داستان يوسف و زليخا از جمله داستانهايي است که از بنمايههاي مذهبي سرچشمه گرفته و در دورههاي مختلف، مورد استقبال شاعران واقع شده است. سرايندگاني که اين داستان را به نظم کشيدهاند، غير از قرآن و روايتهاي تفسيري، روايت تورات را نيز پيش رو داشتهاند. به همين دليل متمايز بودن اين منظومهها، در بعضي از بخشها، ريشه در روايتهاي مختلف اين داستان در قرآن، متون تفسيري و تورات دارد. با بررسي و تطبيق منظومههاي فارسي يوسف و زليخاي منسوب به فردوسي، جامي و خاوري با روايت عربي نهايه الارب في فنون الادب، احمدالنويري ميتوان دريافت که هر چهار اثر از روايت قرآن، بيش از هر روايت ديگري استفاده کردهاند و در اين ميان، منظومه منسوب به فردوسي و نهايه الارب بيش از دو اثر ديگر به تورات توجه دارند.
از موضوعات مهم قرآن که نسبتا بخش عمده اى از آن را در بر مى گیرد موضوع «قصص» در آیات شریف الهى است که پیرامون زندگى رسولان و پیامبران و امت هاى آنان سخن مى گوید و بعضا زندگى فرد و یا افراد محدودى را نیز مطرح مى کند. اگر بخواهیم قرآن را به سه بخش تقسیم کنیم دو بخش نخست آن را «عقاید و معارف» و «قوانین و احکام» و بخش سوم آن را داستان هاى قرآن تشکیل مى دهد، و مى بینیم قصص قرآن در هر دو بخش سابق حضور دارد زیرا درگیرى و کشمکش هاى پیامبران با امت ها و اقوام خویش درباره معارف و احکام بوده است در این صورت از قصص به عنوان ابزار هدایت بهره گیرى شده و در خدمت عقاید و قوانین اخلاقى قرار گرفته است. یکى از ویژگى هاى قصص قرآن بیان اهداف آنهاست. انبیاى الهى، پاکترین، آگاه ترین و امین ترینِ افراد براى هدایت انسان بودهاند، از همینرو خداوند متعال آنان را برانگیخت و با عنایت هاى خویش همراه نمود تا با دلیل و برهان، مردم را از شرک به یگانه پرستى و از نادانى به معرفت و آگاهى سوق دهد و حیات طیبه را براى آنان به ارمغان آورد. زندگانىِ برگزیدگانِ حق، از تولد تا وفات، به ویژه در دورانِ ابلاغِ رسالت، با حوادث گوناگون و شگفت انگیز و نیز ناملایمات فراوانى همراه بوده است، ولى سرانجام کامیاب گشتند و پیام هاى خداوند متعال را به مردم رساندند. مطالعه این داستانهاى واقعى و اعجاب آور براى هر خوانندهاى درس آموز و عبرت انگیز است.در این کتاب، تاریخ انبیا با استفاده از منابع معتبر و به دور از خیال پردازى و افسانه سازى با قلمى شیوا نوشته شده است. قرآن کریم سرشار از قصص و گزارشهای تاریخی مربوط به امّتهای پیشین و پیامبران آنان با هدف انتقال معارف وحیانی و هدایت انسان است. با این حال، در قرآن مستقیماً اشارهای به تاریخ و تاریخنگاری نشده است و خود این کتاب مبتنی بر تاریخنگاری نیست. داستان حضرت سلیمان به دلیل گستردگی و تنوّع ماجراها، تأثیرات گوناگون و متفاوتی در متون ادب فارسی گذاشته است که آن را از داستان دیگر پیامبران ممتاز میکند. با وجود قدمت روایت این داستان در منابع آیین یهود، قرآن کریم، بهترین و نخستین منبع شاعران و عارفان برای استفاده بوده است. موضوعاتی مانند عدالت سلیمان، منطق الطّیر دانستن او، تسلّط بر دیوان و...از جمله روایات قرآنی داستان سلیمان است؛ ولی با این وجود ادیبان فارسی از روایت تفاسیر و کتب قصص انبیاء در مورد سلیمان (ع) که پُر از اسرائیلیات است، بـه دلیل شهرت و جذّابیّت این داستان ها تاثیر پذیرفته اند، برای نمونه؛ موضوع انگشتری سلیمان که مضمون های زیبایی از آن در ادبیّات فارسی، خصوصاَ متون عرفانی، خلق شده است.
