ناهمگونی درست عکس همگونی و بسیار غیرمعمولتر از آن است. در این فرایند یکی از دو آوا در جهت تفاوت بیشتر نسبت به دیگری تغییر میکند. به عبارت دیگر، مشخصههای متفاوت دو عنصر واجی بیشتر میشود. بررسی و مطالعه واژههای لهجه همدانی نشان میدهد که در این لهجه فرایند تغییر /t/ به /d/ به وفور دیده میشود. برهمین اساس هدف این تحقیق بررسی این فرایند واجی و در حقیقت شناسایی محیط واجی آن است. روش تحقیق در گردآوری دادهها به صورت میدانی بوده است، بدین ترتیب که پس از تهیه فهرستی از واژههای دارای همخوان t، نحوه تلفظ آنها در جامعه آماری مورد نظر بررسی و ثبت و ظبط گردیده است. نتایج به دست آمده به کمک علائم IPA و نیز شم زبانی یکی از نگارندگان که خود گویشور بومی بوده، آوانگاری و سپس با تلفظ همان واژهها در گویش معیار مقایسه شده است. نتیجه حاصل نشاندهنده این واقعیت است که تغییر /T/ به /d/ در لهجه همدانی نوعی ناهمگونی همخوانی است که در محیط خوشه دو همخوانی دیده میشود به طوری که هر دو همخوان در مشخصههای [ـ واک] و [ـ رسا] مشترک هستند و در اثر فرایند ناهمگونی مشخصه [ـ واک] در عضو دوم خوشه به [+ واک] تبدیل میشود.
زبان و ماهیت آن از نخستین موضوعاتی بوده که ذهن فلاسفه را نیز به خود مشغول کرده و تا امروز هم ادامه یافته است. تحقیقات در زمینه های مختلف زبان و ارتباط آن با مسائلی چون تفکر، دستور زبان، فقه اللغه، مخارج حروف، خانواده های زبانی و نظایر آن باعث شد که حدود یکصد سال پیش دانش جدیدی با نام «زبانشناسی» در جهان شکل بگیرد. این علم با اهمیت دادن بیشتر به گفتار در برابر نوشتار و با استفاده از معیارهای عینی و توصیفی و رد ملاکهای تجویزی، روش تحقیق خود را مشخص و متمایز ساخت و در پی تجزیه و تحلیل «سخن» و «نطق» و قواعد کلی ساختار و مکانیزم «زبان» برآمد و به این نکته توجه نمود که زبان به عنوان مهمترین ابزار برقراری ارتباط در یک جامعه، تابع و ملازم تحولات و تغییرات آن است. از این رو در صدد کشف علل تحولات زبانی و قواعد و قوانین حاکم بر این تحولات برآمد. قواعد این علم به زمینه های مختلفی چون روند فراگیری زبان، رابطه زبان با تفکر، جامعه های زبانی، زبان و تاریخ، سبک شناسی و ادبیات و ... کشیده شده از این رو دانستن این علم برای دانش پژوهان علوم انسانی ضروری می نماید. نویسنده این کتاب، دکتر مهری باقری، استاد دانشگاه تبریز مفاهیم کلی و بنیادی این علم را در هشت بخش تبیین کرده. مباحثی چون زبان و زبانشناسی، زبان و خط، زبانها و خانواده های زبانی، معنی شناسی. در چاپ دوم نیز، برخی تعاریف و منابع را تکمیل کرده است. این کتاب اولین بار در سال 1367 به طبع رسید و سال 1374 برای بار سوم چاپ شد.
در این مقاله ضمن بیان شمهای از زندگی ابو تمام،دیوان وی را با نگاهی گذرا و در عین حال با دقت مورد بررسی قرار دادهام. از میان ابواب شعر ابوتمام"وصف" از مهمترین ویژگیهای نبوغ شاعری وی محسوب میشود. نیروی خیال و دقت نظری که به ابو تمام ارزانی شده، از او توصیفگری چیره دست ساخته است. توصیفهای بسیار وی بر غنای شعرش افزوده است. همچنانکه همین امر بر دقت و ژرفنگری او نیز دلالت دارد و از طرفی اگر بگویم که "وصف" در تمام اغراض شعریاش خمیرمایه شعری اوست، شاید سخنی گزاف نباشد. این مقاله شرح گستردهای از توصیف ابو تمام است.
