بدایع‌نگار، میرزامهدی‌ ، فرزند میرزا مصطفی‌ (وکیل‌ لشکر) تفرشی‌، دولتمرد، ادیب‌ و مؤلف‌ عصر قاجار. در 1279 در تهران‌ متولد شد و در 1320 ش‌، در 82 سالگی‌، همانجا درگذشت‌. در تهران‌ تحصیل‌ کرد و به‌ گفتة‌ خود او در مثنوی‌ خیرالکلام‌ ، درس‌ صرف‌ و نحو، فقه‌ و اصول‌، تفسیر و حکمت‌، و ریاضی‌ و نجوم‌ خواند (ص‌ 37) و از حاج‌ میرزا حسین‌ نوری‌ و شیخ‌ محمدحسین‌ کاظمینی‌ اجازة‌ روایت‌ گرفت‌ (مدرّس‌ تبریزی‌، ج‌ 5، ص‌ 120(.او در وزارت‌ امورخارجه‌ خدمت‌ می‌کرد و پس‌ از فوت‌ همکارش‌، میرزا محمّد ابراهیم‌ «بدایع‌ نگار * »، به‌ همین‌ لقب‌ خوانده‌ شد (1300) و مدارج‌ اداری‌ را تا سمت‌ نیابت‌ وزارت‌ خارجه‌ طی‌ کرد (بامداد، ج‌ 6، ص‌ 273). در کنار وظایف‌ اداری‌ به‌ تحقیق‌ و تألیف‌ مشغول‌ بود و از جملة‌ آثاری‌ که‌ از او به‌ چاپ‌ رسیده‌ اینهاست‌: بدایع‌ الانوار فی‌ احوال‌ سابع‌ الائمة‌ الاطهار ، کتابی‌ تحقیقی‌ در زندگی‌ امام‌ موسی‌ کاظم‌ علیه‌السلام‌، نخستین‌ و مفصّلترین‌ اثر وی‌ در 23 سالگی‌ و مورد تصدیق‌ مراجع‌ شیعی‌، از جمله‌ میرزا محمدحسن‌ شیرازی‌ * ؛ بدایع‌ الاحکام‌ فی‌ فقه‌ الاسلام‌ ، در فقه‌ همراه‌ با بدایع‌ المهدویّة‌ و افتضاح‌ الکافرین‌ در یک‌ مجلد و بدایع‌ الاسرار در کلیّات‌ حکمت‌ و کلام‌ به‌ زبان‌ ساده‌، که‌ صاحب‌ الذریعه‌ (ج‌ 3، ص‌ 62) آن‌ را ترجمة‌ اخبار روایت‌ شده‌ از معصومان‌ علیهم‌السلام‌ به‌ فارسی‌ معرفی‌ کرده‌، و پیداست‌ که‌ کتاب‌ را شخصاً ندیده‌ است‌. بعلاوه‌، باید این‌ کتابها و رساله‌های‌ او را نیز ذکر کرد: بدایع‌ العروض‌ ؛ بدایع‌ الموالید ؛ بدایع‌ الحکمة‌ ؛ بدایع‌ الانساب‌ فی‌ مدفن‌ الاطیاب‌ ؛ بدایع‌ البیان‌ فی‌ جامع‌ القرآن‌ ؛ مختصر جغرافی‌ دنیا . سه‌ اثر اخیر در یک‌ مجلد گرد آمده‌ و در پایان‌ آن‌ عنوان‌ آثار چاپ‌ نشدة‌ بدایع‌ نگار، بدین‌ شرح‌ آمده‌ است‌: ریاض‌ المنجمین‌ ، بدیعیّه‌ ، شرح‌ الفیّة‌ ابن‌ مالک‌، شرح‌ تهذیب‌ المنطق‌ تفتازانی‌، بدایع‌ الحساب‌ به‌ پارسی‌ و منتخب‌ از خلاصة‌ شیخ‌ بهایی‌. نیز کتابی‌ به‌ نام‌ کفایة‌ العرفان‌ در اصول‌ عقاید، به‌ خط‌ محمدحسن‌ طالقانی‌، مکتوب‌ در 1303، که‌ در بخش‌ نسخه‌های‌ خطّی‌ کتابخانة‌ ملّی‌ ایران‌ (ش‌ 420) محفوظ‌ است‌.بدایع‌نگار شعر نیز می‌سرود و نخست‌ «مُخْلص‌» تخلّص‌ می‌کرد (رجوع کنید به بدایع‌ الاسرار ، بدایع‌ الاحکام‌ و بدایع‌ الوصول‌ )، اما پس‌ از ورود به‌ عالم‌ عرفان‌، تخلّص‌ «لاهوتی‌» را برگزید. او یک‌ مثنوی‌ قریب‌ به‌ شش‌ هزاربیت‌ موسوم‌ به‌ خیرالکلام‌ (تاریخ‌ اتمام‌: 1340) دارد که‌ در 1322 ش‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌، و در مقدمة‌ آن‌ به‌ دیوان‌ اشعار خود، مشتمل‌ بر ده‌هزار بیت‌ قصیده‌ و غزل‌، اشاره‌ کرده‌ است‌.از ملاحظة‌ آثار او، چون‌ بدایع‌ الانوار ، بدایع‌ الاسرار ، بدایع‌ الانساب‌ و بدایع‌البیان‌ به‌نظر می‌رسد که‌ به‌ مراجع‌ و منابع‌ متقنی‌ دسترسی‌ داشته‌ و مطالب‌ را با دید انتقادی‌ و گاه‌ با نظر اجتهادی‌ بیان‌ کرده‌ است‌. از جمله‌ در بدایع‌ البیان‌ به‌ جعل‌ اخبار از جانب‌ «غلاة‌ روافض‌» پس‌ از رحلت‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌، علیه‌السلام‌ و درج‌ آن‌ در کتب‌ اثنی‌ عشریّه‌ و نشر آن‌ در عصر صفوی‌ اشاره‌ دارد. شیوه او در نگارش‌، خلاصه‌نویسی‌ و زبده‌ چینی‌، نثر او ساده‌ و مفهوم‌، نوشته‌هایش‌ کم‌حجم‌ و غالباً برای‌ محصّلان‌ و متعلّمان‌ مفید است‌، اما در شعر پایه‌ و مایه‌ای‌ ندارد

منابع مشابه بیشتر ...

