اين مقاله روند دستوريشدگي فعلهاي كمكي وجهي در زبان فارسي را بـر اسـاس پارامترهاي دستوريشدگي لمان (Lehmann 2002) ميسنجد تا در نهايت نشان دهد هر يك از فعلهاي كمكي وجهي در فارسي امـروز چـه درجـه و ميزاني از دستوري شدگي را طـي كردهاند. گرچه اين درجه و ميزان در تمامي مجموعه فعلهـاي كمكـي وجهي در فارسی يكسان نيست، در نهايت همه آنها بر روي طيف دستوريشدگي قرار ميگيرند. مقاله حاضر در چهار بخش تنظيم شده است: معرفي چارچوب پارامترهاي دستوريشدگي لمـان (Ibid)؛ بررسي مطالعات پيشين صورت گرفته بر روي فعلهاي كمكي وجهي در زبان فارسي از بعـد دستوريشدگي؛ سنجش دادههاي فارسي بر اساس پارامترهاي لمان؛ نتيجهگيري.
سابقه بحث درباب گونههاي ادبي به دستگاهِ ردگان شناسي و تقسيمبندي آثار ادبي از نظر افلاطون و ارسطو برمي گردد که سه گونه اصلي حماسه، نمايش نامه و آثار غنايي را بر اساس «وجه» يا چگونگي بازنمايي سخن در کلام گوينده يا شاعر بررسي کردهاند. در نظريه انواعِ ادبي معاصر، از اين اصطلاح براي بيان جنبههاي درونمايگاني گونههاي ادبي استفاده ميشود. به کمک اصطلاح وجه، چرايي و چگونگي کاربرد اصطلاحات وصفي همچون «تراژيک، حماسي، غنايي، مرثيهاي و طنزآميز» تشريح ميشود؛ اين اصطلاحات بر جنبههاي مفهومي و درونمايگاني اثر دلالت دارند. براي مثال وقتي ميگوييم اين اثر «رماني حماسي» است؛ به اين معناست که نوع يا گونه آن رمان است، اما وجه معنايي آن حماسي است. تفاوت ديگر وجه با گونه در اين است که يک گونه خاص همچون حماسه يا تراژدي ممکن است از بين برود؛ ولي وجه تراژيک و حماسي آن ممکن است تا زمانها باقي بماند. اصطلاحات «وجه نما» ـ يعني اصطلاحاتي همچون تراژيک، حماسي، غنايي، مرثيهاي و طنزآميز ـ به شکل و ساختار صوري آثار ادبي خاص وابسته نيستند؛ بلکه گوياي جنبههاي درونمايگاني آثار ادبي هستند. همچنين، اين مبحث ناظر است بر اينکه چگونه برخي انواع ادبي همچون تراژدي، حماسه و غزل آن قدر گسترش پيدا ميکنند که ويژگيهاي درونمايگاني آنها براي توصيف ابعاد درون مايهاي ديگر انواع ادبي به کار ميروند و در مقابل، برخي انواع ادبي همچون رمان، داستان کوتاه، قصيده و مقامه از چنين خصلتي برخوردار نيستند.
وجه، مقولهاي است نحوي ـ معنايي که نظر و ديدگاه گوينده را نسبت به محتواي آنچه ميگويد نشان ميدهد. زبان به طرق مختلف ميتواند محتواي يک جمله را بر حسب ميزان تعهد گوينده به صحت آن، و يا نوع در خواست او براي وقوع کنش مطرح در آن، نشاندار کند. فعلهاي وجهي يکي از ابزارهاي بيان وجه هستند که در بعضي زبانها، از جمله زبان فارسي، از آنها استفاده ميشود. سه فعل بايستن، شدن و توانستن فعلهاي وجهي زبان فارسي هستند که براي بيان سه وجه برداشتي، درخواستي و توانمندي، که سه نوع وجه اصلي هستند، و دو درجه امکان و الزام، که به عنوان درجات وجه مطرح ميباشند، به کار ميروند. بررسيها نشان ميدهد که در زبان فارسي تنها فعلي که براي درجه الزام در هر سه وجه برداشتي، در خواستي و توانمندي به کار ميرود فعل بايستن است و درجه امکان توسط دو فعل توانستن و شدن بيان ميشود.