آثار مولوی مخصوصاً مثنوی او، خود گواه آگاهیها و تأملات وسیع او در علوم دینی و معارف صوفیانه و مسایل انسانی است که مواد اصلی آن مسلماً در طول سالهای پیش از آشنایی با شمس فراهم آمده است. با همه اینها آنچه شخصیت و آثار مولانا و جهانبینی و عرفان خاص عاشقانه مندرج در آنها را از آثار و دستاوردهای عرفانی و معنوی پیش ار وی متمایز میکند، تحول شگرفی است که بر اثر دیدار و آشنایی با شمس تبریزی در شخصیت و منش و بینش او حاصل آمد و به دریافتها و آگاهیها و ذهنیات او رنگی دیگر داد و در کالبد پندارها و تلقیهای او جانی تازه دمید. خدایی که در شعر مولانا توصیف شده و با احوال و روحیات خوشبینانه و امیدوارانه او مناسبت تام دارد، رحمت کل و لطف مطلق است. پیامبران الهی نیز در واقع بشارتدهندگان به بزم و خوان آسمانیاند و محتوای رسالت و شریعت آنان نیز ذوق و حلاوت و حیات است. نوع رابطه بین انسان و خدا، بندگی عاشقانه است که عزت نفس و مناعت طبع و آزادگی از بندگی غیر و نفس حیوانی، از نتایج گرانبهای آن است.
فصل اول این کتاب، شامل دو غزل و یک مثنویست و چند شعری که تقریبا بهترین کارهای او در دوره های پس از دوره نخستین است که میشود به آن ها دوره های سرگردانی گفت. و آغازی برای ادوار بعد. و به همین لحاظ هریک از آنها حاصل یک دوره خاص شعری. هشتمین شعر این فصل از لحاظی برگزیده ایست از دوره سرگرمی با شعر آزاد و نهمین شعر، در بحبوحه بیگانگی و یگانگی با مردان و زنان خانه ای که از در و دیوار آن بوی نماز برمیخاست و گویی برگرد مرگ می گردید و لاله عباسی هایی که پیر میشدند و جوان می شدند و روزمرگ آنان را می شمردند. و شعرهای دیگر این فصل هر یک نمونه ای از دوره هایی کوتاه چند ماهه و سریع که شاید در هریک از آن دوره ها بیش از سه چهار شعر نوشته نشده است. فصل دوم شامل شعرهایی که بیشتر قطعه های کوتاهی است از دوره ای که می توان به ان نام "دوره تماشا" داد. نگاههایی گذرا و تصویرهایی شتاب آمیز: دریای توفانی، چراغهای رنگی، زنی با وحشت باد، وزنی که می رقصد. و در کنار باغ غروب نشستن و کلاغان بازگردانده را نگریستن. دوره ای با حدود بیست شعر که از میان آنها، سرانجام به همین هفت شعر اکتفا شد. فصل سوم شامل شعرهایی که در دوره ای بسیار آموزنده و سرشار به مرحله نوشتن رسید. دوره ای که نحوه نطفه بستن و شکل گرفتن شعر و رسیدن به امکانات دیگر "اگر چه ناقص" او را بیش از پیش به کار خویش دلبسته داشت. در همین دوره بود که کلمات اندک اندک با او مهربان شدند و در عین مهربانی، خشن تر و زبرتر. و همین مهربانی بود که آنها را در شعر راه داد. و نیز در همین دوره بود که با بازگشتی به تاریخ دور و نزدیک و مردانی و حوادثی که در فضای مبهم شعر او چهره نمودند. به مرحله لمس آن کلمات رسید و بخصوص از نظر مکالمات شعری و خط داستانی شعر تجربیاتی فراوان کسب کرد. فصل چهارم شامل دوره ای که دید او را نسبت به شعر به گونه ای محسوس تر از دوره قبل تغییر داد. و در برخی ازشعرها کم و بیش شبحی از فرمی را که بسیار دنبال آن گشته بود دید. اما در دنیاهایی مختلف و با حالاتی متفاوت: اندیشیدن به مفهوم زمان، و ساعتی که به اقتضا در پهنه کویر می ایستد سفری به روستا و آسیابی که خاکستر می شود، حرکتی در غرفه ها و خورندگان و نوشندگانی که به جبر مرگ تن در می دهند و شبها و روزهای مستی و خستگی و تحیر بازیچگان و تمسخر بازیگران. و همه اینها در قالب هایی که از دوره فصل سوم پیش بینی شده بود و اینکه تا یافتن راهی پیشرفته تر تنها راه ادامه کار اوست...
به علت حاکمیت پندار بر ذهن، اتاق وجود من، یعنی ذهن من تاریک است. اکنون از درون این اتاق تاریک به ده ها و صدها موضوع اجتماعی یا هر موضوع دیگر نگاه می کنم و نتیجتا همه آنها را تاریک می بینم. حال کار مفید این نیست که تو آن ده یا صد موضوع و مورد را برای من روشن کنی، کار مفید این است که کمک کنی به روشن شدن اتاق تاریک ذهنم. وقتی این اتاق روشن شد خود من می توانم از یک موضع روشن آن صد مورد و بیشتر از آن را روشن ببینم.
آثار و نوشتههای عارف بزرگ جهان اسلام حضرت مولانا، یکی از مصادیق بارز رمزوارگی زبان عرفانی است که به آت حیات جاودانه نیز بخشیده است. این کتاب کوشش پیگیری است برای نزدیک شدن به فضای ذهنی مولوی و بهدستدادن تأویلهایی از رمزهای دیوان او به گونهای که با جهانبینی و نگرش خاص عارفانه ـ عاشقانه او همسویی داشته باشد یا دستکم مغایرتی نداشته باشد. متن کتاب مشتمل بر مقدمهای در باب موضوع زبان و بیان در عرفان و ادبیات عرفانی است و فرهنگوارهای از رمزهای کلیات شمس تبریزی بر اساس متن مصحح استاد فروزانفر.
عرفان اسلامی بیگمان، از مهمترین عوامل سازنده و شکلدهنده فرهنگ و تمدن ایرانی ـ اسلامی است، از این رو برای آگاهی از بنیانهای فکری و فرهنگی مردم مسلمان این مرز و بوم مطالعه همه جانبه آن، مخصوصا از جهت تأثیری که در زندگی اجتماعی و روابط انسانی و عاطفی مردم داشته است، ضرورت تام و غیرقابل انکار دارد. آگاهی اجمالی از حیات اجتماعی مردم این سرزمین در دورههای گوناگون تاریخی، کافی است تا هر محقق منصف و بیغرضی به نقش حیاتی و مؤثر عرفان اسلامی و تعالیم مثبت و شوقانگیز آن در زمینهسازی و جهتدهی هنر و ادبیات غنی و باشکوه این کشور، پی ببرد و بدان اعتراف کند.