نورالهدی منگنه، ملقب به منیر السلطنه، دختر میرزا علی (مشیر دفتر) و رخساره خانم (مهر الدوله) در پانزدهم شعبان 1282 قمری در تهران متولد شد. در کودکی، فارسی، عربی، ریاضیات و برخی دیگر را در خانه، نزد آموزگاران خصوصی فراگرفت.در ده سالگی، نواختن پیانو را نزد مورل فرانسوی، زبان فرانسه را از معلم فرانسوی خود، مادام بارنائوت، ریاضی را نزد مهندس باشی، خط را نزد میرزا کاظم و فارسی را از آقا شیخ علی آموخت. در پانزده سالگی، به عقد معاون الممالک (معاون وزارت پست و تلگراف) درآمد؛ ولی این ازدواج چندان دوام نیاورد و پنج سال بعد، از او جدا شد.این شکست، مدتی او را منزوی وگوشه گیر کرد؛ اما پس از مدتی، با همکاری خانم محترم اسکندری، اقدام به تأسیس «جمعیت نسوان وطن خواه» کرد. نور الهدی در اواخر پاییز 1304 شمسی، به بیروت سفر کرد و در دانشگاهی امریکایی در رشته روان شناسی کودک به تحصیل مشغول شد. پس از آن به کشورهای مختلف اروپایی سفر کرد و مدتی را در پاریس، لندن و برخی دیگر از شهرهای اروپا به سر برد. او پس از بازگشت به ایران، بقیه عمرش رابه کارهای فرهنگی، چون نویسندگی برای مجلات، ایراد سخنرانی و هم چنین کارهای دستی پرداخت. دیوان اشعار وی بسیار متنوع است و به گونه ای نیست که نشان دهنده تفکری مستقل باشد؛ اما از آن جا که خود او در کهن سالی این اشعار را منتشر کرده، پختگی او را در شعرهایش را می توان دید که شاید نشان دهنده تغییر رویه او باشد.این کتاب، بیش تر اخلاقی ـ تربیتی است. و از مضمون بسیاری از آخرین سروده هایش چنین برمی آید که در آخر تغییر رویه داده و بر خلاف اوایل جوانی، در جمعیت نسوان، که گرایش های سوسیالیستی تندی داشت، معتدل شده و در بسیاری از اشعار خویش ایمان و تقوا را می ستاید؛ مانند: نسیم صبحگاهان بانگ مرغان همی کردند بس هنگامه برپا به این معنی که آوازی سرودند که خوش بر حال با ایمان بینا که در هر بامدادان ذکر تسبیح کنندی از دل و جان سوی بالا به امید توکل چاره جویند برای کارهای نیک و زیبا. در بسیاری از سروده هایش نیز از زنانی که لباس، طبق مد می پوشند و در پوشش، عفاف و حجب و حیا را رعایت نمی کنند، انتقاد کرده،آنان را نکوهش می کند و در مقابل، زنان با حیا و نجیب را می ستاید. او هم چنین از اختلاط زن و مرد انتقاد می کند و آن را موجب نابودی خانوادها و جامعه می داند.....

منابع مشابه بیشتر ...

668556754a85f.jpg

دیوان فرخی یزدی (غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات و فتحنامه)

