کتاب حاضر در قالب سه بخش فراهم آمده است .بخش نخست شامل گفت و گوها و مصاحبههایی است با هنرپیشگان سینما و تئاتر درباره ویژگیهای سینما و فیلم فارسی .اسامی تعدادی از مصاحبه شوندگان عبارتاند از :محمدعلی فردین، سیامک یاسمی، ناصر ملک مطیعی، تقی ظهوری، رضا بیکایمانوردی، فروزان و فخیمزاده .در بخش دوم دوازده مقاله از نقد نویسان سینمای ایران منتشر شده است .عناوین تعدادی از مقالات از این قرار است" :فیلم فارسی، فرزند ناقص الخلقه سینما در ایران/ مریم امینی" ;"بحث فیلم فارسی و مفهوم هنر تودهای (پاپ آرت)/ روبرت صافاریان" ;"منتقدان دهههای سی و چهل و مبارزه با پدیدهای به نام فیلم فارسی/ محمد عبدی "و "فیلم فارسی چیست؟/ حسین معززینیا ."در بخش سوم، دو میزگرد درباره دو موضوع "جذابیت در سینما "و "مخاطب سینما "با حضور پنج تن از صاحب نظران سینما برگزار شده است که عبارتاند از :امید روحانی، مهرزاد مینویی، سیفالله داد، بهروز افخمی، و عبدالله اسفندیاری .
مجموعه مقالات موسیقی سعدى حسنى به سال 1324 به اخذ دانشنامه ى لیسانس در رشته ى حقوق سیاسى از دانشگاه تهران موفق گردید. به سال 1332 به اتریش رفت و در دانشكده ى علوم سیاسى وین ثبت نام كرد و پس از یك سال به دلائلى، ناگزیر گردید كه در دوره ى دكتراى حقوق دانشگاه وین نام نویسى كند. وى در تمام سه سالى كه در وین بود، تحصیل موسیقى را در دانشكده ى علوم موسیقى رها نكرد ولى چون رسما دوره ى دكتراى دانشكده ى دیگرى را مى گذرانید از دریافت پایان نامه ى تحصیلى در رشته ى موسیقى صرف نظر كرد. سرانجام به سال 1326 موفق به اخذ دكتراى علوم سیاسى شد. دكتر سعدى حسنى پس از فراغت از تحصیل، به آلمان رفت و مدت چهارده سال در شهر هامبورگ اقامت گزید و ضمن فعالیت براى تأمین معیشت، به تحقیق در مسائل ایرانشناسى و به ویژه راز و رمز هنر فرش ایران پرداخت و سرانجام به سال 1346 به ایران مراجعت كرد و سرپرستى هنرى تالار رودكى به وى نهاده شد. دكتر سعدى حسنى در سال 1352 به مدیریت مجله «موسیقى» و سپس در سال 1355 به مدیریت كل «ژونس موزیكال» ایران منصوب گردید. قطع نظر از آثارى كه به طبع نرسیده اند، آثار چاپ شده دكتر سعدى حسنى از این قرار است: تاریخ موسیقى (جلد اول، 1330، جلد دوم، 1331)؛ تفسیر موسیقى (جلد اول، 1330، جلد دوم، 1331)؛ هفت نغمه چنگ (مجموعه مقاله، 1330) و مقالاتى كه در مجلههاى «موسیقى»، «ژونس موزیكال» و «رودكى» به چاپ رسیده است. دكتر سعدى حسنى پس از تحمل رنج یك بیمارى طولانى در آلمان دیده از جهان فرو بست.
