در ميان آثار ادبي جهان، رمان سيذارتا اثر هرمان هسه با حکايت شيخ صنعان در منطق الطير عطار شباهتهايي دارد که اين دو اثر را قابل مقايسه ميسازد. جستجوي کمال و طي طريق از کمال ظاهري تا رسيدن به مرتبهاي از کمال واقعي درونمايه هر دو اثر است. سيذارتا و شيخ صنعان که هر دو از نظر ديگران داراي مقام و مرتبهاي از کمال هستند، در پي کمال واقعي خويش همه چيز را ترک ميگويند و به جستجو ميپردازند. عشق در هر دو داستان جايگاه ويژهاي دارد و تحول اساسي شخصيتها در هر دو با عشق زميني آغاز ميگردد و به سرانجام ميرسد. در اين مقاله ابتدا ضمن مقايسه ساختاري، دو اثر از لحاظ شخصيتپردازي، کنشها و گرهگاهها و زبان و بستر وقوع داستان بررسي ميشوند. سپس، علت کنشها و شباهتها و تفاوتهاي مفاهيم در دو داستان نموده خواهد شد.
هرمان هسه (1877-1962) رماننویس، شاعر و نقاش آلمانی-سوییسی که بخاطر قدرت استعداد نویسندگی، شکوفایی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشههای انسانمداری و سبک عالی نگارش در سال 1946 میلادی به دریافت جایزه نوبل در ادبیات نائل شد. او بیش از هر نویسندهای توانسته است از رنجهای درونی و کشمکشهای روحی، انزوا و زندگی باطنی بشر سخن گوید. و این همه از علاقه او به فلسفه اصالت وجود، موضوعات روحانی و عرفانی، بودا و فلسفه هندو، که در آثار او مشهود میباشد، ناشی میشود. هسه در آثار خود نمایاندن و معرفی اضداد را با انتخاب دو سرشت کاملاً مختلف که هر دم به یکدیگر نزدیک میشوند به عهده میگیرد که سرانجام با یکدیگر همگام و هماهنگ میشوند و از دو طریق مختلف به یکجا میرسند. او برخلاف بسیاری از نویسندگان که به بشر جدا از عالم طبیعت اعتقاد دارند و به هر تغییر شکل طبیعت برحسب فنون علمی مینگرند، راه شناخت تدریجی بشر را در ارتباط با عالم خلقت میداند. سفر به شرق بنا بر گفتهٔ خود هسه سفری است روحانی نه سفری جغرافیایی و در واقع زندگینامهٔ نویسنده است و تحولی را در طرز تفکر او نشان میدهد که در آن فردپرستی جایش را به اندیشهٔ کلیت و جامعیت میدهد. این سفر سفری است در ورای زمان و مکان، اما از نظر ساختمان و ترکیب موضوع بر مبنای سفر جغرافیایی قرار دارد و شهرها و مکانهایی که در آنها نام برده میشود، جاهایی است که نویسنده خود در زندگی از آنها عبور کرده است.
کتاب نرگس و زرین دهن اثر هرمان هسه نخستین بار در سال هزار و سیصد پنجاه توسط مترجم توانا سروش حبیبی به فارسی برگردانده شد با نام نرگس و زرین دهن که البته همانطور که بهتر می دانید نام اصلی کتاب نارتسیس و گلدموند است که در سال هزار و نهصد و سی توسط هسه نوشته و نشر یافت. البته می توان گفت یکی از سه اثر برتر کتاب های هرمان هسه است که بدلیل بازگو کردن روابط جنجالیترین کتابش نیز شناخته شد و در فهرست پر مخاطبترین و مشهورترین کتابهای نویسنده محسوب میشود داستان یک گردش دایره وار است و مکان روایت از یک سیکل در ماریابرون شروع و پس از گذر از چند مکان چون روستا، دشت و قصر و صحرا و شهرها و در اخر بازگشت به همان مبدا. و نکته جالبی که نه در این اثر بلکه در کلیه آثار هرمان هسه تکرار میشود ساختار خاص و تکنیکی نویسنده براساس 2 قطبی بودن ساختار است و رو ح و جسم آدمی در سیر داستان در این اختلاف قطب سرگردان می نماید و آدمی را متفکرانه به شرح ماجرا گوش بزنگ می نماید و حقیقتا با دیدی فیلسوفانه به روایت و شرح و توصیف می پردازد.
ادیبان کُرد همواره شعر فارسی را به دیده اعجاب و تحسین نگریسته و از آن متأثر بودهاند. نمودهای گوناگون این تأثیرپذیری را در قالب تضمین، ترجمه و صورخیال مشابه و مضامین مشترک میتوان دید و از این میان، شعر حافظ بیش از دیگر اشعار مورد توجه ایشان بوده است. در این مقاله پس از مقدمهای درباره تأثیرپذیری ادیبان کُرد از شعر فارسی، به ناری، شاعر عار فمسلکی که در همین سدههای اخیر میزیسته، پرداختهایم. برای ترسیم خطوط چهره حافظ در دیوان شاعر کُرد، ابتدا به سراغ موضوعات و مضامین و مفاهیم مورد علاقه دو شاعر رفته و در نهایت چهار مخمس ناری، که در آنها غزلیات حافظ را، تضمین کرده است، بررسی کردهایم.
«گاو»، اثر غلامحسين ساعدي و «مسخ»، نوشته فرانتس کافکا از جمله آثار داستاني کوتاه معاصر به شمار ميروند که داراي ژرفساختي کاملا شبيه به يکديگرند. اين دو اثر در واقع بياني اکسپرسيونيستي از جامعه عصر ساعدي و کافکاست که ميکوشد با رويکردي جادويي، رئاليسمترس و خفقان و استبداد حاکم بر ايران بعد از کودتاي 28 مرداد و پراگ 1900 را به تصوير کشد. اين دو اثر، با وجود داشتن ژرف ساخت يکسان، در حوزه شيوه شخصيتپردازي، کاملا با يکديگر متفاوتاند، کاربرد گفتگو در مقايسه با ساير شگردهاي پردازش شخصيت، بسامدي بسيار اندک در اين مسخ دارد و در مقابل، توصيف با دامنه کاربرد وسيع، منطق حاکم بر شيوه شخصيتپردازي آن به شمار ميرود. «مسخ» به عنوان يکي از آثار برجسته ادبيات جهان، مورد توجه بسياري از ناقدان و نويسندگان از جمله ولاديمير ناباکوف قرار گرفته است. درباره «گاو» اثر ساعدي نيز بسياري سخن گفتهاند اما در هيچ يک از آثار مذکور، به طور مبسوط به بررسي شگردهاي شخصيتپردازي در داستان کوتاه «گاو» و مقايسه آن با «مسخ» کافکا پرداخته نشده است؛ از اين روي، در پژوهش حاضر عوامل موثر در پردازش شخصيت در دو اثر داستاني «گاو» و «مسخ» مورد بررسي و مقايسه قرار گرفته است.