استعاره، در گذشته، عملاً در حوزه مطالعات ادبی بررسی میشده است؛ اما مطالعات جدید در حوزه زبانشناسی شناختی، به ویژه در زمینه استعاره نشان میدهد استعاره، رابطه میان زبان، اندیشه و فرهنگ را به بهترین شکل ممکن نشان میدهد؛ به همین دلیل، یکی از هدفهای اصلی از این تحقیق، بیان این نکته است که چگونه استعارههای مربوط به رنگ با زبان، جهانبینی و فرهنگ فارسی زبانان پیوند خوردهاند؛ از این روی، در پژوهش حاضر، استعارههای مربوط به یازده رنگ واژه اصلی را که برلین و کی (1969) پیش نهاد کردهاند، از منابع مختلف گردآورده و در چهارچوب نظریه استعارههای مفهومی اصلاح شده بررسی کردهایم که از سوی کوچس (2005) بیان شده و در آن، استعاره، پدیدهای شناختی ـ فرهنگی در نظر گرفته شده است. نتایج این تحقیق نشان میدهند با وجود تعدادی کم از استعارههای مربوط به رنگ که منشائی جهانی دارند و احتمالاً در زبانهای دیگر نیز به صورتی تقریباً مشابه به کار میروند، بیشتر استعارههای مربوط به رنگ در زبان فارسی، ماهیتی فرهنگی دارند که ممکن است به دلیل وجود تجربیات گوناگون، فرایندهای شناختی متفاوت، بافتهای اجتماعی ویژه و حتی محیط جغرافیایی خاص به وجود آمده باشند.
کتاب حاضر به مناسبت ششمین سال تاسیس صدای آمریکا به زبان فارسی این مجموعه خواندنی را که متضمن گفتارهایی از برنامه های متنوع صدای آمریکاست به عنوان ارمغان نوروزی به شنوندگان صدای آمریکا تقدیم کرده است
یکی از وجوه اهمیت زبان و ادب فارسی در شبه قاره پیوستگی عمیق زبان های ملی و محلی این منطقه با زبان فارسی است. تاثیرات عمیقی که زبان فارسی هم در زمینه واژه ها و اصطلاحات و هم در زمینه قواعد و دستور زبان بر زبان های رایج این منطقه داشته است، مورد تاکید و اذعان اهل فضل و ادب پاکستانی و سایر محققان بوده که در کتاب ها، سخنرانی ها و .... بدان پرداخته اند. این پیوستگی بویژه در ادبیات منظوم بیش از ادبیات منثور به چشم می خورد و به عنوان نمونه بافت و ترکیب شعر اردو و اصطلاحات و قواعد آن به روشنی میزان این تاثیرپذیری را نشان می دهد. بنابراین منابع و مآخذی که بتواند این رابطه و پیوند عمیق را نه فقط برای فارسی گویان و فارسی سرایان این خطه، بلکه برای اردو سرایان نیز روشن تر و معنی دارتر سازد، ضروری می نماید. چه بسا شاعر و نویسنده ای که اصطلاحی را شنیده است ولی معنی دقیق و کاربرد صحیح آن را در شعر و نثر نمی داند و به متون اصلی و مفصل هم یا دسترسی ندارد و یا از چنان تبحر و تسلطی در زبان فارسی برخوردار نیست که به راحتی بتواند از آنها معنی و کاربرد اصطلاح مورد نظر را دریابد...
این مقاله اساساً در پی توصیف و تحلیل گفتار گویشوران خوزانی است که در محلهای از خمینی شهر اصفهان زندگی میکنند. این گویشوران در تلفظ تمامی واژههای زبان فارسی و در تمام موضعها، اعم از آغازین، بین واکهای و خوشههای پایانی و پایان واژه، قاعده واجی منحصر به فردی را به کار میگیرند که به واسطه آن صداهای لبی سایشی را به صورت لبی انسدادی بیان میکنند؛ به عنوان مثال، واژه فارسی«فواره» [faeware ] را به صورت [paebbare ] و واژه «قیف»را به صورت qip تلفظ میکنند. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که نوعی خنثیشدگی واجی در محدوده صدای لبی اتفاق افتاده و به طور منظم و قاعدهمند از یک ویژگی نشاندار به یک ویژگی بینشان تغییر یافته است. در پایان مقاله این قاعده واجی پیشنهاد میگردد.