بیدل چون خاقانی وجامی، رباعیاتش را تجلیگاه مفاهیم عمیق عرفانی فلسفی نموده و نشئه باده تصوف یعنی وحدت وجود را شرح کرده است. تقارن افکار و آرای شیخ اکبر و ابوالمعانی چنان است که گویا شرح منظومی بر اندیشه عمیق وحدت الوجودی ابن عربی است. در این کتاب رباعیاتی از بیدل انتخاب شده که چگونهاندیشی عرفانی و موتیوهای سبک هندی را به نمایش گذارد.
این کتاب بخشی از دیوان محمدعلی ناصح رئیس انجمن ادبی ایران و مشتمل بر ترجمه حال و برخی چکامه ها و غزلیات و مثنویها و رباعیات است
حسین مسرور که نام خانوادگی اش سخنیار و تخلصش مسرور است در بیستم صفر 1308 قمری در کوپا از بلوک اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت. آنها برای تعلیم و تربیت به اصفهان کوچ کرده و مسرور در سایه نبوغ ذاتی تحصیلات مقدماتی را پشت سر گذاشته به مراکز علم و دانش دست یافت و از درس استادان نامی کسب نور نمود. از 9 سالگی اشعار خود را در انجمن ادبی اصفهان می خواند و در محضر شادروان دهقان سامانی مایه تحسین و تعجب شعرا گشت پس از چندی عازم شیراز شد و زبانهای قدیم و خطوط باستانی را در محضر فرصت شیرازی آموخت و در مراجعت به اصفهان اشعار انتقادی خود را با امضای مستعار در جرائد اصفهان و طهران منتشر ساخت به خراسان و کاشان سفری نمود و هر جا از خرمن معرفت دامنی برگرفت پس از فوت پدر باز سفری به شیراز نمود و دوستانش از او خواستند تصدی ریاست چاپارخانه های شیراز را بپذیرد قبول کرد و دو سال بعد در طهران به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و از 1302 شمسی به مدت 36 سال عهده دار تعلیم و تربیت مردان امروز بود. استاد مسرور علاوه بر تبحر در فنون شعر و ادب در ریشه لغات قدیمی و اشعار و اصطلاحات مشکل شعری غریزه الهام بخشی دارد...
در آغاز سال روان خورشیدی رئیس جمهور افغانستان، ایران و تاجیکستان در شهر دوشنبه تصمیم می گیرند تا نمادهای فرهنگی و تمدنی جغرافیای تاریخی سه کشور تجلیل نمایند نگرشی که مبتنی بر همگرایی معطوف به ثبات منطقی و پیوند پایدار سه کشور است. این تصمیم باعث امضا بیانیه مشترک در تاریخ 5 و6 برج حمل 1387 بر تجلیل از هزار و یک صد و پنجاهمین سال زاد شاعر تیره چشم روشن بین یعنی رودکی و جشن نوروز سال روان صحه می گذارد. این مجموعه یادگار از چنان همایشی است
یکی از مسائل مبهم و غامض ادبیات، چگونگی بازگشت ادبی است. بازگشت ادبی مرز انفصال و گسست ادبی در حوزه فرهنگ و تمدن مشترک است. بنا بر اسناد تاریخی، تا برههای از تاریخ، سنت ادبی متجانس و همگنی را در جغرافیای فرهنگ مشترک میتوان دید. بازگشت ادبی در ایران سبب میشود تا فرایند سنت ادبی همگن دچار گسست گردد. سخنوران و ادیبان ایرانی با گزینش سبک خراسانی و عراقی، آگاهانه و ارادی از سبک هندی فاصله میگیرند. اما سبک هندی در سه حوزه فرهنگی افغانستان، شبه قاره و ماوراءالنهر استمرار مییابد. این کتاب تلاش میکند تا علل و عوامل بازگشت ادبی را برجسته نموده تا بتواند فرایند تداوم سبک هندی را استدلال نماید.