کتاب نقض (النقض) ، اثری در تبیین و اثبات عقاید امامیه و رد اتهامات مخالفان و در نقض کتاب "بعض فضائح الروافض" است. این کتاب توسط عبدالجلیل قزوینی رازی در حدود سال ۵۶۰ ق. نوشته شده است. قزوینی، این کتاب را در رد کتابی به نام "بعض فضائح الروافض" نوشته است. نویسنده کتابِ "بعض فضائح الروافض" سنی مذهب و ساکن ری بوده است که در محرّم سال ۵۵۵ق تألیف آن را به پایان برده و ظاهراً تا سال ۵۵۹ به تکمیل آن مشغول بوده است. نویسنده بعض فضائح روافض، عالمان شیعه مانند سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ صدوق، شیخ مفید و راویان مشهور شیعه را در قرن دوم مورد توهین و سرزنش قرار داده است. این نویسنده برخی از اصول، فروع و اعتقادات شیعه را نیز رد کرده است. چون مطالب بعض فضائح الروافض جنبۀ جدلی داشته، مباحث نقض نیز، به تبع آن، بیشتر حاوی نقد تاریخی است تا مباحث و استدلالات کلامی صرف. عبدالجلیل قزوینی در پاسخ به شبهات و ستیزه جوییهای این عالم سنی هرگز به موضعگیریهای عجولانه و سست نپرداخته و در نهایت ادب بدون هیچ پرخاش و لجاجتی، خردمندان را به تفکر و تدبر فراخوانده است. با مطالعه دقیق مناظرات و مشاجرات کتاب، در مییابیم عبدالجلیل با درایت اعتراضات، شبهات وارده را بهگونهای منطقی پاسخ داده، چنانکه بهاندک زمانی کتاب بعض فضائح الروافض به فراموشی سپرده شده است و کتاب «النقض» تا قرنها پس از تألیف مورد استفاده و استناد بسیاری از عالمان و دانشمندان قرار گرفته است.
دیدگاه (ایدئولوژی) مردم و یا هر کشوری را باید در خون و سرشت مردمش جستجو کرد که می توان گفت: "دیدگاه فرمان سرشتی است" این فرمانها اگرچه گاه شدنی است که از سوی یک تن و یا گروهی انگشت شمار بازتاب شود باید پذیرفت که گرفته شده از فرمانهای سرشتی گروهی بیشترین و یا نزدیک به همه مردم می باشد. باید پذیرفت که در رهگذر زندگی هر مردمی، نخست تکدانگانی از آن مردم راه شناسایی پیش گرفته به شناختی راستین رسیده یا می رسند آنگاه شناخت راستین خود را که با بهره گیری از ویژگی های فرهنگ خود دست آورده اند پاسداری می کنند و سپس به رای همگانی می گذارند. اگر همگان پذیرایش شدند که راه زندگی و جاویدی پیش می گیرد وگرنه گاه در نخستین گام راه مرگ و نیستی می پیماید و از میان می رود...
ملل و اقوام مختلف به گونهای داوری و آزمون معتقد بودهاند که توسط آن بر محاکمات پیچیده فائق میآمدهاند. این داوریها که تا سالهای اخیر نیز بعضاً وجود داشته، در ایران و جهان با نامهایی چون: اوردالی، اوردیل، دوئل، ور، چاره آتشان، آزمون ایزدی، سوگند و ... خوانده میشده است. این آزمون هنگامی برپا میشده که داوری بینتیجه میمانده و دلایل موجود نمیتوانسته مجرم را بنمایاند؛ بهناچار متهم باید به آن تن میداده است. واژگانی که برای نامیدن این آزمون داوری به کار میرفته، گویای آن است که این قضاوت جز با حضور و نظارت ایزد ممکن نبوده است. این کتاب با اتکا به اسناد موجود که این آیین را تا چند هزاره قبل مینماید، پیشینه و گونههای این داوری و آیین آن را در ایران و جهان یافته و به خواننده معرفی میکند.