قضیه یک نوع ادبی طنزآمیز است که به ابتکار صادق هدایت در کتاب وغ وغ ساهاب پدید آمده و با وجود ظرفیت زیاد آن برای کاربرد در طنزپردازی، هنوز مورد بازشناسی دقیق و پیروی جدی قرار نگرفته است. در قضیه با نوع ادبی کلیتر نقیضه مواجهایم؛ ضمن اینکه مختصات زبانی، شکلی و محتوایی آن، برجستگی خاصی به آن داده است. دو شگردِ برخورد عامیانه با شعر و تخریب عمدی وزن و قافیه نیز هرچه بیشتر به این برجستگی دامن زده و انتقاد از مسائل پنهان اجتماعی، فرهنگی و ادبی نیز بر ویژگیهای منحصربهفرد آن افزوده است. نگارنده در این مقاله به بازکاوی سبکشناسانه قضیههای وغ وغ ساهاب میپردازد و بر آن است تا نشان دهد هدایت از چه شگردهایی برای نوشتن قضیههایش سود جسته است.
"تاریکخانه" داستان کوتاهی از نویسندهٔ ایرانی، صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۲۱ خورشیدی، همراه با هفت داستان دیگر در مجموعهٔ سگ ولگرد منتشر شد. داستان نوعی تکگویی است و در واقع راوی، دیدگاههای شخصی عزلتگزین را دربارهٔ مرگ و زندگی برای خواننده بیان میکند. راوی در یک اتومبیل مسافربری با شخصی عزلتگزین آشنا میشود و پس از توقف در شهری کوچک در سر راه، دعوت او را برای گذراندن شب در خانهاش میپذیرد. شخص عزلتگزین تنها زندگی میکند. او به راوی میگوید که تصمیم دارد در را به روی دنیا بسته و در اتاقی تاریک در این شهر کوچک زندگی کند. روز بعد، وقتی راوی میرود تا با میزبانش خداحافظی کند، او را مرده مییابد، در حالی که "پاهایش را توی دلش جمع کرده، به شکل بچه در زهدان مادرش درآمده و روی تخت افتاده است".
این کتاب که اولین بار در سال درگذشت صادق هدایت منتشر شده است شامل ترجمه ای از نوشته های ونسان مونتی درباره اوست و همچنین حاوی تصاویر توضیحات و یادداشتهای مترجم درباره شخصیت / خانواده / کیش و علت خود کشی اوست . همچنین در این کتاب برای اولین بار خلاصه قسمت مهمی از داستان توپ مرواری چاپ شده است . در تاریخ معاصر ایران هیچ نویسنده ای از لحاظ تاثیر بر اندیشه های روشنفکرانه و شکل دادن به اندیشه جدید و نثر نو فارسی به پای صادق هدایت نمی رسد. هدایت اشراف زاده ای فقرزده و فرزن دروزگاری بود که برای آن ساخته نشده بود و شاید به همین دلیل هر چند توانست به بهترین شکلی آن را درک کرده و به تصویر بکشد، ولو گاه در قالب هایی کاملا نمادین و رمزآلود، اما نتوانست آن را، مردمانش و رفتارهای ریاکارانه؛ حرافات و اسطوره اندیشی و گریز آنها را از دیدن واقعیت ها و چاره اندیشی به حال خود تحمل کند. در تاریخ هنر و ادبیات ایران هدایت به مرحله ای رسیده است که نیاز به تعریف و تقدیر ندارد و مدتها است که باید صرفا تلاش کرد که آثار او و زندگی اش را موضوع مطالعات عمیق از ابعاد گوناگون علوم انسانی، ادبیات و تاریخ فرهنگی ایران قرار داد....هدایت در سالِ ۱۳۰۳ از مدرسه سن لویی فارغالتحصیل گشت و در همین سال بود که با تقی رضوی آشنا شد. در سال ۱۳۰۵ با اوّلین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان «مرگ» را در مجلهٔ ایرانشهر شمارهٔ ۱۱، که در آلمان منتشر میشد به چاپ رسانید و مقالهای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ لهویل دلیس، شماره ۷۹ نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و میخواست که خود را به فرانسه و در آنجا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کاملتری از کتاب «انسان و حیوان» و کتاب دیگری به نام فواید گیاهخواری با مقدمهٔ حسین کاظمزادهٔ ایرانشهر در برلین آلمان به چاپ رساند.
مراعاتالنظیر تا قرن پنجم هجری در کتابهای بلاغی اسم و رسم مستقلی ندارد و برپایه اسناد و مدارک موجود، نخست رادویانی از این آرایه نام برد، سپس بلاغیان دیگر آن را بیشتر مورد بحث قرار دادند و کم کم جایگاه این آرایه میان مباحث علم بدیع تعیین و تبیین شد. پیشتر، ضمن مباحثی مانند «ائتلاف»، «تقسیم» و «مقابله»، طرح کم رنگی از مبحث مراعاتالنظیر را ملاحظه میکنیم که چندان گویا نیست. در ادامه، به پیشینه بحث اشاره میکنیم. در مقاله حاضر، پس از بررسی پیشینه بحث مراعاتالنظیر، تعریف این آرایه را «تشکیل رابطه معنایی تناظر میان اجزای کلام برای ایجاد مضمون ادبی» دانستهایم و همین رابطه باعنوان «علاقه» بنیاد مجاز را نیز میسازد. مطالعه دقیق آمیغهای مراعاتالنظیر و کارکردهای تصویرآفرینی، مضمونپردازی، فضاسازی، مبنادهی و انسجام بخشی این آرایه، و معیارهای صحت، ابداع، وضوح و اعتدال برای ارزیابی آن، از دیگر دستاوردهای این مقاله است. این بحثها در بلاغت اسلامی معمولاً راجع به مباحثی مانند مجاز، تشبیه و استعاره هم سابقه دارد.
چگونگي رويارويي گفتمانهاي ادبي با مشربهاي فکري و فلسفي معاصر، از جمله مسائلي است که طرح آن ضروري مینمايد؛ علت آن نيز وجود بحرانهايي است که بشر معاصر را دربر گرفته است. بحرانهايي که علت آنها را میتوان در پوچگرايي، عصبيتهاي نژادي مدرن، اصالت سود و سرمايه و فرديتگرايي افراطي جستجو کرد. مفاهيم بهکاررفته در آثار عطار، خاصه «منطق الطير» وي، از آن رو که خود التيامی است بر جراحت حاصل از اين بحرانها درخور بررسي است. سبب آن نيز رويکرد عطار به معارف عرفاني، بياعتنايي به دايره تنگ قومانديشي و تمرکز بر احساسات زلال انساني است که اين يک خود حاصل عبور از عواطف شخصي و اجتماعي عطار است. اين پژوهش که به شيوه توصيفي- تحليلي و با تکيه بر رهيافت هرمنوتيک انجام گرفته است، در صدد است تا پيامهاي رهاييبخش عطار را با استقصا در «منطق الطير» بکاود و با برشمردن بحرانهايي که به برخي از علل آنها اشاره شد، تناظر آموزههاي او را با نيازهاي معنوي بشر امروز روشن سازد.