سابقه فرهنگی ایران و فکر و اندیشه ایرانی نشان میدهد که در طول تاریخ از تأثیرگذاری و گسترش فراوانی برخوردار بوده است؛ به طوری که برخی معتقدند افلاطون به عنوان پدر فلسفۀ غرب از فکر ایران تأثیر گرفته و اندیشههای این فیلسوف بیتوجه به بنمایههای فکر ایرانی نبوده است. در این کتاب بحث بر سر این است که «شهر زیبای افلاطون و شاهی آرمانی در ایران باستان» ایران چه تأثیری بر افلاطون داشته است. تأثیر زرتشت را همیشه گفتهاند؛ اما نویسنده در این کتاب به شکل قطعی اشاره کرده که افلاطون تحت تأثیر نظریه سیاسی در ایران باستان بوده است. نویسنده کوشیده برخی از جنبههای اساسی فلسفه سیاسی و اجتماعی افلاطون را با پارهای از آراء و آرمانهایی که مردم ایران درباره نظام جامعه و مقام شاهی داشتند تطبیق کند؛ همانندیهای آنها را باز نماید و ارتباط آراء حکیم یونانی را با افکار و معتقدات ایرانیان روشن گرداند.
این کتاب به چگونگی شناخت سنگهای گرانبها و دانشی که دانشمندان قدیم ایران از آنها داشتهاند میپردازد. همچنین به شرح کانیها، کانهها و موادمعدنی دیگر و همچنین بعضی اسفنجها، صدفها و سنگوارهها که قدما آنها را نیز در گروه سنگها طبقهبندی کردهاند، می پردازد. این کتاب شامل 11 بخش است : 1. کانیشناسی و سیر پیشرفت آن در ایران/ چگونگی پیشرفت علم کانی شناسی 2. کلیات کانیشناسی/ اعتقاد به سنگ های قدیمی/ کانیها در اشعار 3. کانیها 4. فلزات 5. کانهها- شبه فلزات 6. ئیدروکربورها 7. املاح 8. سیلیکاتها 9. مرجانها- اسفنجها- سنگوارهها و... 10. سنگهای ساختمانی 11. سنگهای افسانهای.
افلاطون معتقد بود که هر نوعی که در جهان وجود دارد یک صورت عقلانی در عالم عقل دارد. مثلا یک انسان عقلانی در عالم عقل وجود دارد که تجلی می کند و ما سایه های آن انسان کلی هستیم و مثالی که در این زمینه می گوید معروف به مثال غار افلاطون است. اندیشیدن به چیستی و چونی هنر که آن را هنر اندیشی و یا به اصطلاحی جدیدتر فلسفه هنر می نامند ، تنها به نزد یونانانیان موجود است ولیک پیش از ایشان نیز فی المثل در میان ایرانیان نیز هنر اندیشی هایی موجود بوده است. اما با شِما و شمایل فلسفی تنها از آن فیلسوفان یونان است .در این مقاله کوتاه ابتدا نیم نگاهی داریم به زندگی افلاطون ، نخستین فیلسوف بزرگی که آثارش برای ما مانده ، و سپس می پردازیم به فلسفه هنر وی و البته در این میان نیز ناگزیریم که نظری گذرا به نظام فلسفی افلاطون اندازیم چرا که فلسفه هنر افلاطون در ذیل و ظل منظومه فکری وی جای می گیرد و معنا می یابد. به هر روی افلاطون شان هنر را ، حکایت گری و تقلید از طبیعت می شمرد و از هنرمندان با عنوان طایفه مقلدان یاد می کند و بدان سبب که خودِ طبیعت را نیز حکایتی از عالم ایده ، که عالم حقیقت هست ، می داند « از همین جاست که هنرها در مرتبه دوم دوری از حقیقت صور جای می گیرند » در واقع می توان گفت که افلاطون دل خوشی از هنر و هنرمند ، بدان سبب که انسانها را از حقیقت بعید تر می کنند ، ندارد . و لذاست که عذر هنرمندان را از مدینه فاضله اش می خواهد و ایشان را از آرمانشهر رویایی بیرون می کند تا این حق دورکن ها ، موجبات تباهی و گمراهی اهالی مدینه فاضله و به خصوص جوانان را فراهم نیاورند .