در این کتاب مجموعهای از حکایتها و روایتهای برخی از رجال سیاسی و نظامی و رهبران و دستاندرکاران تراز اول گروهها و دستجات عقیدتی ـ سیاسی سرشناس در عصر پهلوی اول است که هر یک در نوع خود برای نسلهای گذشته جذاب و یادآور خاطرات و برای جوانترها پندآموز و با این وجود شیرین و خواندنی است. مأخذ این خاطرات عمدتاً نشریات خارج از کشور است و به منابع سایر مطالب نیز در هر مورد اشارت رفته است.
بنا به گواهی تاریخ؛ ارتش برای انجام ماموریتی که از لحاظ دفاع میهن خویش برعهده داشته در طی اعصار متمادی همیشه در سه جبهه به مبارزه پرداخته است: 1. در جبهه شمال شرق و مشرق در برابر سیل و هجوم قوای چریک طوایف رشید و پرطاقت و یغماگر آسیای مرکزی که برای نجات یافتن از صحاری سوزان و ریگزار بایر وطن خود از دیرزمان به فلات پرنعمت ایران چشم دوخته و همیشه به طرف این کشور پیشروی و هجوم می کردند. 2. در جبهه شمال غرب و مغرب در برابر ارتش های منظمی که بیشتر به طمع تسخیر کشور ایران و سپس دیار زرخیز هندوستان خاک ایران را مورد تجاوز قرار می دادند. 3. در جبهه جنوب در مقابل ملل تجارت پیشه و دریانوردی که در نتیجه اکتشافات جغرافیایی به بحر عمان و خلیج فارس رخنه یافته و در صدد بودند که از این راه خود را به سواحل هندوستان برسانند و با اشغال این سواحل محصولات گرانبها و نایاب هندوستان را به بازارهای اروپا ببرند...
«خلاصةالاخبار فی بیان احوالالاخیار» تألیف غیاثالدین محمد خواندمیر در سلسلۀ تواریخ عمومی جای دارد که در عهد تیموریان تألیف شده است و اهمیّت آن در قسمتهای نزدیک به عهد مؤلف و شرح احوال معاریف عهد، افزایش مییابد. این کتاب تاریخ از ابتدای آفرینش تا سال 905 هجری قمری است. مؤلف این کتاب غیاثالدین بن همامالدین مشهور به خواندمیر، نوۀ دختری میرخواند است. مؤلف طبق تصریح خودش چون کتاب «روضةالصفا»ی جدش را عظیم و بزرگ دانسته، برای استفادۀ بیشتر، آن کتاب را خلاصه کرده و «خلاصة الاخبار» نامیده و بیستوسه سال بعد دوباره با استفاده از همان «روضةالصفا» و منابع دیگر «حبیب السیر» را خلق کرده است. بنابراین این سه کتاب مانند سه ضلعی هستند که مثلث منابع تاریخ ایران را تشکیل میدهند. هر سه کتاب شخصیت حقیقی و حقوقی خاص خود را دارند. مطالبی در هر کدام از این سه کتاب هست که در آن دو تای دیگر نیست. خواندمیر شاعر هم بوده و اشعار زیادی از خودش در این کتاب آورده است.
روستای سطوه یکی از روستاهای کویری استان سمنان و از نظر تقسیمات کشوری از توابع شهرستان شاهرود است که به همراه چند روستای مجاورش به منطقه «سرکویر» معروف است. گونه زبانی این روستا ـ که مشابهت زیادی به لهجههای بازمانده خراسان قدیم دارد ـ به دلایل متعدد، از جمله فاصله طولانی با شهر، تا حد زیادی دستنخورده باقی مانده است. مطالعه درباره واژگان، اصطلاحات و تعابیر این گونه زبانی افزونبر فواید مردمشناسانه و زبانشناسانه آن ممکن است در حل برخی از مشکلات زبانی و معنایی متون کهن فارسی مفید و مرثر باشد. در پژوهش حاضر مهمترین واژگان و اصطلاحات دامداری این روستا ـ که طی پژوهشی میدانی گردآوری شده و با منابع کتابخانهای تکمیل گردیده ـ به صورت موضوعی تدوین شده و افزون بر آن به نکاتی دیگر از قبیل وجوه اشتقاق، ریشهیابی برخی لغات کهن ایرانی و آداب و رسوم دامداری در این گونه زبانی اشاره شده است.