این کتاب بخشی از دیوان محمدعلی ناصح رئیس انجمن ادبی ایران و مشتمل بر ترجمه حال و برخی چکامه ها و غزلیات و مثنویها و رباعیات است

منابع مشابه بیشتر ...

6673db6bc3ea6.jpg

دیوان یحیی ریحان (بضمیمه چندین عکس تاریخی)

یحیی سمیعیان ریحان

«یحیی سمیعیان» متخلص و مشهور به «ریحان» در سال 1313 ق در تهران دیده به جهان گشود. در سن 15 سالگی به همراه خانواده به مشهد مقدس رفت و در کلاس هفتم نخستین شعر خود را در روزنامه نوبهار به چاپ رساند. وی پس از یک دوره همکاری با مطبوعات در مشهد و تهران و عضویت در تشکل‌های ادبی و فرهنگی، روزنامه‌نگار شد و به عنوان مدیر و سردبیر، «گل زرد»، و «نوروز» را منتشر کرد. افزون بر این دو، آثار ریحان در نشریه نوبهار، خورشید، حکمت، حبل‌المتین، دانشکده، ایران، شفق سرخ، ارمغان، یغما، آینده، مربی، سپید و سیاه، و امان افغان به چاپ رسیده است. «باغچه ریحان» و «دیوان یحیی ریحان» از دیگر آثار اوست. ریحان دهه پایانی عمر را به سختی گذراند و از این که گمنام بود رنج می‌برد، تا این که در اول اسفند 1363 بدورد حیات گفت. در ششمین مجلد از مجموعه «مفاخر مطبوعات ایران» یحیی سمیعیان معرفی و زندگی و آثار او بررسی شده است." اسم من یحیی، تخلص ریحان و نام خانوادگی‌ام سمیعیان است. پدر مرحوم من محمدباقر اصفهانی نام داشته ولی در شهر تهران به دنیا آمده بود و فقط اجداد او اهل اصفهان بوده‌اند، خود من نیز در تهران قدم به عرصه وجود گذاشته‌ام. موقع تولد من، پدرم به تجارت اشتغال داشت ولی بعدها سرمایه‌اش تمام شده بود و به حق‌العمل کاری امرار معاش می‌کرد. در سال 1272 شمسی در تهران به دنیا آمده‌ام و روز تولد من مقارن با روزی بوده است که میرزا رضای کرمانی [...] ناصرالدین شاه قاجار را با ششلول به قتل رسانده است. البته تاریخ‌هایی که ریحان برای تولدش نوشته همخوانی ندارد، زیرا اگر روز قتل ناصرالدین شاه به دنیا آمده بود، روز تولد او جمعه 17 ذیقعده 1313 قمری برابر با فروردین 1275 خورشیدی می‌شد.یحیی سمیعیان تا پایان تحصیل دوره ابتدایی در تهران اقامت داشت و پس از طی دوره یاد شده در سن 15 سالگی همراه خانواده به مشهد مقدس رفت و در آن شهر وارد کلاس هفتم مدرسه ملی خراسان شد و همان سال نخستین شعر خود را در روزنامه نوبهار به چاپ رساندو وی پس از پایان کلاس هفتم وارد خدمت در اداره دارایی خراسان شد و پس از چهار سال به تهران انتقالی یافت. در دوران مشهدنشینی با مطبوعات آن شهر به همکاری پرداخت و سروده‌هایش را به چاپ رساند. همکاری یحیی ریحان به مطبوعات چاپ مشهد ختم نمی‌شد. بر اساس مطالب کتاب، «ریحان» نوشته است که چون در موقع اقامت خود در شهر مشهد مقالاتی از جراید فرانسه برای روزنامه‌های تهران (عصر جدید و ارشاد) می‌فرستادم لذا پس از وارد شدن به تهران به دیدن مدیران جراید مزبور رفتم آنها ورود مرا از خراسان به تهران در ضمن اخبار داخلی درج کردند. در آن اوقات مرسوم بود که هر وقت مأمورین دولت یا شعرا و نویسندگان در ولایات به تهران یا از تهران به ولایات عزیمت می‌کردند، جرایدی که با آنها مربوط بودند ورود یا خروج آنها را در روزنامه خبر می‌دادند.در چند روز [اقامت در تهران] به دیدن آقای سیدضیاء‌الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد رفتم.زیرا سرمقاله‌های روزنامه رعد که به قلم خود او نوشته می‌شد خیلی جالب توجه بود و میل داشتم نویسنده آن مقالات را ملاقات نمایم.روزنامه رعد از سایر جراید آن روز مهمتر بود و به‌قدر کافی مترجم و نویسنده داشت و مقالات اشخاص دیگر را درج نمی‌نمود. اساسا آن اوقات نویسندگان زیادی در تهران بودند. گاهی آقای عدل‌الملک دادگر در پاورقی رعد مقالات ادبی می‌نوشت و همچنین آقای دیوان بیگی سناتور هم مقالات ادبی جالب توجه در جراید تهران مرقوم می‌داشت.ریحان پس از یک دوره همکاری با مطبوعات در مشهد و تهران و عضویت در تشکل‌های ادبی و فرهنگی، روزنامه‌نگار شد و به عنوان مدیر و سردبیر، «گل زرد» را انتشار داد.وی پس از «گل زرد» در فروردین 1300 هجری شمسی «نوروز» را به چاپ رساند و این جریده ملی، ادبی و اجتماعی، هفته‌ای یکبار در روزهای سه‌شنبه منتشر می‌شد.یحیی ریحان پس از تجربه دوره اول گل زرد و انتشار نوروز و به دنبال سقوط دولت سیدضیاء‌الدین طباطبایی تصمیم گرفت دوره دیگری از حیات گل زرد را آغاز کند.در این باره در کتاب آمده است: ... در صدد برآمدم مجددا روزنامه گل زرد را منتشر سازم.در آن موقع وزیر فرهنگ ممتازالدوله بود. مرحوم دهخدا نامه‌ای به وزیر فرهنگ نوشت و توصیه کرد که امتیاز و اجازه نشر روزنامه گل زرد را بدهند. ممتازالدوله ذیل نامه دهخدا به آقای میرزا رضاخان نائینی معاون وزارت فرهنگ نوشت: آقای معاون راجع به روزنامه گل زرد مطالب متضاد می‌شنوم. به موضوع رسیدگی شود هرگاه اشکالی حاصل نباشد اجازه نشر داده شود.هر کس به دستور و دستخط فوق توجه نماید استنباط می‌کند که ممتازالدوله وزیر فرهنگ نه هرگز یک شماره روزنامه گل زرد را دیده یا خوانده بود و نه از مندرجات دو شماره جریده نوروز اطلاع حاصل نموده بود و اگر جراید مزبور را دیده بود این‌طور دستور نمی‌داد بلکه شخصا در رد و یا قبول تقاضای نشر روزنامه تصمیم می‌گرفت. افزون بر گل زرد و نوروز، آثار ریحان در نشریه‌های نوبهار و خورشید(چاپ مشهد)، حکمت(چاپ قاهره)، حبل‌المتین (چاپ کلکته)، دانشکده ایران، شفق سرخ، ارمغان، یغما، آینده، مربی و سپید و سیاه(چاپ تهران)، امان افغان (چاپ کابل) به چاپ رسیده است. «باغچه ریحان»، «دیوان یحیی ریحان» و خاطرات و سرگذشت از دیگر آثار اوست. باغچه ریحان در سال 1338 قمری به چاپ رسید.