یکی از بهترین روشهایی که تا امروز در جهان برای بیان احساسات، اعتراضات و بیان موضوعات دیگر خلق شده «شعر» است. دنیای شعر دنیای لطیف، ساده و دوستداشتنی است. حرفی که با عروض خاصی بر دل مینشیند. ادبیات معاصر ایران در دل تاریخ خود نویسندگان و شاعران پرآوازه زیادی داشته است که هرکدام از آنها سبک و طبع متفاوتی داشتهاند. «سیمین بهبهانی» شاعر نامدار ایرانی در کتاب «یاد بعضی نفرات» از شاعران و نویسندگانی که در دوره او میزیستهاند، نوشته است. این کتاب شامل خاطرات، مقالات، مصاحبهها و دیدارهای اوست. کتابی که اگرچه تنها یک کتاب است اما خواننده را با چندین کتاب و چندین نویسنده آشنا میکند. در این اثر گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی افراد همچون «منوچهر آتشی»، «هوشنگ ابتهاج»، «احمدرضا احمدی»، «پگاه احمدی»، «مهدی اخوان ثالث»، «پروین اعتصامی»، «قیصر امین پور»، «گلی ترقی»، «صادق چوبک»، «سهراب سپهری»، «همایون شجریان»، «شیرین عبادی»، «فروغ فرخزاد»، «فریدون مشیری» و «عباس معروفی» را در قالب خاطرات، دریافتها و برداشتهای شاعرانه شرح داده شده است. وی در ابتدای این مجموعه با لحنی شاعرانه به برخی خردهها در باب شعر خود پاسخ میگوید و طی آن, به این موضوعات اشاره میکند : زمان و شعر, انسجام در شعر امروز و شعر سنتی, ارزش طنین واژهها, ارزش تشکل واژهها, زبان شاعر, تصویر, شعر کم تصویر و تصویر کنایی. سیمین بهبهانی علاوه بر اینکه در شاعری استاد بود، در نثرنویسی و خاطرهگویی نیز تبحری ویژه داشت. او هم شعر اجتماعی میسرود و هم شاعری اجتماعی و پر حشر و نشر بود. او در این کتاب گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی شعرا و نویسندگان معاصر را ـ بعضا در قالب خاطرات و دریافتهای شاعرانه ـ به دست میدهد. سیمین بهبهانی درباره این کتاب مینویسد: «بیشترینه نوشتههایم در این مجموعه، حاصل دقت در آثار و احوال یاران و عزیزان و شناخت رفتار و گفتار ایشان بوده و به خاطره همنشینی با آنان در آمیخته، و کمتر فصلی است که از این گونه حال و حکایت بیبهره مانده باشد. اسلوب نگارش یادگزارهها گاه ساده است و گاه پیرایهمند: نظر به موقعیت و احوال خودم، از هر دو شیوه بهره گرفتهام. این حقیقت را هم هیچگاه فراموش نکردهام که هر هنرمند، در آنچه میآفریند، بازتابی از چند و چون روان و ضمیر خویش دارد. از اینروست که ضمن اندیشیدن درباره هر اثر، به خلق و خوی آفریندهاش هم توجه داشتهام.... ...آتشی هیچگاه با تهران، با آدابورسوم ساختگیش، با خندهها و تعارفهای مصلحتیش، با زندگی ی «بی تنور» و «بیبوی نان گرم» انس کامل نگرفته است. در این شعر، اما، یکباره بدگمانی و بیزاری به گونهی حیلهگری پلید، که عمری «مصراع آخرینش را در تیررس نشسته است»، چهره مینمایاند. گویا انگیزهی گریز از تهران، تهرانی که بهترین سالهای جوانی او را مصروف خودکرده است، با همین شعر در او بیدارمیشود، گرچه پیش از این هم این انگیزه، گیج و گم، در پاری از شعرهای پیشینش رخ مینموده است. باز هم یادآور میشوم: آتشی خود به من گفته است که شأن شعر را فراتر از پرداختن به حوادث روزمره و جزئی میداند. اگر در شعرش به دنبال نشانههایی از این قبیل بگردی، هرقدر هم که دوستت بدارد، روی ترش میکند و به نفی و انکار میکوشد؛ باشد. اختلاف من و آتشی همین جاست. من به ملموسترین حوادثی که با سرنوشت وطنم، هموطنم، جهانم و کل کرهی ارض بستگی دارد میاندیشم و آتشی به چیزی فراتر از اینها که از حیطهی تصور من بیرون است. داستان رایجترین و بزرگترین گرفتاری ی کشور ما با طنزی عجیب در این شعر مطرح میشود. ایجاز به حدی ست که گویی شعر فقط با علائم کلیدی پیش میرود: چشم شیشه بی، کلاه شاپو، حضور شکاک کشتی، وجود سامسونیت پرتخیل مشکوک، شکستن ایمان و چند واژهی دیگر طرح کلی داستان را میریزد و دنبالهاش را باید خودت در ذهنت کامل کنی و سرانجام ریش بندر و آن تیزهای بیآزرم. اگر باید خواننده را در لذت ساخت و پرداخت شعر سهیم کنی، اینگونه باید باشد، نه آنکه باد به دستش بدهی و بگویی بباف.اگر آتشی بار دیگر بگوید که من به مسائل جزئی بیاعتنا هستم، این شعر را پیش رویش میگذارم. اين تاریخ ماست. بازگوی علت فقر و بینوایی ی ملت ماست. تأسفی ست برحقی که «بیگانه» از ما پایمال میکند و خیانتی که «خویش» بر ما روا میدارد؛ و اگر از غفلت بیدار نشویم، وای بر ما! آتشی بیگمان شاعری ست که روی به اعتلا دارد و هرگز راه نشیب نپیموده است. مقایسهی شعرهای نخستین و فرجامین این کتاب گواه همین مدعاست. پرکار است و در میان کارهایش، متعالی فراوان است و متوسط نیز. گاه به اطناب میگراید، اما آنجا که به ایجاز میپیوندد محشر میکند: خانهات سرد است؟ خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم. ستارهی کوچکی در کلمه یی بگذار و به آسمانم روانه کن.