مرثيه شهرها يکي از انواع مرثيه است که شاعر در آن به توصيف شهرهاي حادثه ديده و بيان دردها و رنجهاي مردم آن شهرها که دستخوش خرابي و ويراني گشتهاند ميپردازد. اين پژوهش مطالعهاي با رويکردي تاريخي ـ تطبيقي به اين نوع ادبي در دو ادب فارسي و عربي است و اين نکات را تبيين ميکند که رثاي شهرها در دو ادبيات داراي علل و اسباب مشترک سياسي و داخلي، تجاوز و حمله بيگانگان به قلمرو اسلامي است که شاعران ايراني و عرب، حادثه را مصيبت امت اسلامي دانسته و بدون در نظر گرفتن محدوده جغرافيايي و زباني به رثاي شهرهاي اسلامي پرداختهاند. همچنين مشترکات ديني و فرهنگي ادباي فارس و عرب موجب برخوردي يک سويه در بسياري از مضامين رثاي شهر گشته است که نشان از پلهاي ارتباطي موجود بين دو امت از قديم تاکنون دارد. عاطفه صادق و سخنان به دور از تکلف و تصنع، سرشار بودن از حکمتها و پند و اندرزها، وجود مفاهيمي ديني چون قضا و قدر ويژگي بارز قصايد عربي و فارسي در اين زمينه است. همچنين اين مراثي بخشي از مصادر تاريخي شهرهاي حادثه ديده محسوب ميشوند.
کسانی که در ادب فارسی از روی صدق و تانی و نه از سر هوی و تمنی، تاملی مستمر و بی وقفه به منظور کشف اصول و موازین حاکم بر ادب و فرهنگ ایران داشته اند، نیک می دانند که از جمله مظاهر توانایی شگفت آور سخن سرایان بزرگ و افسونگر فارسی زبان، آنست که با قدرت استفاده از قانون تجرید و تعمیم ذهن خلاق و آفرینشگر خویش، بخوبی توانسته اند با رویت مناظر در صحنه حیات و اندیشه در کار روزگار و ژرفکاوی در پدیده های گیتی و ترکیب آن ها با یادها و خاطره ها و خوانده ها و شنیده ها و در یک کلام دانسته ها آمیزه ای از عبرت و حکمت پرداخته و با عرضه دستاوردهای تامل و تجربه در قالب سخنان منظوم و منثور خوانندگان آثار خویش را از چشمه سار زلال ذوق سلیم خود سیراب ساخته و قریحه جمال پرست آن ها را نوازش داده، آدمیان را از زادگان طبع جویای کمال خویش برخوردار و کامیاب گردانند...
کتاب 43 مرثیه از 32 شاعر با رباعیاتی راجع به حضرت علی اصغر (ع) از محمدصادق امیدواری خراسانی در سال 1362در شهر قم منتشر شده است
وصف در ادب جاهلی عرب، همواره از برجستگیهای هنری و بلاغی آن بوده است و وصف مناظر طبیعت نیز پس از پراکندگی مسلمان در دیگر سرزمینهای فتح شده، بیشتر پسندیده ذوق عرب گشت. هرچقدر که «شعب بوان» در گستره تاریخ و ادب ایران گمنام مانده باشد، برعکس در نوشتههای عربی، به عنوان یکی از چهار بهشت گیتی، بسیار سرشناس و به یادماندنی گشته است. توصیف تماشاگران شعب بوان، خبر از خوشنامی این گذرگاه کهن نزد جغرافی دانان و جهانگردان مسلمان میدهد؛ تا جایی که زیبایی دره به عنوان موضوعی ادبی، سرچشمه انگیزش و الهام بسیاری از ادبای عرب شده است. در نوشتار حاضر، از طریق نقد روانکاوانه و از دریچه ذهنیت ادبی عرب، به تحلیل مجموع تصاویری خواهیم پرداخت که در آن عناصر طبیعت و جغرافیای شعب بوان را با شیوههای خیال انگیز و مکانیسمهای رویاپردازانه توصیف نمودهاند؛ سعی ما بر آن است تا از روی آن عناصر خیال و رویا، پاسخ روانشناسانه درستی درباره رویکرد یکسویه ادبای عرب به موضوع، ارائه دهیم.
آرمانشهر بازتابی از آرزوی نویسنده برای تکامل و بقاست. به نظر میرسد آرمانشهرهای شاعران صرف نظر از ملیّتشان، خصوصیّات مشترکی داشته باشد؛ چراکه ادبیّات و به تبع آن شعر ریشه در روح انسان دارد و ویژگیهای آرمانشهرها نیز بر اساس اصول انسانی زندگی بشری شکل میگیرند و در عصر جدید ادبیّات تطبیقی بستری مناسب را برای پژوهش در این زمینه فراهم آورده است. این مقاله بر پایه مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی، که با نگاهی فرامرزی وجود شباهت بین آثار ادبی را، برآمده از روح مشترک بشری میداند، آرمانشهر در اشعار دو شاعر معاصر ایرانی و عراقی ـ فروغ فرّخزاد و نازک الملائکه ـ را بررسی میکند. به این منظور ابتدا عمدهترین دغدغههای فروغ و نازک را که سبب پیریزی شهری آرمانی گردیده است، بیان کرده، سپس، ویژگیهای آرمانشهرهای این دو شاعر را برمیشمرد. از مهمترین دستاوردهای این پژوهش میتوان به این موارد اشاره کرد: 1. قرابتهای فرهنگی، دینی و جغرافیایی در نزدیکی دیدگاه دو شاعر نقش بارزی ایفا میکند. 2. آرمانشهر بازتابی از دغدغههای اجتماعی و عاطفی فروغ و نازک است. 3. خلق شعرهای آرمانی، بیشتر حاصل دوره پختگی و کمال آنهاست. 4. هرچند عوامل شکلدهنده و ویژگیهای آرمانشهر فروغ و نازک شبیه یکدیگرند، امّا تفاوتهایی نیز دیده میشود. 5. هر دو شاعر به خوبی توانستهاند رسالت شاعرانه خود را در بیان درد و رنجهای ملّت خویش ادا کنند.