این مقاله به بررسی فضای معنایی فعل «شدن» در زبان فارسی میپردازد تا برخی ویژگیهای بنیادین شناخت زبانی بشر، همچون تحلیلپذیری و ترکیبپذیری را تحلیل کند. یکی از پربسامدترین افعال در زبان فارسی فعل «شدن» است که با توجه به نقشهای متفاوتی که در سطح جمله ایفاء میکند، شاید فعالترین فعل در این زبان باشد. با چشم اندازی درزمانی «شدن» با چهار کاربرد مجزا (فعل اصلی، فعل ربطی، فعل کمکی تکلیفی و جزء فعلی افعال مرکب) نقش مهمی در نظام فعلی زبان فارسی ایفاء میکند، ساخت مجهول در زبان فارسی یک فعل مرکب در نظر گرفته میشود که در آن عنصر فعلی «شدن» با مقولههای زبانی متفاوتی همچون اسم، صفت، صفت مفعولی و گروه حرف اضافهای ترکیب میشود. بررسی فضای معنایی فعل «شدن» نشان میدهد که انواع مختلف ساختهایی که دارای این «فعل» هستند شبکهای معنایی را شکل میدهند که در آن جزء فعلی «شدن» معنامند است؛ چنین برداشتی برخلاف مطالعاتی است که پیشتر در حوزه ساخت مجهول زبان فارسی انجام شده و در آنها ساخت مجهول عنصری صرفاً نحوی و فاقد معنا تلقی میشود. براساس فضای معنایی فعل «شدن»، ساخت مجهول در فارسی را ساختی تحلیلپذیر فرض میکنیم که در آن وقوع «شدن» به عنوان جزء فعلی ساخت مجهول اتفاقی نیست، بلکه حاصل گسترش معنایی سایر کاربردهای آن در نظام زبان است. بنابراین ارتباط کاربردهای متفاوت «شدن» شواهد بیشتری برای این ادعای دستور شناختی ارائه میدهد که ساخت مجهول بخشی از شبکه گستردهتر ساختهای نحوی مرتبط است، نه ساختی اشتقاقی از ساخت معلوم.
این مقاله به بررسی سازههای تشکیلدهنده ساخت مجهول در چارچوب انگاره دستور شناختی میپردازد. دستور در انگاره شناختی ذاتاً واحدی نمادین است که حاصل تلفیق صورت و معناست. بنابراین، در این انگاره علاوه بر ساختهای زبانی، خود دستور نیز ماهیتی معنامند دارد. قائلشدن به معنامندی دستور در واقع بدین معناست که در سطحی خردتر ساختهای زبانی و طبیعتاً سازههای تشکیلدهنده آنها معنامند هستند. در راستای اصول اولیه رویکرد شناختی، ساخت مجهول واحدی نمادین فرض شده است که برآیند سه سازه بنیادین (عنصر غیرفعلی، عنصر فعلی شدن و گروه حرف اضافهایای که کنشگر را رمزگذاری میکند) است. فعل مجهول در زبان فارسی زیر مجموعهای از افعال مرکب در نظر گرفته شده است که در آن جزء فعلی (اسم، صفت، صفت مفعولی و زیر مجموعهای از حروف اضافه) نمایانگر رابطهای بیزمان است. با به تصویر کشیدن فضای معنایی جزء فعلیشدن نشان داده میشود که کاربردهای متفاوت این فعل در فارسی شبکهای معنایی شکل میدهند که در آن شدن معنامند است و نه یک سازه صرفاً نحوی. کنشگرهایی که با حروف اضافه متعدد در ساخت مجهول به کار میروند هر یک دارای ویژگیهای نوع نخستی هستند که سبب میشود این حروف همواره قابل جایگزینی با یکدیگر نباشند؛ بنابراین آنها را معنامند تلقی میکنیم و اینکه صرفاً گونههای سبکی یکدیگر نیستند. ارتباط کاربردهای عناصر مختلف ساخت مجهول در واقع بیانگر آن است که این ساخت خود بخشی از شبکه ساختهای نحوی مرتبط با یکدیگر است و نه ساختی اشتقاقی از جهت معلوم.