در فرهنگ لغت ساحلی لغات از حرف آخر تنظیم شده، و اولین فرهنگ در نوع خود است. البته نوشتن این نوع فرهنگ به عربی از صدها سال پیش معمول بوده است و حتی اولین فرهنگ لغت عربی یعنی کتاب العین اثر خلیل بن احمد فراهیدی بر اساس حرف آخر لغات بوده است. اما فرهنگ لغت ساحلی که اساتید دانشگاه آن را منحصر به فرد خوانده اند اولین فرهنگ لغت فارسی (با ریشه فارسی، ریشه عربی و ریشه بیگانه) بر اساس حرف آخر است که در حقیقت آدرس دادن قافیه ها به شاعران، سخن سنجان و ادیبان است
افضلالدین خاقانی شروانی از شاعران بنام قرن ششم هجری است که در سال 520 هجری در شروان متولد شده و بارها در اشعارش به موطن خود اشاره کرده است. او در جوانی شاعر دربار شروانشاه شد و منوچهر شروانشاه و پس از آن مخصوصاً فرزندش ابوالمظفر اخستان بن منوچهر را مدح گفت و از او صله فراوان یافت. خاقانی غیر از شروانشاهان، چند تن دیگر از پادشاهان و امرا را نیز مدح گفته است. آثار معروف او افزون بر «تحفة العراقین»، دیوان قصاید و غزلیات و قطعات اوست که در حدود هفده هزار بیت دارد و جز این منشآت او نیز باقی است. یک مثنوی «ختم الغرائب» هم به او نسبت داده شده است. این کتاب دربرگیرنده برخی از اشعار و غزلیات اوست.
هدف پژوهش حاضر، بررسي درونمايه ساقينامههاي فارسي از منظر انطباقپذيري آنها با مضامين رباعيات خيام است. به همين جهت 119 ساقينامه موجود در تذکرههاي ميخانه و پيمانه به روش کتابخانهاي و با شيوه تحليل محتوا بررسي شده و از آنجا که استقراي تام مد نظر بوده، نمونهگيري اعمال نشده است. نتيجه بيانگر اين مطلب است که انديشههايي چون اغتنام فرصت، مرگانديشي، حيرت و شکوه از روزگار از موتيفهاي مشترک رباعيات خيام و ساقينامههاست، با اين تفاوت که در رباعيات خيام رنگ فلسفي به خود گرفته و به صورت موجز بيان شدهاند اما در ساقي نامهها گاه رنگ عرفاني يا عاشقانه يافته و ميدان وسيعتري براي جولان داشتهاند. علاوه بر اين، پديدآورندگان اين نوع ادبي، اغلب با انتساب نابسامانيهاي اجتماعي به روزگار، اعتراض خود را در پوشش ميومستي و اصطلاحات مربوط به آنها، فارغ از هر محدوديتي اظهار کردهاند.
گسترش مدرنيزم و آغاز موج سوم (عصر فراصنعتي) به عنوان دست آوردهاي فراگير قرن بيستم همه ابعاد زندگي را تحت تاثير قرار داد. هنر و ادبيات نيز چونان نمودهايي از جامعه، در تلاش به سوي همگامي و هماهنگي با آن قرار گرفت. حاصل اين هماهنگي و تاثيرپذيري پديدآمدن گونهاي نو در داستان به نام ميني ماليسم است که با تکيه بر ايجاز بيش از حد، سعي در هماهنگي با سرعت سير زندگي دارد. مينيماليسم در ادبيات غرب پديدهاي جديد محسوب ميشود، با وجود اين در ادبيات کلاسيک ايران نمونههاي فراواني ميتوان يافت که از بسياري جهات قابل انطباق با اين گونه ادبي جديد باشند. در مقاله حاضر کوشش شده اين انطباق در گلستان سعدي نموده شود. نتيجه کار نشان ميدهد که با اين بررسي ميتوان به درک تازهاي از ساختار داستانها و حکايات کلاسيک ايران دست يافت.