در دوره رضا شاه، فعالیتهای مضره (فعالیتهای خرابکارانه و به هم زننده نظم و امنیت کشور) مورد رسیدگی قرار گرفت . نظمیه با تمام توان خود به انجام این وظیفه پرداخت و در زمان ریاست سرپاس مختاری این مهم حتی به درون خانوادهها نیز راه یافت. با قدرت یافتن رضا شاه و تثبیت پایههای رژیم دیکتاتوری او، قدرت نظمیه نیز افزایش یافت. رضا شاه و اطرافیان او نظمیه را جهت برقراری نظم و امنیت و سرکوب مخالفان و به اصطلاح جلوگیری از جنایات و تعدیات و دسیسههای عمال بیگانه و در واقع برای حفظ رژیم دیکتاتوری لازم و ضروری میدانستند و به همین دلیل در حفظ و تقویت آن میکوشیدند. یکی از ارکان نظمیه در زمان رضا شاه «دایره سیاسی» بود که همان شعبه پلیس مخفی دوره سوئدیها (در زمان وزارت جنگ رضا خان) است. این دایره مستقیماً زیر نظر رییس کل نظمیه اداره میشد.علاوه بر نظمیه و دایره سیاسی آن، در ارتش رکن 2 ، وظیفه اطلاعات و ضد اطلاعات را بر عهده داشت. رکن 2، اطلاعات را از کشورهای مورد نظر به وسیله وابستههای نظامی دریافت میکرد. در لشکرها نیز رکن 2 وجود داشت که به فرمانده لشکر گزارش میدادند نه به رکن2. در هنگها هم یک افسر وجود داشت که وظیفه رکن 2 را انجام میداد ولی به این نام خوانده نمیشد و جزء افسران هنگ به شمار میآمد.در آن زمان، رییس رکن 2 ستاد ارتش مهمترین مقام اطلاعاتی کشور به شمار میرفت و از نظر اطلاعات نظامی و حتی غیرنظامی برجسته و یکه تاز بود. اما با وجود این نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و گسترش جو وحشت ناشی از اقدامات شهربانی در مسائل اطلاعاتی در جامعه، نقش اصلی را اطلاعات انگلیسیها ایفا میکرد که به قول فردوست در موارد مهم به رضا شاه کمک میکردند. با برکناری رضا شاه و محاکمه مختاری و نیز تبلیغاتی که علیه شهربانی راه افتاد، شهربانی قدرت و اعتبار پیشین خود را از دست داد. رؤسای شهربانی در سالهای بعد از شهریور 1320، هم به دلیل برقراری حکومت نظامی که قسمت اعظم اختیارات شهربانی را به خود اختصاص داده بود و هم به سبب حالت انفعالی که در افسران و مأموران شهربانی به وجود آمده بود، قدرت و اختیار زیادی نداشتند. آخرین رییس نظمیه قبل از کودتای 28 مرداد 1332 که در دوران مصدق نقش سیاسی مهمی ایفا کرد، سرتیپ افشار طوس بود که روز اول اردیبهشت 1332 با توطئه مخالفان مصدق ربوده و به قتل رسید. در این کتاب که مروری کوتاه بر تاریخچه شهربانی و رویدادهای سیاسی ایران از کودتای ۱۲۹۹ تا شهریور ۱۳۲۰ میباشد، بخش ظریفی از تاریخ معاصر کشورمان مورد بررسی قرار گرفته است. در این دوره شهربانی ایران صورت کلی داشته است یا به دیگر سخن شهربانیهای مراکز استان و شهرستانهای مستقل تابع رئیس کل شهربانی کشور بودهاند و حال آنکه در دوران قاجاریه شهربانیهای کرسی ایالات چهارگانه کشور توسط یک «فرمانفرما» اداره میشد و میان «نظمیه کرسی ایالات» یعنی شهربانیهای استانها و «نظمیه دارالخلافه تهران» یعنی شهربانی پایتخت هیچ تابعیتی وجود نداشت.
گرچه اندیشه قانون خواهی در ایران تنها از میرزا ملكم خان نیست و در این راه كسانی پیشقدم و كسانی دیگر با او همگام و دمساز بودند لیكن نقش روزنامه قانون دربیداری افكار مردم و اهل قلم و سیاست بسیار مهم است و نامش را در جنبش مشروطیت از یاد نشاید برد... ملكم در سال ۱۲۴۹ هجری قمری در قصبه جلفا از محلههای اصفهان در خانوادهای متوسط زاده شد. پدرش میرزا یعقوب سنگتراشی از ارامنه بود كه به قولی اسلام آورده بود.ملكم در ده سالگى برای تحصیل به فرانسه رفت و در مدرسه ارمنیان پاریس مشغول به تحصیل شد. و پس از بازگشت در وزارت خارجه به عنوان مترجم شاغل به كار شد . پس از تأسیس دارالفنون ملكم به عنوان معلم حساب و هندسه در آن به تدریس پرداخت. وی معتقد بود كه راه پیشرفت ایران پذیرش نظام حكومتی غرب است.از مهمترین فعالیتهای وی میتوان به انتشار نشریه قانون، تاسیس اولین لژ فراماسونری در ایران و فراهم آوردن اعطای امتیاز راهآهن، بانك و بهرهبرداری از منابع ایران به بارون ژولیوس رویتر، اشاره كرد...