حسین مکی

دیوان فرخی یزدی، مجموعه اشعار میرزا محمد فرخی یزدی (1268-25 مهر 1318ش) است که با تصحیح و مقدمه در شرح احوال شاعر به قلم حسین مکی به چاپ رسیده است. آنچه باعث اهمیت این دیوان می‌شود، این است که شاعر آن، از جمله نویسندگان و شعرای نادر دوره مشروطه‌ است که متفاوت از جریان حاکم دین‌ستیزی و تجددگرایی اغلب شاعران و روشنفکران، دارای‌ بنیان فکری مذهبی و ایدئولوژیک‌ است‌ و با دیده احترام به مذهب می‌نگرد و مضامین و بن‌مایه‌های مذهبی و دینی فراوانی را در شعر خود به‌کار گرفته و از این مضامین، در آگاهی‌بخشی و بیدار کردن جامعه و اهداف ظلم‌ستیزی‌ و عدالت‌پروری، بهره برده است. استفاده‌ از مضامین دینی و مذهبی - به‌ویژه تشیع - در اشعار فرخی، بیانگر انس او با فرهنگ دینی است و این مضامین از بسامد نسبتا‌ قابل‌ توجهی‌ نیز برخوردار است؛ به‌گونه‌ای که آثار آن در ابیات و عبارات‌ وی‌ نمایان است؛ ضمن اینکه این مضامین دینی در خدمت تشویق و ترغیب به مبارزه و بیداری جامعه قرار‌ گرفته‌‌اند‌؛ با وجود آنکه وی مدعی تعهد به ارزش‌های مذهبی هم نیست. از جمله ویژگی‌های شعر فرخی، آن است که آن را هم از سویه‌ شکل و فرم (زبان) و هم از سویه محتوا می‌توان بررسی کرد. زبان فرخی در واقع همان زبان ویژه دوره‌ اعتراض‌ است‌ به‌دور از هرگونه آرایه‌های لفظی و معنوی در کمال سادگی که شاعر‌ بنا‌ به نیازهای زمان خود، برای رخدادهای اجتماعی - سیاسی، به تصویرپردازی‌های شاعرانه نپرداخته و زبان او به زبان عامه‌ و کوچه‌ و بازاری‌ نزدیک‌تر شده است

6673db6bc3ea6.jpg

دیوان یحیی ریحان (بضمیمه چندین عکس تاریخی)

