دیدگاههایی که شاعران بزرگ و صاحبسبک در باب شعر و عناصر دربرگیرنده آن در لایههایی از سرودههای خویش آوردهاند، گاه نکتههای بسیار باارزشی را درباره شعر و چیستی آن بیان میکند که اغلب منتقدان ادبی از آن ناآگاهند. این دیدگاههای نقادانه و گاه شبهفلسفی که اغلب با بیانی هنری و برخاسته از زمینههای شهودی مطرح شده، بهلحاظ کمّی به اختصار و درون تصویر یا بیانی کوتاه و غیرمستقیم آشکار شده است. نکته اینکه با استخراج و نقد و تحلیل این نظریات میتوان به اندیشههای باارزشی در باب شعر دست یافت که مانند آنها گاهی در سخنان نظریهپردازان ادبی نیز آمده است و میتوان برتری و پیشی گرفتن شاعران را در نقد تجربهمندانه شعر نمایاند. بررسی و طبقهبندی و تحلیل نگاهها و دیدگاههای شاعران در باب شعر تا حدی درخور توجه است که میتواند شاخهای مستقل در تاریخ نقد ادبی در حوزه ادبیات فارسی را به خود اختصاص دهد و معیارهای سنتی در موازین بررسی سبکهای شعری را دگرگون سازد.
هوشنگ گلشیری از جمله داستاننویسان ایرانی بود که همواره کارش و نوع نگاهش به ادبیات و از آن فراتر به فرهنگ و سیاست را توضیح میداد. از گلشیری نقد و نظرهای بسیاری باقی مانده است که بخشی مهم از نقدنویسی معاصر فارسی به شمار میروند. گلشیری در برخی آثارش از جمله در کتاب «در ستایش شعر سکوت» نشان داده که تا چه حد در زمینه نقد شعر چیرهدست و صاحبنظر است. او همچین در طول سالهای مختلف در زمینه داستاننویسی نیز نقد و مقالاتی متعدد نوشته بود. اما همه نقدهای گلشیری به داستان و شعر مربوط نیست. او در زمینه سینما، اسطورهشناسی، ادبیات کلاسیک، سیاست و... هم مقالههای زیادی نوشته و در هریک دغدغهها و علایق و جهانبینیاش را توضیح داده است. بخشی از مهمترین نقد و نظرهای هوشنگ گلشیری در کتاب دو جلدی «باغ در باغ» در اختیار ماست. مقالات کتاب «باغ در باغ» نشان میدهد که یکی از مهمترین چهرههای فرهنگ ما در دوره معاصر جهان را از چه دریچه و منظری میدیده است. مقالات گلشیری در این کتاب میتواند پایه و اساسی برای شکلگیری درکی عمیقتر از فرهنگ و ادبیات به وجود بیاورد. مقالات، نقدها و مصاحبههایی که در کتاب «باغ در باغ» گرد آمدهاند به سالهای مختلفی مربوطاند و از این نظر میتوانیم سیر تکوین نگاه گلشیری را هم ببینیم. در این روند میبینیم که نگاه و آرای گلشیری هیچوقت بیرون از زمینه و زمانهای که در آن حضور داشته نبوده است و او همواره نسبت به اجتماع و آنچه در جهان اطرافش میگذشته حساسیت داشته است. نقدها و مقالههای کتاب «باغ در باغ» موضوعاتی بسیار متنوع دارند و این نشان دهنده ذهنیت چندبعدی گلشیری است. او در نقد و نظرهایش به موضوعات گوناگونی چون سنت ادبی و شعر کلاسیک، نگاه به طبیعت، مسئله جبر و اختیار، ارتباط سیاست و ادبیات، اهمیت درک دیگری، فرمها و تکنیکهای نویسندگی و موارد متعدد دیگر توجه کرده است. گلشیری در مصاحبهای که به اواخر دهه چهل برمیگردد میگوید هدفش از داستاننویسی شناخت انسان است. این مصاحبه که در کتاب «باغ در باغ» منتشر شده، نشان میدهد که او تا چه حد برای داستاننویسی اهمیت و ضرورت قایل بوده است. گلشیری داستاننویسی بود که به داستاننویسی مدرن و شیوههای روایتی چون جریان سیال ذهن توجه داشت اما در عینحال در کتاب «باغ در باغ» میبینیم که او به هیچوجه اهمیت رئالیسم را انکار نکرده است. او اعتقاد داشت که: «رئالیسم یعنی تلقی پس از کپرنیک و گالیله و کپلر از جهان، رد تلقی افلاطونی و ارسطویی، یعنی فروتن شدن، پذیرفتن که به جای شناخت آن مثال ازلی ابدی، همین نمونه جزیی را بشناسیم. به جای آن کلی از کل به جزء رفتن، به همین نمونه زمینی در زمان و مکان بنگریم.» خواندن کتاب «باغ در باغ» به خصوص برای داستاننویسان و کسانی که به نقد ادبی علاقهدارند حایز اهمیت است. با خواندن این کتاب وجوه مختلف زیباییشناسی یکی از مهمترین نویسندگان معاصر ایرانی را درمییابیم. کتاب دو جلدی «باغ در باغ» اثر هوشنگ گلشیری در نشر نیلوفر منتشر شده است.
