این کتاب دربرگیرنده چهار نوشتار درباره چهار کتاب کودک و نوجوان است که نویسنده به نقد و بررسی آنها پرداخته است. در مقدمه کتاب نویسنده به بررسی چیستی ادبیات کودک پرداخته و تعریفی از آن ارائه داده است. «بزی که گم شد» نوشته نادر ابراهیمی، «موفرفری» نوشته شهلا بارفروش، «نورآباد دهکده من» اثر ناصر ایرانی و «بقچه گلی» نوشته شکوه قاسم نیا آثاری هستند که دستمایه نوشتن مقالات این کتاب شدهاند.
تاریخ بشر آئینه یک سلسله مبارزه هایی است که بین طبقات مردم برقرار است و این مبارزه ها تا غلبه حق بر باطل ادامه خواهد داشت. مبارزه طبقاتی مظهر و نمایش واقعی حوادث تاریخی است که سر ترقی و تکامل هم در آن نهانست. نبرد دائمی خوبی و بدی، قدرت و حق، فقر و غنا، سرمایه و کار، تقدم و تجدد، ارتجاع و آزادی، فداکاری و خودپرستی، ظلم و عدالت و بالاخره مبارزه نور و ظلمت و یا یزدان و اهریمن است که حوادث و وقایع تاریخی را بوجود آورده است و بدون این نبرد زندگی هدف واقعی ندارد. تصدیق حالت حاضره و تسلیم در برابر سلطه و قدرت زندگی را همان اندازه فاقد روح و معنی خواهد ساخت که کسی وارد جنگ تن به تن بشود بدون اینکه کینه ای در دل داشته باشد و یا تن به زناشویی دهد درحالیکه فاقد عشق و محبت نسبت به همسر خود باشد. یکی از مظاهر حساس و جلوه های مشخص مبارزه های طبقاتی مبارزه ایست که در طول تاریخ بردگان با اربابان نموده اند و پرده های دلگداز و در عین حال لذت بخشی در صحنه اجتماع به وجود آورده اند. بردگی دوره مشخصی در تاریخ اجتماعی هریک از ملت ها گذرانده و خود یکی از دوره های فعالیت اقتصادی بشر است. تمام ملت ها "دوران اقتصاد بردگی" و یا دوره مبارزه بر علیه بردگی را در زمان واحدی نگذرانده اند و در تمام ملت ها هم بردگی حالت مشخص اقتصادی نبوده بلکه بطوری که در این مقاله ها دیده خواهد شد رژیم اقتصادی بردگی در بعضی از کشورها مانند یونان و روم با ظهور فئودالیسم از بین رفته و در پاره از ممالک دیگر مانند آمریکا و روسیه تا یک قرن پیش وجود داشته و در پاره کشورها مانند ایران از بردگان در فعالیت خاص اقتصادی یعنی تولید استفاده نمی کردند.
هاشم اعتماد سرابی نویسنده کتاب، در مورد موضوع کتاب می گوید: این نوشته ها یک قسمت از مقالاتی است که در این چند ساله در روزنامه خراسان چاپ شده است، چیزهایی که پیرامون مسائل مختلف نوشته ام. که البته مثل نماز آن مردک گلستان چیزی نبوده که به کار آید. از سستی و نقص اما چرا باز به شکل کتابی در می آید منکه هنوز از رنج شرم "اسائه ادب" فارغ نیامده ام، واقعه ایست مشکلم... احساسی است و امیدی گنگ و خام و اگر با این همه، کمک کوچکی به درک درست شده باشد خود را ماجور یافته ام.
کلمه «ادبیات» چه معنا و مفهومی را در ذهنها برمیانگیزد؟ آیا مفهوم ادبیات مطلقا ذهنی است و ارتباطی با دنیای خارج از ذهن ندارد یا مفهوم ذهنی ما از ادبیات با دنیای محسوس خارجی مربوط است؛ اگر مربوط است، با کدام بخش و چه نوع محسوسات خارجی ارتباط دارد و مشخصات خارجی آن محسوسات که با مفهوم ما از ادبیات در ارتباطاند چیست؟
کلمه «ادبیات» چه معنا و مفهومی را در ذهن ما بر میانگیزد؟ آیا مفهوم ادبیات مطلقا ذهنی است و ارتباطی با دنیای خارج از ذهن ندارد و یا مفهوم ذهنی ما از ادبیات با دنیای محسوس خارجی مربوط است و اگر مربوط است با کدام بخش و چه نوع محسوسات خارجی ارتباط دارد و مشخصات خارجی آن محسوسات که با مفهوم ما از ادبیات در ارتباطاند چیست؟ و آیا اگر همان مشخصات را وصف کنیم تعریفی از ادبیات به دست نیاوردهایم؟ و باز آیا در تعریف ادبیات مشخصات محسوس خارجی بر وجوه مفهوم ذهنی منطبقاند یا نیستند؟