در یک قرن اخیر چند هزار واژه بیگانه از زبانهای مغربزمین وارد زبان فارسی شده است. اما در این میان برخی از بزرگان ادب فارسی در پی یافتن یا زندهکردن الفاظ و تعابیر فارسی اصیل یا سره هستند. یکی از بزرگان ادب فارسی جناب آقای دکتر کزازی است که هم واژگان کهن فارسی را زنده کردهاند و هم برای مفاهیم تازه الفاظ و واژگان مناسب ساختهاند. این کتاب مجموعهای از این واژگان است.
هدف این کتاب معرفی واژه های فارسی اصیلی است که در فرهنگهای قدیمی فارسی یاد شده اند و در ادبیات گذشته متداول بوده اند اما در زبان رایج گفتار و نوشتار کمتر شنیده و خوانده می شوند و جای خود را به واژه هایی عربی داده اند قصد کتاب شناساندن واژه های از یاد رفته یا کم کاربرد است نه واژه سازی و هریک از واژه های ارائه شده دست کم در یکی از فرهنگهای کهن آمده است. چاپ نخست کتاب با نام فرهنگ عربی در فارسی معاصر منتشر شد و چون این نام به درستی مضمون و محتوای کتاب را نمی رساند در چاپهای بعدی نام دقیقتر کنونی جایگزین شد
گرچه گویش سبزواری یکی از لهجههای فارسی دری است و سالیان دراز شلاق زبانهای ناهماهنگی چون زبان ترکی، مغولی، عربی و ... را بر شانه خود تحمل کرده و امروزه در قسمت نسبتا وسیعی از خاک ایران تکلم میشود، هرگز نمیتوان آن را از لهجههای دیگر زبان فارسی برتر دانست. وقتی از گویش سبزواری سخن گفته میشود و اختصاصات دستوری یا واژههای آن بررسی میشود، نباید این تصور پیش آید که با یک گویش صددرصد ثابت سروکار داریم و بین افراد مختلفی که با آن گویش تکلم میکنند، وحدت کلمه و لفظ برقرار است. در این کتاب لغات و اصطلاحات گویش سبزواری با شواهدی از اشعار محلی این شهرستان گردآوری شده است.
اين پژوهش بر آن است که نوستالژي (حسرت گذشته و غم غربت) را در شاهنامه فردوسي و آثار شهريار بکاود تا از يک سو خصيصههاي برجسته مقوله حسرت گذشته و غم غربت را بيابد و سپس ريشههاي مفهومي رواني اجتماعي آن را در آثار دو شاعر بررسي و مقايسه کند و مشخص نمايد که علل حسرت گذشته و غم غربت در شعر گذشته (شاهنامه فردوسي) با شعر معاصر (شهريار) تا حدودي متفاوت بوده است و در شاهنامه جنبه ملي داشته اما در آثار شهريار بيشتر ناشي از احساسات شخصي بوده است.