا» و «منادا» دارای مقاصد ثانوی است یا این مقاصد بر اساس جملات پس از ندا مشخص میشود؟
در ميان آثار ادبي جهان، رمان سيذارتا اثر هرمان هسه با حکايت شيخ صنعان در منطق الطير عطار شباهتهايي دارد که اين دو اثر را قابل مقايسه ميسازد. جستجوي کمال و طي طريق از کمال ظاهري تا رسيدن به مرتبهاي از کمال واقعي درونمايه هر دو اثر است. سيذارتا و شيخ صنعان که هر دو از نظر ديگران داراي مقام و مرتبهاي از کمال هستند، در پي کمال واقعي خويش همه چيز را ترک ميگويند و به جستجو ميپردازند. عشق در هر دو داستان جايگاه ويژهاي دارد و تحول اساسي شخصيتها در هر دو با عشق زميني آغاز ميگردد و به سرانجام ميرسد. در اين مقاله ابتدا ضمن مقايسه ساختاري، دو اثر از لحاظ شخصيتپردازي، کنشها و گرهگاهها و زبان و بستر وقوع داستان بررسي ميشوند. سپس، علت کنشها و شباهتها و تفاوتهاي مفاهيم در دو داستان نموده خواهد شد.