این دفتر نامه ایست تاریخی که در آن نویسنده تقاضای "حمایت سیاسی" کرده است و برای حفظ تاج و تخت خود خواهان "کمک نظامی" شده است. در میان مراسلات نوع حاضر، این نامه معرف اختصاصهای انشائی و واجد اشاره های خاص تاریخی برای مطالعه تاریخ شرق و ایران در زمان سلطنت شاهان آق قوینلوست. سبک ظاهرا مغلق و متصنع این سند معلول جملههای تشریفاتی متداول زمان نگارش آن در دارالانشاء شاهانست. عبارتهای الگوئی ادعیهها بیش از همه شامل ثناخوانیهایی درباره عدالتخواهی است که کاتبان قصدا جباران و ستمگران عصر خود ا به آن تحریض میکردهاند و کم کم جزو جملههای متعارفی شده است. اشاره به مقام عالی شخص مقصد نامه و ترسیم سیمای منتظر وی محتوی این عبارتها را تشکیل میدهد.
سر جان مالکوم (۱۷۶۹ - ۱۸۳۳) (Sir John Malcolm) افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، در اوایل قرن نوزدهم بارها جهت ماموریتهای سیاسی به ایران فرستاده شد. جان مالکم در ماموریت های خود موفق شد با بستن قراردادهایی با دولت ایران، که کاملا یک طرفه و به سود دولت انگلستان بود، علاوه بر رفع تهدید از سوی ناپلئون بناپارت و حمله افغانها به هند، منافع سیاسی و تجاری کشور متبوعش را تامین نماید و به پاس خدماتش به دولت متبوع خود انگلستان، لقب «سر Sir» بگیرد. ملکم یک «نظامی- دیپلمات» بود که از سال 1800 میلادی تا 1810 سه بار به عنوان مامور دولت انگلستان به ایران آمده بود. انگیزه او در نوشتن این کتاب با ماموریت وی و همچنین اهداف دولت وی در ایران و آسیا کاملا مرتبط بوده است. به خاطر این منافع بود که ایران موضوع شناسایی شرق شناسی انگلیس شد. اهمیت ایران برای انگلیس از این ناحیه بود که اولا ایران یک معبر استراتژیک برای حفاظت از انگلستان بود. در ثانی ایران نمی بایست برای دشمنان انگلستان به راهرویی تبدیل می شد تا از طریق آن بتوانند به منافع بریتانیا در هند لطمه بزنند. بدین خاطر رفتار سیاسی و دیپلماتیک ایرانیان باید کنترل میشد. برای کنترل رفتار سیاسی ایرانیان هم ضروری بود، تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانیان مورد و موضوع شناسایی قرار می گرفت. فتوحات نادرشاه افشار در هندوستان در سال ۱۱۵۲ هجری (۱۷۳۹ میلادی) طریق حمله و تصرف هندوستان را به سایر فاتحین نشان داده بود. در مدت دوازده سال چهار مرتبه افغانها به هندوستان یورش بردند و آنرا فتح کردند اولین هجوم آنها به هندوستان در سال ۱۷۴۸ بود. حمله دوم آنها در سال ۱۷۵۱ و حمله سوم در سال ۱۷۵۶ و آخرین حمله آنها در سال ۱۷۵۹ میباشد. در سال ۱۷۹۸ نیز همین شور را در سر داشتند این بود که در این تاریخ به فتحعلیشاه متوسل شدند و مهدیعلی خان را بایران فرستادند که شرح آن قبلا گذشت. همینکه دولت انگلیس و حکومت هندوستان از نقشه ناپلئون و پول اول اطلاع حاصل نمود سرجان ملکم را بعجله و شتاب از هندوستان مأمور دربار طهران نمودند که دولت ایران را از اتحاد با مهاجمین باز دارد و یک عهدنامه تعرضی و دفاعی با دولت ایران برقرار نماید