کتاب مجموعهای است از مقالات "هوشنگ گلشیری" که در دو جلد به طبع رسیده است. جلد نخست به "نقد شعر"، "نقد داستان" و "چند یادداشت" اختصاص یافته و در جلد دوم علاوه بر ادامه چند "یادداشت" این مطالب به چشم میخورد :یاد یاران (یادی از بهرام صادقی، نقل نقال :در باب اخوان ثالث و شعر او، دو راهه من و من دیگر :در احوال و آثار زندهیاد احمد میرعلایی) ;در باب ادب کهن ;سینمای معاصر ;گفتگوها .
روایات اساطیری همواره با اشارتها و دلالتهایی رمزگونه و نمادین با اموری شگفت همراهند و این شگفتیها در منطق اسطوره، چیزی جز باورها، امیال و آرزوهای دیرین انسانهایی کهن برای رهایی از ابهامات و پیچیدگیهای هستی نبوده است؛ یکی از این امور شگفتیزا، دگردیسی موجودات و پدیدهها به یکدیگر است که خود حاصل خلاقیتهایی کهن و نشانگر تجلّیات گوناگون روانی، اجتماعی، زبانی، زمانی و مکانی انسانها در دورههای باستانی است. این دگردیسیها گاهی در متون حماسی جلوههایی خاص به خود میگیرند. در «گرشاسبنامه» اسدی طوسی نیز یکی از این دگردیسیها، پیدایی «مار» از «خون» آدمیان در روایت «بنای سیستان» است. این جستار بر آن شده است تا با استناد به پارهای از قراین و شواهد و تحلیل آنها، رازوارگی این شگفتی را بازنماید؛ تلاشی که میتواند آفرینش «مار» از «خون» را با برخورداری از مفاهیمی تمثیلی و گاه پارادوکسگونه همچون بقا، اقتدار، حیات، استحکام و نیز، دژمنشیهای سالارمدارانه تبیین کند. انعکاس این پدیده در گرشاسبنامه اسدی طوسی گواهی بر اصالت و قدمت این منظومه عظیم حماسی است و خود مجملی است از تفصیلهای رازناک در اساطیر کهن ایرانی.
ديوان خاقاني شرواني، به منزله جلوهگاه برجسته پيوند فضل و هنر، سرشار از نوگويي و غرابت است. پشتوانه فرهنگي شاعر، چون با طبع نوجو و تخيل غني او همراه است، به آفرينش تصاوير و ترکيباتي ميانجامد که عمدتا مسبوق به سابقهاي نيست. از همين روي ناسخان نتوانستهاند چندان شايسته به کتابت اشعار او بپردازند و خواسته يا ناخواسته ضبطهاي نادرستي را وارد متن کردهاند. بخشي از اين ضبطهاي نادرست که رسم الخط گذشتگان آن را تشديد ميکرد، تصحيفهاست. بايد تصحيف را ويژگياي دانست که حتي در قديميترين نسخ خاقاني شواهدي دارد. امروزه نيز فقط آشنايي با پشتوانه فرهنگي و هنجارهاي هنري ـ سبکي خاقاني است که ميتواند ما را در تصحيح اشعار او موفق کند. به هر حال برآنيم با برآوردن اين مهم، به تصحيح مواردي از تصحيفات قصايد شاعر بپردازيم.