موضوع این کتاب، ارائه و شرح نمونههای بهگزینی از غزلهای پارسی است؛ منظور از غزل پارسی گونهای از اشعر است که به لحاظ شکل و قالب، مصراع اول بیت نخستین (مطلع) آن با مصراع دوم همان بیت و سایر بیتها همقافیه باشد و در یکی از بحرهای شعری (وزنهای عروضی) سروده شود. مجموع ابیات آن کمابیش شش تا سیزده بیت باشد، از لحاظ درونمایه به بیان حالات بزمی و عواطف غنایی و غرامی بپردازد و در حوزه احساس درونی و خصوصی شاعر نسبت به معشوق و مطلوب و خطاب به او سروده شود.
حسین مسرور که نام خانوادگی اش سخنیار و تخلصش مسرور است در بیستم صفر 1308 قمری در کوپا از بلوک اصفهان پا به عرصه وجود گذاشت. آنها برای تعلیم و تربیت به اصفهان کوچ کرده و مسرور در سایه نبوغ ذاتی تحصیلات مقدماتی را پشت سر گذاشته به مراکز علم و دانش دست یافت و از درس استادان نامی کسب نور نمود. از 9 سالگی اشعار خود را در انجمن ادبی اصفهان می خواند و در محضر شادروان دهقان سامانی مایه تحسین و تعجب شعرا گشت پس از چندی عازم شیراز شد و زبانهای قدیم و خطوط باستانی را در محضر فرصت شیرازی آموخت و در مراجعت به اصفهان اشعار انتقادی خود را با امضای مستعار در جرائد اصفهان و طهران منتشر ساخت به خراسان و کاشان سفری نمود و هر جا از خرمن معرفت دامنی برگرفت پس از فوت پدر باز سفری به شیراز نمود و دوستانش از او خواستند تصدی ریاست چاپارخانه های شیراز را بپذیرد قبول کرد و دو سال بعد در طهران به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و از 1302 شمسی به مدت 36 سال عهده دار تعلیم و تربیت مردان امروز بود. استاد مسرور علاوه بر تبحر در فنون شعر و ادب در ریشه لغات قدیمی و اشعار و اصطلاحات مشکل شعری غریزه الهام بخشی دارد...
کتاب گل سرسبد مشحون از برگزیده اشعاری است که شاعران بلند آوازه ایران در طول چهارده قرن درباره عظمت مقام امیرالمومنین (ع) سروده اند و بر ارباب دانش و خرد پوشیده نیست که تدوین چنین کتابی صرف وقت بسیار می خواهد و مخصوصا به آقای علی اکبر خان پیروی شاعر آل محمد به مناسبت این توفیق باید تبریک گفت که دیوان ده ها و شاید بیش از صد شاعر توانا را از قرنهای گذشته تا عصر حاضر از روی شوق و حوصله و پشتکار مطالعه کرده و از میان آنها بهترین اشعار را در پیرامون مقام و مرتبت امیرالمومنین برگزیده اند و این اقدام به اعتقاد نویسنده این سطور براستی یک ابتکار شاعرانه است که چنین همتی تا به حال از کسی دیده نشده است و اگر هم شده باشد مسلما به این پایه و مایه نیست...
در این ویژه نامهای که تدارک دیدهاید و میخواهد راجع به زندگانی ادبی و شعری زنده یاد احمد شاملو باشد، از من هم خواستهاید چیزی بنویسم. خودتان هم موضوع آن را تعیین کردهاید؛ یعنی گفتهاید تو که «یعنی من که» سالهای پیش در مقدمه کتاب روشنتر از خاموشی، ذیل نام شاملو، راجع به او نوشتهای: «... راه شاملو سهل و ممتنع است؛ سهل است چون همه کس میتوانند گامهای نخستین را در این راه بردارند به شرط این که نخواهند به جایی برسند. ممتنع است چون طی سی سال گذشته [من این مقدمه را بیست سال پیش نوشتهام و حالا میشود پنجاه سال گذشته] تنها او بود که از این راه به سلامت گذشت و به سرمنزل عافیت رسید. این درخت فقط یک سیب داشت که آن را شاملو خورد و تمام شد، و به زودی هم به بار نخواهد نشست و اگر نشست سیب درشتی به بار نخواهد آورد. تصور میکردم، نه تنها پس از بیست سال و به عبارتی پنجاه سال، بلکه پس از بیست روز از آنچه گفتهام پشیمان شوم و خلاف آن را ببینم. اما، و شگفتا که اکنون پس از پنجاه سال، هنوز به آنچه گفتهام اعتقاد دارم و اعتقادم عمیقتر هم شده است: این که شاملو در نخستین اثر چاپ شدهاش ـ آهنگهای فراموش شده ـ چه گونه شعری را میپسندیده و میگفته و بعد از چه راههایی رفته و چه بحثها و مجادلاتی با نیما یوشیج و در کنار او با چند تن شعر دوست روشنفکر اروپا رفته فرانسه خوانده فوق مدرن بیخبر از ریشههای شعر فارسی حشر و نشر داشته و سرانجام از لحاظ فرم و محتوا به راهی افتاده که خاص خودش بوده و تا آخر عمرهم از همین راه عدول نکرده عوامل بسیاری دارد که فقط میتوانم به آن عوامل اشاره کنم.
یدالله بهزاد کرمانشاهی در نیمه بهمن 1304 در کرمانشاه متولد شد و در پنجم فروردین سال گذشته 1386 از کرمانشاه به جهان دیگر رفت. تولد و مرگ او در کرمانشاه برای آرام کردن شدت علاقه و وابستگیاش به این شهر کافی نبود؛ نام کرمانشاه را به نام خانوادگیاش پیوست تا تمام عمرش با او همراه باشد. این فرزند فرزانه و سلحشور کرمانشاه جز برای تحصیل در دانشگاه تهران که آن زمان تنها دانشگاه ایران بود و او بالاجبار باید کرمانشاه را ترک میکرد و به گفته خودش «دو سه سالی به تباه کردن زندگی در دانشگاه تهران ...» از کرمانشاه دور میشد.