شاید بتوانند هندوستان را از خطرات ناپلئون و امپراطور روسیه محفوظ دارند و در ضمن دولت ایران را حاضر کنند که از افغانها جلوگیری نماید که بهند حمله نکنند سرجان ملکم در پائیز سال ۱۸۰۰ وارد بوشهر گردید. دولت ایران همه جا مهماندار بوده با عزت و احترام او را وارد طهران نمودند و در این باب رضاقلی خان هدایت در جزء وقایع سال ۱۲۱۵ هجری در کتاب تاریخ خود که وصف آن قبلاً گذشت چنین مینویسد «مارکویس لارد ولزلی فرمانروای ممالک هندوستان ... بریگادرجان ملکم بهادر را که از معتمدین آن دولت بود بسفارت ایران فرستاد با نامه دوستی ختامه پادشاه والاجاه قویشوکت انگلیس و بعضی تحف و هدایای مرغوبه نفیس، با شش نفر از نایبان و صاحب منصبان وارد ایران شد که از آن شش تن یکی جوانی استرجی نام و در حسن طلعت رشک ماه تمام بود. چون خبر ورود سفیر به بندر بوشهر رسید از جانب خاقان گیتیستان فتحعلیخان فوری نایب ایشیک آقاسی بمهماندار سفیر جلالت مسیر مأمور شد و راه فارس بر گرفت بعد از رسیدن سفیر مذکور به نیم فرسنگی شهر شیراز جنت طراز بحکم چراغعلیخان نوالی وزیر و آتالیق نواب شاهزاده حسینعلیمیرزا حکمران فارس وجوه اعیان و امراء و ارکان باستقبال سفیر جلالت مسیر روانه و با تکریم و تعظیم شایسته او را بباغ جهان نمای خارج شهر منزل دادند با پانصر عمله و همراهان فرنگی و هندوستان در خارج باغ و داخل عمارت خیام گوناگون بر پای کرد و ایچی مذکور با شش نفر همراهان انگلیسی سه بار بشرف دیدار نواب شاهزاده شرفیاب شد. شاهزاده با ملکم صاحب و جان استرجی بینظیر که نایب او بود و ... التفاتها فرمودند و مهربانیها نمودند. پس از دیدار و گفتار باشارت پادشاه کامکار چراغعلیخان وزیر بینظیر و امرای دربار شاهزاده و اعیان فارس ببازدید او رفتند و او بهر یک در خور درجات ایشان هدایا داد و در جود و بذل و بخشش بگشاد چون از جانب خاقان گیتیستان مقرر بود که بعد از مراجعت موکب فیروزی کوکب از ساحات خراسان ببلده سمنان سفیر مذکور از فارس عزیمت حضور نماید و در پانزدهم شهر از شهر مزبور حرکت کرده راه عراق گرفتند و معززاً همی آمد تا حوالی تهران رسیدند باجازت و اشارت پادشاهی اعتمادالدوله حاجی ابراهیمخان صدراعظم با جمعی از امراء و ارباب مناصب سفیر را پذیره شدند و در خانه صدراعظم معزیالیه منزل گزید و دیگر روز بحضور پادشاه والاجاه ایران آمد و نامهٔ مودتختامه از نظر حضرت اقدس پادشاهی گذشت و پس از چند روزی تحف و هدایای او که الماسهای درشت گرانبها و آئینههای بزرگ باصفا و مروحههای صندل و عود و بافتههای پرند و پرنیان بود از نظر پادشهای گذشت و مقبول اوفتاد و مستدعیان کارگزاران دولت بهیه صورت قبول یافت و جواب نامه بنحوی شایسته و پسندیده مرقوم و سفرا را مخلع فرمود. ملکم صاحب سفیر را باعطای کمر خنجر و کمر شمشیر مجوهر مکلل مفتخر و دیگران را باختلاف مراتب بخلعت آفتاب طلعت سرفراز فرمود و از جانب شهریاری حاجی خلیل خان قزوینی ملکالتجار ایران برسالت و سفارت هندوستان مأمور و باتفاق فرستاده فرمانفرمای