کار گردآوری قصههای عامیانه ایرانی سالیانی است که با کوششهای پژوهندگان ایرانی و خارجی ادامه دارد و تا رسیدن به مرحله کمال هنوز راه درازی در پیش دارد. اهمیت این کار در آن است که چون فرهنگ عامیانه اساساً شفاهی است و سینهبهسینه نسل به نسل منتقل میشود، اگر بهموقع برای ثبت و ضبط و مکتوب کردن آن تلاش نشود، بهتدریج از خاطرهها و حافظهها فراموش خواهد شد. این کتاب یکی از کوششهایی است که در این راه انجام شده و در آن شانزده قصه عامیانه با روایتهایی از آنها که در استان مرکزی ثبت شده، گرد آمدهند که گذشته از ارزشی که از حیث ثبت آثار فولکوریک دارند، خود قصههایی شیرین و دلنشیناند.
شهر گلباف در 110 کیلومتری جنوب شرقی کرمان واقع شده است؛ از شمال به کرمان، از جنوب به بم، از شرق به کویر لوت و از غرب به راین منتهی میشود. نام قدیمی آن «گوک» بوده است. بنا به نص تاریخ، گلباف در ازمنه قدیم، قلعه و برج و بارویی عظیم داشته و به تصرف سپاهیان محمود افغان نیز درآمده است. در این کتاب ضمن اشاراتی به ساختار اجتماعی و فرهنگی و آثار باستانی گلباف، فرهنگ عامیانه این شهر از قبیل امثله و کنایات، باورهای محلی، لغات و اصطلاحات و .... گردآوری شده است.
اندراب که یکی از نواحی نامدار و پرشهرت آریانای کهن، خراسان دیروز و افغانستان امروز است، اعتقادات و آداب و رسومی که بین مردم آن مروج و معمول است، از زمانههای بسیار دور و کهن سرچشمه گرفته و تا امروزه باقی و زنده ماندهاند. بنابراین پرداختن به فرهنگ عامیانه مردم اندراب، زمینه را برای تحقیقات علمی جامعهشناسی فراهم میآورد. در این کتاب پس از بیان مطالبی درباره فولکلور، درباره آداب عنعنات و رسوم مردم اندراب، بازیها و ورزشهای محلی، طبابت عوام، عقاید و باورها، اشعار و ترانههای عامیانه، چیستانها و معماها و ضربالمثلها، گفتارهای کوتاه و لغات عامیانه و .... نکاتی طرح شده است.