میرزا علی اصغرخان امین السلطان، فرزند دوم ابراهیمخان امینالسلطان، صدراعظم سه پادشاه قاجار، ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه و محمدعلیشاه بود. به ترتیب به القاب صاحبجمع، امینالسلطان، و اتابک اعظم ملقب بود.او در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ در جریان جنبش مشروطه ایران به دست عباسآقا تبریزی کشته شد.خانه امین السلطان (منزل پدری او) از جمله آثار تاریخی ایران و محل تصویربرداری دایی جان ناپلئون (مجموعه تلویزیونی) بوده است. ...در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۲۸۶، اتابک اعظم نامه تهدید آمیزی دریافت کرد که بایستی در طی ده روز آینده استعفا داده و از کشور خارج شود. اتابک نامه استعفا را به شاه تقدیم کرد ولی استعفایش پذیرفته نشد.روز شنبه ۸ شهریور ۱۲۸۶[۲۷] جلسه علنی مجلس به ریاست صنیعالدوله هنگام بعدازظهر تشکیل شد. اتابک و اعضای کابینه نیز در جلسه حضور یافتند. اتابک نخست میرزا محمود علاالملک را به سمت وزیر عدلیه و میرزا حسن خان مستوفی الممالک را به سمت وزیر جنگ معرفی نمود. آن گاه گزارش مفصلی از اوضاع و احوال کشور به اطلاع مجلس رسانید و پیام محمدعلی شاه را در باب اتمام قانون اساسی به نمایندگان ابلاغ کرد و افزود با کمک نمایندگان بزودی مشکلات برطرف خواهد شد و نظم و ترتیب در مملکت حکمفرما خواهد گردید. پس از نطق اتابک چند نفر از نمایندگان سخنان تملق آمیزی ایراد کردند. به خصوص عبدالله بهبهانی که تمجید فراوانی نمود. پس از ختم جلسه، اتابک و بهبهانی مدتی در یکی از اتاقهای مجلس به مذاکره نشستند و بقیه نمایندگان به کارهای خود مشغول شدند. ۲ ساعت از شب گذشته بود، که بهبهانی و اتابک از مجلس و صحن بهارستان خارج شدند و در حالی که گرم صحبت بودند، در مقابل مجلس ۳ گلوله به سوی اتابک شلیک شد. اتابک فرو غلتید و در دم جان سپرد. وی در نهایت در ایام نخستوزیری در دوره محمد علی شاه در صحن بهارستان با ضرب گلوله عباس صراف تبریزی به قتل رسید. قاتل که پس از سوء قصد فرار کرده بود، اندکی پایینتر از میدان بهارستان، در محله سرچشمه دستگیر شد، ولی در حین دستگیری با تپانچه خودکشی کرد. دربارهٔ قتل اتابک و اینکه این قتل را چه افراد و دستهای ترتیب دادهاند، آرای متفاوتی ابراز داشتهاند. برخی نقشه قتل او را به محمدعلی شاه نسبت میدهند یا دست کم او را بهطور محرمانه، حامی اجرای این نقشه میدانند. برخی قتل او را به سفارت انگلیس نسبت دادهاند، زیرا او به روسها تمایل داشت. قاتل اتابک؛ عباس آقا تبریزی، عضو انجمن آذربایجانیها بود و این امر مسلم است، که تقیزاده در این انجمن، نقش و تأثیر بسیار زیادی داشت، اما در موضوع قتل اتابک، او هیچگاه سخنی به میان نیاورد. در روز قتل اتابک، وزیرمختار انگلیس، قرارداد بین روسیه و انگلیس، مبنی بر تقسیم ایران به دو منطقه تحت نفوذ را، تسلیم وزارت خارجه کرده بود. جنازه اتابک در فضایی دور از وحشت، تشییع شد. جنازه را به قم انتقال دادند و آن را در آرامگاه اختصاصیاش در صحن حرم حضرت معصومه جنب ایوان آیینه خانه دفن کردند. هنوز چندی از مرگ اتابک نگذشته بود، که انجمنها به در و دیوار اعلامیهای چسباندند و مردم را دعوت نمودند، تا در مراسم هفت عباس آقا تبریزی شرکت کنند. روز ۱۵ شهریور شمار زیادی در تهران، در این دعوت عام، شرکت کردهاند. ابتدا بها الواعظین، سپس ملکالمتکلمین بر منبر نشستند و هر کدام سخنان تندی ایراد کردند. سخنان ملکالمتکلمین چنان تند بود، که بیم آن میرفت، که مردم به کاخ حمله و شاه را بکشند. در همان روز، به عباسآقا، لقب منجی ایران دادند
در این کتاب که مروری کوتاه بر تاریخچه شهربانی و رویدادهای سیاسی ایران از کودتای 1299 تا شهریور 1320 میباشد، بخش ظریفی از تاریخ معاصر کشورمان مورد بررسی قرار گرفته است. در این دوره شهربانی ایران صورت کلی داشته است یا به دیگر سخن شهربانیهای مراکز استان و شهرستانهای مستقل تابع رئیس کل شهربانی کشور بودهاند و حال آنکه در دوران قاجاریه شهربانیهای کرسی ایالات چهارگانه کشور توسط یک «فرمانفرما» اداره میشد و میان «نظمیه کرسی ایالات» یعنی شهربانیهای استانها و «نظمیه دارالخلافه تهران» یعنی شهربانی پایتخت هیچ تابعیتی وجود نداشت.