6673d9625648f.jpg

دیوان مذنب آباده ای

مذنب آباده ای

مذنب شوریده وارسته ای که از می حق سرمست و شیدا بوده گوشه ای اختیار کرده برای خود دنیای دیگری ساخته بود روی به میخانه آورده و از ماسوی چشم پوشیده بود. عشق از نظر وی حب علی بود و از این راه در جستجوی عشق حقیقی گام میزد. مذنب یکی از گویندگان با ذوق و گمنامی است که این در دری را به پای خرگان نریخته و دری از بهر دنیا نسفته او به عمر خویش مدح کسی نگفته و مدح را بخاندان علی (ع) اختصاص داده و کسی را جز آن بزرگوار و فرزندانش لایق ستودن نشناخته است، مذنب مدح را شعر نمیداند و برای مدح شخصیت مستقلی قائل است. در مصائب سیدالشهدا اشعار و مراثی جانسوز ساخته و در آنها عقیده و علاقه خود را نسبت به خاندان عصمت و طهارت به ثبوت رسانیده است اندوی همیشگی بر وی سایه افکنده بود. مذنب در تضمین ابتکار دیگری به خرج داده و از اغراض غزلی به مدح عدول کرده است. مذنب در سال 1363 هجری قمری بسرای جاودانی شتافت.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

6673cd7d1e566.jpg

دیوان اشعار استاد محمدعلی ناصح

محمدعلی ناصح

آثاری که در این دیوان از نظر خوانندگان گرامی میگذرد عبارت از 28 چکامه و 222 غزل و 19 مثنوی و 42 رباعی و چندین قطعه و پاره ای از اشعار ناتمام و پراکنده است که استاد ارجمند در عمر پربرکت نود ساله سروده اند و در پایان برخی از آنها به تاریخ نظم اشاراتی رفته است. در پایان دیوان کامل استاد فقید در بخشی جداگانه اشعاری را که در سوگ آن بزرگ، یاران و شاگردان ایشان سروده اند به ترتیب الفبایی نام آن سروران بر پی آورد.

نظم/شعر کلاسیک/دیوان
کتاب
607d7e31935c1.jpg

سیره جلال الدین یا تاریخ جلالی

کتاب سیره جلال الدین یا تاریخ جلالی از آثار جاویدان نورالدین محمد بن احمدبن علی بم محمد نسوی، صاحب رساله مشهور نفثه المصدور، رئیس دیوان رسائل سلطان جلال الدین منکبرنی آخرین پادشاه سلسله خوارزمشاهیست. این نویسنده در سفر و حضر و حروب و حوادث ملازم و همراه سلطان مذکور بوده و آنچه خود از وقایع عصر جلالی دیده، یا از شاهدان شنیده در اوراق کتاب نفیس خویش نگاشته، و حقایق بی پرده پوشی و ستایش و نکوهش بیجا، و کاهش و افزایش ناروا، با بیانی دلنشین و شیوا برشته تحریر کشیده شده و از این نظر و اشتمال بر بعضی مطالب و دقایق و نکاتی که جای آن در تواریخ دیگر خالیست، میتوان گفت که کتابی یگانه و ممتاز است

نثر/متون کهن
کتاب