یحیی سمیعیان ریحان

«یحیی سمیعیان» متخلص و مشهور به «ریحان» در سال 1313 ق در تهران دیده به جهان گشود. در سن 15 سالگی به همراه خانواده به مشهد مقدس رفت و در کلاس هفتم نخستین شعر خود را در روزنامه نوبهار به چاپ رساند. وی پس از یک دوره همکاری با مطبوعات در مشهد و تهران و عضویت در تشکل‌های ادبی و فرهنگی، روزنامه‌نگار شد و به عنوان مدیر و سردبیر، «گل زرد»، و «نوروز» را منتشر کرد. افزون بر این دو، آثار ریحان در نشریه نوبهار، خورشید، حکمت، حبل‌المتین، دانشکده، ایران، شفق سرخ، ارمغان، یغما، آینده، مربی، سپید و سیاه، و امان افغان به چاپ رسیده است. «باغچه ریحان» و «دیوان یحیی ریحان» از دیگر آثار اوست. ریحان دهه پایانی عمر را به سختی گذراند و از این که گمنام بود رنج می‌برد، تا این که در اول اسفند 1363 بدورد حیات گفت. در ششمین مجلد از مجموعه «مفاخر مطبوعات ایران» یحیی سمیعیان معرفی و زندگی و آثار او بررسی شده است." اسم من یحیی، تخلص ریحان و نام خانوادگی‌ام سمیعیان است. پدر مرحوم من محمدباقر اصفهانی نام داشته ولی در شهر تهران به دنیا آمده بود و فقط اجداد او اهل اصفهان بوده‌اند، خود من نیز در تهران قدم به عرصه وجود گذاشته‌ام. موقع تولد من، پدرم به تجارت اشتغال داشت ولی بعدها سرمایه‌اش تمام شده بود و به حق‌العمل کاری امرار معاش می‌کرد. در سال 1272 شمسی در تهران به دنیا آمده‌ام و روز تولد من مقارن با روزی بوده است که میرزا رضای کرمانی [...] ناصرالدین شاه قاجار را با ششلول به قتل رسانده است. البته تاریخ‌هایی که ریحان برای تولدش نوشته همخوانی ندارد، زیرا اگر روز قتل ناصرالدین شاه به دنیا آمده بود، روز تولد او جمعه 17 ذیقعده 1313 قمری برابر با فروردین 1275 خورشیدی می‌شد.یحیی سمیعیان تا پایان تحصیل دوره ابتدایی در تهران اقامت داشت و پس از طی دوره یاد شده در سن 15 سالگی همراه خانواده به مشهد مقدس رفت و در آن شهر وارد کلاس هفتم مدرسه ملی خراسان شد و همان سال نخستین شعر خود را در روزنامه نوبهار به چاپ رساندو وی پس از پایان کلاس هفتم وارد خدمت در اداره دارایی خراسان شد و پس از چهار سال به تهران انتقالی یافت. در دوران مشهدنشینی با مطبوعات آن شهر به همکاری پرداخت و سروده‌هایش را به چاپ رساند. همکاری یحیی ریحان به مطبوعات چاپ مشهد ختم نمی‌شد. بر اساس مطالب کتاب، «ریحان» نوشته است که چون در موقع اقامت خود در شهر مشهد مقالاتی از جراید فرانسه برای روزنامه‌های تهران (عصر جدید و ارشاد) می‌فرستادم لذا پس از وارد شدن به تهران به دیدن مدیران جراید مزبور رفتم آنها ورود مرا از خراسان به تهران در ضمن اخبار داخلی درج کردند. در آن اوقات مرسوم بود که هر وقت مأمورین دولت یا شعرا و نویسندگان در ولایات به تهران یا از تهران به ولایات عزیمت می‌کردند، جرایدی که با آنها مربوط بودند ورود یا خروج آنها را در روزنامه خبر می‌دادند.در چند روز [اقامت در تهران] به دیدن آقای سیدضیاء‌الدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد رفتم.زیرا سرمقاله‌های روزنامه رعد که به قلم خود او نوشته می‌شد خیلی جالب توجه بود و میل داشتم نویسنده آن مقالات را ملاقات نمایم.روزنامه رعد از سایر جراید آن روز مهمتر بود و به‌قدر کافی مترجم و نویسنده داشت و مقالات اشخاص دیگر را درج نمی‌نمود. اساسا آن اوقات نویسندگان زیادی در تهران بودند. گاهی آقای عدل‌الملک دادگر در پاورقی رعد مقالات ادبی می‌نوشت و همچنین آقای دیوان بیگی سناتور هم مقالات ادبی جالب توجه در جراید تهران مرقوم می‌داشت.ریحان پس از یک دوره همکاری با مطبوعات در مشهد و تهران و عضویت در تشکل‌های ادبی و فرهنگی، روزنامه‌نگار شد و به عنوان مدیر و سردبیر، «گل زرد» را انتشار داد.وی پس از «گل زرد» در فروردین 1300 هجری شمسی «نوروز» را به چاپ رساند و این جریده ملی، ادبی و اجتماعی، هفته‌ای یکبار در روزهای سه‌شنبه منتشر می‌شد.یحیی ریحان پس از تجربه دوره اول گل زرد و انتشار نوروز و به دنبال سقوط دولت سیدضیاء‌الدین طباطبایی تصمیم گرفت دوره دیگری از حیات گل زرد را آغاز کند.در این باره در کتاب آمده است: ... در صدد برآمدم مجددا روزنامه گل زرد را منتشر سازم.در آن موقع وزیر فرهنگ ممتازالدوله بود. مرحوم دهخدا نامه‌ای به وزیر فرهنگ نوشت و توصیه کرد که امتیاز و اجازه نشر روزنامه گل زرد را بدهند. ممتازالدوله ذیل نامه دهخدا به آقای میرزا رضاخان نائینی معاون وزارت فرهنگ نوشت: آقای معاون راجع به روزنامه گل زرد مطالب متضاد می‌شنوم. به موضوع رسیدگی شود هرگاه اشکالی حاصل نباشد اجازه نشر داده شود.هر کس به دستور و دستخط فوق توجه نماید استنباط می‌کند که ممتازالدوله وزیر فرهنگ نه هرگز یک شماره روزنامه گل زرد را دیده یا خوانده بود و نه از مندرجات دو شماره جریده نوروز اطلاع حاصل نموده بود و اگر جراید مزبور را دیده بود این‌طور دستور نمی‌داد بلکه شخصا در رد و یا قبول تقاضای نشر روزنامه تصمیم می‌گرفت. افزون بر گل زرد و نوروز، آثار ریحان در نشریه‌های نوبهار و خورشید(چاپ مشهد)، حکمت(چاپ قاهره)، حبل‌المتین (چاپ کلکته)، دانشکده ایران، شفق سرخ، ارمغان، یغما، آینده، مربی و سپید و سیاه(چاپ تهران)، امان افغان (چاپ کابل) به چاپ رسیده است. «باغچه ریحان»، «دیوان یحیی ریحان» و خاطرات و سرگذشت از دیگر آثار اوست. باغچه ریحان در سال 1338 قمری به چاپ رسید.