آن زیبایی موجودی سرمدی است که نه بوجود می آید و نه از میان میرود. نه بزرگتر میگردد و نه کوچکتر. چنان نیست که از لحاظی زیبا باشد و از لحاظی زشت یا گاه زیبا باشد و گاه نا زیبا یا در مقایسه با چیزی زیبا باشد و در مقایسه با چیز دیگری نا زیبا یا در مکانی زیبا باشد و در مکانی زشت یا به دیده گروهی زیبا بنماید و به دیده گروهی دیگر زشت یا جزیی از آن زیبا باشد و جزیی نا زیبا. از این گذشته آن زیبایی که به دیده کسی که سعادت دیدار آن نصیبش گردیده است چون زیبایی چهره ای یا دستی یا عضوی از اعضای تن یا مانند زیبایی سخنی یا دانشی یا زیبایی موجودی از موجودات زمینی یا آسمانی نمودار نخواهد شد بلکه چیزی است در خویشتن و برای خویشتن که همواره همان می ماند و هرگز دگرگونی نمیپذیرد و همه چیزهای زیبا فقط بدان سبب که بهره ای از او دارند زیبا هستند ولی این بهره وری نه چنان است که پیدایش و نابودی چیز ها برای آن سود و زیان داشته باشد.
مؤلف در فصل اول، طرحی مختصر از تاریخ ادبی ایران را ارائه نموده و سپس در فصل دوم اوضاع ایران در اواخر قرن دهم میلادی را مورد بررسی قرار داده و پس از آن به شرح درباره سامانیان، سلطان محمود غزنوی، مراکز چهارگانه فرهنگ در ایران، ابن سینا، عنصری، فرخی، فردوسی و آثار ایشان پرداخته و نیز از شاعران عصر محمود غزنوی سخن رانده است. در فصل سوم از عصر سلجوقی سخن رانده و سپس به شرح درباره انقراض غزنویان، تأسیس دولت سلجوقی آلب ارسلان، اصل و منشأ حشاشین و فرق آن و ... پرداخته است. در فصل چهارم درباره سیاستنامه خواجه نظامالملک سخن به میان آمده و نویسنده دیدگاه خود را درباره آن بیان داشته است.
کلیله و دمنه از نثرهای زیبا، دلنشین و شاهکار ادب پارسی میباشد. کلیله و دمنه در اصل از دل فرهنگ و اندیشه سرزمین هندوستان بیرون آمده است. برزویه طبیب در دوران انوشیروان ساسانی در سفری که به هند داشت آن را به ایران آورد. متن سانسکریت کلیله و دمنه از مهابهاراتا و پنج تنترا برگردان شده است. در ترجمه این اثر در دوران ساسانی، چند باب دیگر بدان اضافه شد.پس از دوران ساسانی، ابن مقفع، کلیله و دمنه را از پهلوی به عربی برگرداند و سپس ابوالمعالی نصرالله منشی از روی متن عربی ابن مقفع به زبان پارسی برگرداند. باب های کتاب، در تحریرهای مختلف با هم متفاوتند؛ به عنوان مثال در کلیله و دمنه نصرالله منشی در فصل مقدمه ابن مقفع آمده است که کلیله و دمنه پانزده باب است و در اصل کتاب که متعلق به هندیان بوده است ده باب است و پارسیان پنج باب دیگر به آن اضافه کردهاند. این گزیده، با توجه به نسخ معتبر موجود، از روی کلیله و دمنه بهرامشاهی به تصحیح شادروان مجتبی مینوی که اساس آن نسخهای است به سال 551 هجری و در زمان حیات نصرالله منشی تحریر شده است و تمامی ابواب کتاب را در بر دارد.