عشق به وطن و تلاش در راستای بهبود شرایط حاکم بر جامعه و سعی در پیشرفت آن، از جمله مسایلی است که در شعر شاعران متعهد نمود و بروزی خاص مییابد. این امر در ادب معاصر فارسی و عربی بسیار پررنگتر و روشنتر از دورههای گذشته نمود یافته است. مقاله حاضر با بررسی و واکاوی اشعار فرخی یزدی و معروف الرصافی سعی دارد تا به بررسی مقوله عشق به میهن در اشعار این دو شاعر متعهد پرداخته و مضامین مشترک سیاسی و اجتماعی مرتبط با وطن دوستی در آثار آنها را مشخص نماید. روش تحقیق در این مقاله بر اساس تشابه زمینههای اجتماعی مشترک و بر پایه مدرسه ادبیات تطبیقی اروپای شرقی (مکتب سلافیه) قرار دارد و در این راستا جلوههای مشترکی چون توجه به قشر مستضعف جامعه، دعوت به اتحاد، مخالفت با استبداد و استعمار، توجه به مفاخر قومی و ملی و... در دیوان دو شاعر مورد بررسی قرار گرفته و به صورت تطبیقی و با ارائه اشعار دو شاعر بررسی میگردد.
کتاب فرهنگ، خرد و آزادی نوشته دکتر رضا داوری اردکانی به ارتباط متقابل آزادی و خرد و فرهنگ که سه جوهر مستقل از یکدیگر نیستند و بلکه سه وضع اساسی در سیر تحقق جهان بشریاند میپردازند. فرهنگ، خرد و آزادی سه مفهوم جدا از یکدیگر نیستند، اینها در وجود و زمان باهماند اما در مقام تعیین با اینکه از هم جدا میشوند به یکدیگر بستگی دارند و این بستگی چنان است که اگر یکی از آنها نباشد دو دیگر هم نیستند یا لااقل فهم معنی هیچ یک از آنها بدون در نظر آوردن دو معنای دیگر تمام نمیشود. اینها با هم چه نسبت دارند؟ چنانکه اشاره شد فرهنگ و خرد و آزادی امور ثابتی نیستند که از ابتدا وجود داشته و به همان صورت دوام پیدا کرده باشند. در این کتاب سعی شده است ارتباط متقابل این این سه مفهوم بررسی شود و در ادامه ضرورت وجود هر یک برای بقای دیگر مفاهیم مورد پژوهش قرار بگیرد. این کتاب برای پژوهشگران حوزه فلسفه و فلسفه اخلاق مناسب است زیرا کمک میکند به شکل چند جانبه مهمترین مفاهیم انسانی و فلسفی را بررسی کنند.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
بيشک پرويز ناتل خانلري و عمر ابوريشه دو شاعر بزرگ در پهنه ادبيات فارسي و ادبيات عربي هستند. هر دو شاعر، گرايشي قوي به ادبيات ملي دارند. اين دو متاثر از ادبيات اروپا بودهاند و در اين پيوند ناتل خانلري بيشتر از ادب فرانسه و ابوريشه بيش تر از ادبيات انگلستان تاثير پذيرفتهاند. اين تاثيرپذيري مربوط به اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم است که در آن، گرايش رمزي ادبا به اساطير يونان و روم باستان، رو به افزايش گذاشته بود. رمز، عبارت است از هر علامت، اشاره، کلمه، ترکيب و عبارتي که بر معنا و مفهومي وراي آن چه ظاهر آن مينمايد، دلالت کند. ناتل خانلري در مثنوي عقاب و عمر ابوريشه در قصيده «النسر»، عقاب را در جايگاه رمز، به کار گرفتهاند. در اين دو اثر ادبي، بين روند حوادث و درونمايه، شباهت زيادي ديده ميشود تا آن جا که بعضي از ابيات را ميتوان معادل برخي ديگر دانست. اين شباهت تا آن جاست که پژوهش را به دليل اين قرابت در مضمون و روند حوادث و پيجويي آن، در دو قصيده سوق ميدهد. مقاله حاضر در صدد است با بررسي اوضاع تاريخي و زندگينامه و سپس تحليل اشعار، به تحقيق در مورد تاثيرگذاري و تاثرپذيري اين دو شاعر از يکديگر و بر يکديگر، پرداخته و ميزان موفقيت هر دو شاعر را در انتقال مفاهيم، به نمايش بگذارد. عدم تاثيرپذيري دو شاعر از يکديگر، مشترکبودن دو عنصر آزادي و کرامت انساني در دو قصيده، مفصلگويي خانلري و مختصرگويي ابوريشه و ... از جمله نتايجي است که اين تحقيق به آن دست يافته است.