65e0a6b494e89.jpg

یادداشت های سپهسالار تنکابنی (محمد ولیخان تنکابنی)

عبدالصمد خلعت‌بری

این کتاب توسط امیر عبدالصمد خلعت‌بری گردآوری شد و به اهتمام محمود تفضلی در سال 1362.ش توسط نشر نوین به چاپ رسید. این کتاب درواقع دو بخش است: در بخش نخست آن، زندگی سپهسالار تنکابنی شرح داده شده و بخش دوم آن، یادداشت‌های شخص سپهسالار است که شامل 169 یادداشت یا سند می‌باشد. در بخش نخست، تفضلی شرح کاملی از زندگی سپهسالار از کودکی تا سرداری، خدمات دولتی، فتح تهران و خودکشی او آورده است. در این بخش آنچه در مورد مشروطه استرآباد است شرح حوادث این منطقه در حدود یک سال پس از اعطای مشروطیت می‌باشد. در آن زمان عده‌ای از ترکمانان را ملاکان با دسیسه درباریان مستبد شاه، تحریک کردند و آن‌ها به منظور ایجاد زحمت برای حکومت مشروطه، به منطقه تاخت و تاز نمودند و این بود که محمدولی‌خان سپهدار مأمور سرکوبی آنان شد. مأموریت سپهدار از رمضان 1325.ق تا جمادی‌الثانی 1326.ق به طول انجامید. او جنگ‌های سختی با ترکمان‌ها کرد که طی آن اسرا و اموال غارت‌شده را از آنان باز ستاند و به صاحبانشان برگرداند و مبالغی از مالیات‌های عقب‌افتاده‌شان را وصول کرد. با این حال چون درباریان، قدر کارِ او را ندانستند، منطقه را رها کرد و از راه شاهرود و سمنان خود را به «لار» رسانید. در این مدت مجلس هم به توپ بسته شد و دوره استبداد صغیر آغاز گردید. او درواقع دفع‌الوقت می‌کرد تا اوضاع تهران مشخص شود، خود در این یادداشت‌ها نوشته است: «بنده هم برای اینکه کمی وقت بگذرانم در این راه‌ها توقف کردم.» به‌هرحال پس از رسیدن به تهران و اعزام به محل مأموریت جدید و سپس روی‌گردانی از اردوی استبداد، در تنکابن پرچم مشروطه‌خواهی افراشت و از این کار او، استرآباد هم پیروی کرد و استرآبادی‌ها خروج حاکم دست‌نشانده شاه مستبد ــ محمدعلی‌شاه ــ را خواستار شدند. در بخش دوم کتاب که عیناً یادداشت‌های سپهسالار آمده، چیزی که جالب است حضور علی‌محمدخان کتول (سالار معزز/ مفاخرالملک) و سعدالله‌خان میرفندرسکی (ایلخانی)، مستبدان منطقه، در اردوی سپهسالار تنکابنی می‌باشد که با ترکمان‌ها می‌جنگیدند. سپهسالار خود یادآور ‌شده است که مالیات دو ساله به قدر بیست‌هزار تومان از مردم گرفته شد. یکی از علت‌های رنجیدن سپهسالار تنکابنی از دولتیان و رها کردن منطقه استرآباد و به سوی تهران رفتن، این بود که تلگراف‌خانه را که پنج سال اجاره کرده بود از او گرفتند. وی در کتول مهمان علی‌محمدخان مفاخرالملک شد و از راه شاهرود به سمت تهران رفت. در ادامه یادداشت‌ها، او از جنگ نیروهای دولتی با نیروهای شاه مخلوع و تیرباران شدن علی‌خان ارشدالدوله و فرار سواران ترکمن و مازندرانی و استرآبادی او یاد ‌کرده و همچنین از ورود اردوهای دولتی به ساری و بارفروش، که خود معترف است که چه ظلم‌ها کرده‌اند: «هرجا می‌رسند آتش می‌زنند و خراب می‌کنند و غارت و قتل می‌نمایند.» او از قشون‌کشی عبدالحسین‌خان معزالسلطان به سمت استرآباد هم یاد کرده است که نزدیکی روستای «گز»، اهالی کردمحله (= کرد کوی امروزی) سد راهش شدند و پانصد تن از افراد او را کشتند و او را ناگزیر کردند که فرار کند.

65d75fbddeb53.jpg

فهرستی از سادات اصفهان - جلد اول

سید محمدعلی بهشتی نژاد

مولف کتاب به دنبال تالیف کتاب کوثر تفحص در حالات سادات موجود در سطح استان اصفهان و شناخت افراد سرشناس آنان را وجهه همت خود قرار داده که نتیجه آن چندین جلد کتاب می باشد. کتاب حاضر (سادات اصفهان) جلد اولی از فهرست آن می باشد