پارسیان اهل کتابند، نوشته محمدطاهر رضوی و ترجمه م. ع. مازندی، در دفاع از آیین زرتشت و در پاسخ به ایرادهای وارد آمده بر آن نوشته شده، و از طرفی، عنوان پارسیان، ناظر به زرتشتیان ساکن هند است. مؤلف معتقد است که پارسیان نه تنها قومی خداپرستاند، بلکه دین ایشان، تفاوتی با ادیان یهودی، مسیحیت و اسلام ندارد. ازاینرو، سنجشی تطبیقی میان باورهای زرتشتیان با دینهای یاد شده انجام داده است. روش نویسنده، همانطور که آمد، دفاعی بوده و نویسنده برای نگارش کتاب، از برخی منابع زرتشتی و بیشتر منابع اسلامی که به دین زرتشت اشاره کردهاند، بهره جسته است. کتاب فاقد فصلبندی مشخص است. مؤلف در دیباچه ابتدا از انگیزه نگارش کتاب سخن گفته است. بحث بر سر پرستش خدای واحد در دین زرتشت، مطالب آغازین کتاب را تشکیل میدهد. در ادامه به نظریات مختلف درباره زندگی زرتشت اشاره شده است. سپس نویسنده به بحث درباره نگارش اوستا و معرفی بخشهای اصلی آن (اوستای اصلی و جدید) و دفاع از باورهای زرتشتی پرداخته است. نویسنده با جستاری در اندیشههای دینی زرتشتی و سنجش آنها با آموزههای دینهای اسلام و یهود و مسیحیت، زرتشت را همانند سایر پیامبران از جانب خداوند دانسته است. بررسی ارتباط مسلمانان با زرتشتیان در دورههای مختلف و جایگاه زرتشتیان در منابع اسلامی و دیدگاه این منابع نسبت به این دیانت و پیروان آن، مطالب انجامین کتاب را تشکیل میدهد
در آثار ادبي فارسي، مردم و عوام متفاوتند. در اين آثار مردم معناي مثبت انسانها و عوام مردمان نادان و گاه آزاررسان هستند. نامگونه عنواني است که در اين مقاله براي شبه نامهاي برساخته توسط شاعران عارف که براي مخالفانشان به کار مي رفته، انتخاب شده است. آثار ادبي که محل بروز انديشههاي عرفاني است، مملو از اين نامگونههاست. در پژوهش اصلي نزديک به يک صد و بيست عنوان از اين نامگونهها از متون ادبي شناسايي، جمعآوري و به صورت فرهنگ تدوين شده است. در اين مقاله سه نامگونه «گرانان، گرانباران و گرانجانان» مورد بررسي قرار گرفتهاند. در سه نامگونه فوق مردمان بدخلق و خودخواه، تنپرست و کاهل، رياکار و دنياگراي، مردمآزار و ستمگر، سودجو و زرپرست، متبلور شدهاند. مطالعه اين نامگونهها راه را براي شناخت هر چه بهتر و بيشتر مفاهيم ادبي فارسي و جوامع پيشين هموار مي سازد.
مرثيه شهرها يکي از انواع مرثيه است که شاعر در آن به توصيف شهرهاي حادثه ديده و بيان دردها و رنجهاي مردم آن شهرها که دستخوش خرابي و ويراني گشتهاند ميپردازد. اين پژوهش مطالعهاي با رويکردي تاريخي ـ تطبيقي به اين نوع ادبي در دو ادب فارسي و عربي است و اين نکات را تبيين ميکند که رثاي شهرها در دو ادبيات داراي علل و اسباب مشترک سياسي و داخلي، تجاوز و حمله بيگانگان به قلمرو اسلامي است که شاعران ايراني و عرب، حادثه را مصيبت امت اسلامي دانسته و بدون در نظر گرفتن محدوده جغرافيايي و زباني به رثاي شهرهاي اسلامي پرداختهاند. همچنين مشترکات ديني و فرهنگي ادباي فارس و عرب موجب برخوردي يک سويه در بسياري از مضامين رثاي شهر گشته است که نشان از پلهاي ارتباطي موجود بين دو امت از قديم تاکنون دارد. عاطفه صادق و سخنان به دور از تکلف و تصنع، سرشار بودن از حکمتها و پند و اندرزها، وجود مفاهيمي ديني چون قضا و قدر ويژگي بارز قصايد عربي و فارسي در اين زمينه است. همچنين اين مراثي بخشي از مصادر تاريخي شهرهاي حادثه ديده محسوب ميشوند.