سیدعمادالدین نسیمی، شاعر و متفکّر حروفی در قرن هفتم هجری بود. وی به ترکی و فارسی و عربی شعر سروده است؛ ولی دیوان عربی او در طول زمان مفقود شده است. دیوان نسیمی حاوی قالب های متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی و ... است و بیشتر به زبان ترکی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شده است. این دیوان نسیمی بر اساس یک نسخه نویافته کهن و هفت نسخه کهن دیگر فراهم آمده و به روش علمی تصحیح شده است.
ریاضالعاشقین کتابی است در بارهی شاعران قرهباغ یا «کوراباغ» که به همت میزاصدرای مجتهد زادهی قره باغی فراهم آمده است که در آن از 79 تن از شاعران زن و مرد دیار قرهباغ قفقاز با آوردن قطعاتی از اشعار آنان و نیز نگارهی برخی از آنان نام برده شده است. محمدعلی تربیت، در بارهی این کتاب و مولف این تذکره مینویسد: «او محمد بن میرزاصدرای قرهباغی است و کتابی در سنه 1325 [ مهی / 1286 خ ] به عنوان ریاض العاشقین مشتمل بر شعرای قرهباغ و منتخبات اشعارشان در ترکی و فارسی و صورت تمثال آنان تالیف کرده که جلد اولش در تاریخ 1328 [ مهی / 1289 ] ] و در استانبول چاپ شده و آن ترجمه ترکی تذکرهی نواب است که قبل از آن تالیف و چاپ شده است» باید گفته شود که اصل فارسی تذکرهی نواب در دسترس نیست ( امکان دارد که در آینده به دست آید ) و آقای یحیی خانمحمد آذری پژوهندهی پرکار کشورمان، آن را از روی ترجمهی ترکی تذکرهی نواب به فارسی بر گردانده اند و از سوی نشر آفرینش در پاییز سال 1373 روانهی بازار نشر گردیده است. شاعرانی که شعرهای آنان در این تذکره آورده شدهاند، همزمانند با دوران آقامحمدخان قاجار، فتحعلیشاه قاجار و سپس دوران تجزیه قفقاز از ایران بر اثر دو قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای. در میان شاعران قرهباع [کوراباغ ]، شمار بانوان قابل توجه است و به ویژه این که این بانوان در دوران زندگانی خود، بسیار سرشناس بودند و مورد توجه. از شاعران بلند آوازهای که در این تذکره از وی یادشده است، مهدیقلی خان داغستانی ( وفا ) است.
این مجموعه مشتمل است بر معرفی شاعران، نویسندگان، عالمان، عارفان، خوشنویسان و دست اندر کاران موسیقی در استان آذربایجان غربی در دوره معاصر .در کتاب نمونهای از اشعار شاعران به ترکی یا فارسی درج گردیده است ;همچنین علاوه بر ذکر احوال و آثار، پارهای از مختصات شعری و دیدگاههای اشخاص نیز به اجمال بررسی شده است .
عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری(ادیب اول-یکم)، ادب شناس،شاعر، محقق، مدرس و اندیشمند معروف دوره مشروطیت است.ادیب به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده است. در تاریخ ادبیات صدوپنجاه سال اخیر نیشابور دو نفر معروف به ادیب بودند: یکی میرزا عبدالجواد بجنگری معروف به ادیب اول و شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم و متخلص به راموز که شاگرد ادیب اول بوده است. او اطلاعات فراوانی از دانشهای گوناگون اسلامی و علوم قدیم داشتهاست و اشرافش به واژههای فارسی و عربی، شعر او را از اشارات و تلمحیات مختلف سرشار کرده و این منطقی بودن و آگاهانه سرودنها سبب شدهاست تا در شعر او شور، حال و عواطف شاعرانه کمتر مورد توجه قرار گیرد. درسرودن شعرازسبک قاآنی پیروی میکرد. اما بعد ازمدتی به شیوه ترکستانی روی آورد و سرانجام خود صاحب سبکی ویژه شد. ادیب نیشابوری شاعری توانا بود و انتخاب الفاظ و انسجام ترکیبات و معانی دقیق ازخصوصیات بارز شعراوست. اشعار او را به سه دسته تقسیم کردند: اشعاری که در جوانی به پیروی از قاآنی سرودهاست که بعدها خودش نپسندید. اشعاری که به سبک خراسانی سروده که به علت برخورداری از واژگان غنی، بسیار استادانهاست. اشعار عرفانی و صوفیانه که گویا خودش بیشتر این اشعار را دوست میداشتهاست.... ما،بدان قامت وبالا نگرانیم هنوز در غمت،خونِ دل از دیده روانیم هنوز جز تو یاری نگرفتیم ونخواهیم گرفت بر همان عهدکه بودیم،بر آنیم هنوز به امیدتو شبِ خویش به پایان آریم آن جفادیده که بودیم،همانیم هنوز ای دریغا،که پس از آن همه جان بازی ها در سرِ کویِ تو بی نام ونشانیم هنوز دیگران وادیِ عشقِ تو به پایان بردند ما به یادِ تو در این دشت،دوانیم هنوز آرمیدند همه در حَرَمِ حُرمت و ما ساکنِ کویِ خراباتِ مغانیم هنوز نوبهار آمد وبگذشت،ولیکن من ودل همچنان در تبِ آسیبِ خزانیم هنوز.. *** همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه ی ما کوهِ ما،سینه ی ما،ناخنِ ما:تیشه ی ما شورِ شیرین زبس آراست رهِ جلوه گری همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما بهرِ یک جرعه ی می،منتِ ساقی نکشیم اشکِ ما:باده ی ما،دیده ی ما:شیشه ی ما عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش: هرکه از جان گذرد،بگذرد از بیشه ی ما...
زمستان سال 63 به اشارت استاد ارجمند دکتر شفیعی کدکنی به دیدار شادروان دکتر خانلری میرفتم برای تهیه فرهنگ لغات و اصطلاحات کتاب «سمک عیار» که بعدا به عنوان بخشی از کتاب «شهر سمک» منتشر گردید. در همان زمان نیز مصاحبهای با دکتر خانلری صورت گرفت که نخست در مجله آینده و سپس در انتهای کتاب «هفتاد سخن» انتشار یافت. همزمان با این دیدارها برای استفاده از اطلاعات و یادداشتهای شادروان اخوان ثالث به کاشانه او نیز گذری داشتم و در میان صحبتها از اندوه و دلمردگیهای دکتر خانلری برای اخوان روایت میکردم.