هدف اصلی میرزا آقاخان، نگارنده کتاب «هفتادودو ملت» آن است که نشان دهد چگونه پارهای اوهام و خرافات و رسوم و عادات که داخل در مذاهب شده، افراد بشر را با هم دشمن و از هم جدا کرده است، در صورتی که معبود حقیقی یکی بوده است و به قول خواجه عرفان: در سنگ دیر و کعبه بجز یک شرار نیست. میرزا آقاخان که حتما در زیر نفوذ کلمه و تعلیمات سیدجمالالدین اسدآبادی به تربیت فکر و روح خود موفق شده بود، مانند خود سید به نشر عقیده اتحاد اسلام و مسلمین بذل همت و مساعی کرده است. در این کتاب افزون بر تصحیح رساله «هفتادودوملت» میرزا آقاخان، سرگذشتی از او و همچنین ترجمه حال برناردن دو سن پییر مؤلف داستان «قهوهخانه سورت» و همچنین ترجمه این حکایت از زبان تولستوی آورده شده است.
جای افسوس است که ما از حیات مرحوم میرزاآقاخان کرمانی و تشبئات و عملیات سیاسی او چیز زیادی در دست نداریم جز آنچه چندین مولف از روی یکدیگر با فرق های جزئی استنساخ کرده و هیچ چیز تازه ای تتبع ننموده اند. بنابراین بهتر آن می دانیم که بجای اینکه در این تذکر سی ساله دوباره به نقل همان عبارات اکتفا کنیم به تشریح و تدقیق نظریات و افکار سیاسی و اجتماعی او داخل شده و بسیاری از مسایل را که در حق او تاریک است روشن نماییم. میرزا آقاخان از حیث سرنوشت نویسندگی خیلی شبیه به خیام است که آثارش بواسطه بغض و نفرت مخالفین متروک و بدون مطالعه آنها با تیر اتهامات به جهل و نادانی منسوب شده است. ولی همانطور که اینک پس از شش هفت قرن خیام میرود جای خود را در ادبیات و فلسفه مشرق و مغرب باز کند میرزاآقاخان هم روز به روز مشهورتذ می شود و یکی بعد از دیگری آثار و تالیفاتش به طبع میرسد و کم کم همان طبقات منوره که با او مخالف بودند مجبورند در اطراف او قلمفرسایی کنند...
میرزا آقا خان کرمانی (1271-1314ق) یکی از اندیشمندانی است که در دورۀ تاریکی فکری و اقتصادی ایران زیسته است. در این کتاب آدمیت فقط به شرح حال او نپرداخته بلکه گونهای تاریخ اندیشه نوشته است؛ تاریخی از چگونگی ورود اندیشههای جدید به ایران. از این جهت خواندن این کتاب توصیه میشود، هر چند به نظر میرسد آدمیت در میزان آشنا بودن میرزا آقا خان کرمانی با اندیشههای نوین اغراق کرده است. شاید آدمیت میرزا آقا خان کرمانی را بهانه کرده تا شمهای از تحولات اندیشههای جدید را بازگوید. از این رو، در مقدمه مینویسد: «میرزا آقا خان کرمانی از نادرههای زمان خود بود و در سیر افکار [تاریخ اندیشه] مقام بزرگی دارد. خودش مهجور مانده و مقامش ناشناخته است. کوشش میکنم احوال او را بازنُمایم، پایهاش را بشناسانم و تحلیلی از عقاید و اندیشههایش را بدست دهم. شخصیت فکری میرزا آقا خان کرمانی جنبههای متعدد و گوناگون دارد: از پیشروان حکمت جدید در ایران است، نخستین بار برخی آرای فیلسوفان اخیر مغرب را در نظام فکری واحدی به فارسی درآورد، حکمت را از قالب «معقولات» و سنتهای فلسفی پیشینیان آزاد ساخت و بر پایۀ دانش طبیعی و تجربی بنیان نهاد. اولین کسی است که علم اجتماع و فلسفۀ مدنیت را عنوان کرد، مجموعه بنیادهای مدنی و مظاهر مختلف تمدن را یک کاسه مورد بحث قرار داد … و قانون تحول تکاملی [نظریه چارلز داروین] را بر همه منطبق گردانید. بنیانگذار فلسفۀ تاریخ ایران است و ویرانگر سنتهای تاریخ نگاری، برجسته ترین مورخان ما در قرن پیش است و یکتا مورخ متفکر زمان خویش … از لحاظ جامعیت فکری و ژرف اندیشی میرزا آقا خان کرمانی در جامعه های اسلامی زمان کم نظیر است؛ خاصه در فلسفۀ جهان بینی و مسلک انسان دوستی..» میرزا آقا خان کرمانی در دورهای اَزَلی، از پیروان صبح ازل جانشین اول سید محمد علی باب، بود ولی چنان که آدمیت در این کتاب و در کتاب دیگرش امیرکبیر و ایران نشان داده است کرمانی بزودی دریافت که مسلک بابی و بهائی چیزی جز افزودن خرافه به خرافههای پیشین نیست و در عالم فکر و اندیشه مفت نمیارزد. یکی از ویژگیهای برجستۀ کرمانی قلم اوست؛ در اواخر دورۀ ناصرالدین شاه، برخلاف زبان رایج در میان باسوادان، قلمی روان و دقیق و شیرین دارد.
میرزا عبد الحسین کرمانی معروف به میرزاآقاخان فرزند عبدالرحیم بردسیری از سلسه صوفیه بود. در کرمان متولد شد تحصیلاتش را در ادبیات، فقه، فلسفه، منطق، اصول و عرفان به پایان رسانید و فلسفه را از حاجی آقا صادق که از شاگردان حاج ملا هادی سبزواری بود، فرا گرفت. خود میرزاآقاخان بسیار تأثیر گرفته از سلف پیشین خود میرزا فتحعلی آخوندزاده بود. میرزا آقاخان کتاب «سه مکتوب» را بر همان اسلوب و سبک مکتوبات آخوندزاده نوشته و حتی بخشهایی از سه مکتوب بازنویسی مکتوبات آخوندزادهاست؛ ولی در بسیاری از بخشها از جمله نقد ادیان و دشمنی با اعراب و ستایش فرهنگ باستانی ایران، قلمش راسختر، صریحتر و کوبندهتر بوده و گاه شور و احساسش بر منطق چیرگی یافتهاست.