مملکت هندوستان روانه مقصد شدند و این ملکم صاحب سفیری عاقل و باذل و خوشتقریر و دانا بود. رفتار و سلوک و مردمی وی و حسن و بهای استرجی در ایران هنوز مثل است و شعرای ایران در صفای جان استرجی شعرها گفتند و مهرها ورزیدند» سرجان ملکم که در این موقع به کاپیتان ملکم معروف بوده در دسامبر ۱۸۰۰ مطابق ۱۲۱۵ هجری قمری وارد تهران گردید و در اندک مدتی موفق شد باینکه قرارداد سیاسی و معاهده تجارتی را بین دولتین ایران و انگلیس در تاریخ ژانویه ۱۸۰۱ مطابق ۱۲ شعبان ۱۲۱۵ هجری قمری منعقد کند و یک فرمان نیز از فتحعلیشاه بمهر و امضای شاه و بمهر و امضای صدراعظم و ارکان دولت بتمام حکام و مأمورین سرحدی فارس و خوزستان و سواحل خلیج فارس بگیرد که در همه جا با عمال دولت انگلیس همراهی و مساعدت نمایند و اگر فرانسویها یا سایر ملل بخواهند در نواحی جنوبی ایران ظاهر شوند و یا بخواهند در بنادر خلیج فارس بخشکی پیاده شوند نگذارند و مانع شوند.
از انواع آثار منثور فارسی که اهمیت آنرا نباید نادیده گرفت مکاتیب و رسائل است. رسائل اعم از آنکه اخوانی باشد یا سلطانی چه در ادب فارسی و چه در ادب عربی از جهات گوناگون شایسته تحقیق و مطالعه است. این نامه ها که از دست تصاریف زمان به سلامت جسته است همه از ادیبان بزرگ و نام آوریست که در ادوار مختلف تاریخ ادبی ایران شهرت داشته و در صف مقدم ادیبان و عالمان زمان واقع بوده اند. به همین سبب مطالعه در آنها از باب اطلاع بر دقایق لغوی و دستوری زبان فارسی نتایج سودمندی ببار می آورد. مولف کتاب تنها منشات دوره صفویه را از حیث مطالعه در سبک و روش نگارش و مطالب و موضوعات آنها به مورد تحقیق درآورده است و با نمونه هایی از آنها که در کتاب خود آورده وسیله بسیار سودمندی برای تحقیق در تاریخ دوره صفوی برای محققان تاریخ فراهم نموده است.
مولف کتاب در مورد موضوع کتاب و علت تالیف کتاب میگوید: در این فرهنگ کوشیده ام که اسامی مختلف پرندگان را برحسب ترتیب حروف الفبا در گویشهای غرب ایران با مقایسه آنها با نام های فارسی و در صورت امکان با سایر لهجه های ایرانی بیاورم و حتی المقدور این نام ها را همراه با توصیفات مربوط به جانورشناسی (قدّ، وزن، رنگ،...) و اختصاصات زیستی (تغذیه، عادات، محیط زندگی، فصول مهاجرت،...) و همچنین با مواد مربوط به فرهنگ عامه (فولکلور) و بعضا توام با افسانه های مختصّ به پاره ای از آنها شرح دهم. در مواردی که تحقیقات دنبال شده اطمینان بخش بوده است نام های علمی (لاتینی) و همه جا پذیرفته شده در مجامع تخصصی بین المللی به انضمام نام فرانسه و نام خانوادگی آنها نیز ذکر گردیده است.
داستان بیژن و منیژه یکی از داستانهای آشنای شاهنامه، کتاب حماسی ایرانیان است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است. این کتاب داستان بیژن و منیجه به زبان گورانی است از داستانهای ملی ایران و روایت قدیم مناطق کردنشین از دکتر محمد مکری که در سال 1345 شمسی توسط انتشارات مرکز تتبعات علمی وزارت معارف فرانسه به چاپ رسیده است