ابوالعلاء معری، شاعر اندیشمند عرب و خیام نیشابوری، شاعر و فیلسوف و متفکر مشهور ایرانی، از بزرگان علم و ادب جهان به شمار میآیند که با داشتن شخصیت رمزآلود، آوازهی دانش و معارفشان از مرزهای جغرافیای خود فراتر رفته است. میتوان گفت بسیاری از دانشمندان شرق و غرب تحت تاثیر اندیشههای این دو متفکر قرار گرفته و از آن دو متاثر شدهاند و درباره افکار و جهتگیریهای هریک سخن گفته و کتابها و مقالاتی عرضه داشتهاند. در این مقاله پس از اشارهای تطبیقی به زندگی هر دو شاعر، به عقاید و جهتگیریهای آنان خواهیم پرداخت و افکار و بعضی از جهتگیریهای عقیدتی و اجتماعی آنها را مورد تطبیق، نقد و بررسی و تحلیل قرار خواهیم داد. باشد که با نمودن افکار و آرای شاعران و ادیبان نامی و بررسی و تحلیل آن، راه به سوی حقایق هموارتر گردد.
این کتاب دربرگیرنده سه رساله کهن از عبدالرحمن جامی است. رساله اول با عنوان لوایح را جامی حدود سال 870 به نگارش درآورده است. رساله دوم متنی است در شرح «رباعی چند در اثبات وحدت وجود و بیان تنزلاتش به مراتب شهود» که جامی خود سروده «اما چون ترجمان زبان را به واسطه رعایت قافیه میدان عبارت تنگ بود .... لاجرم در ذیل آن رباعیات از برای تفصیل مجملات و توضیح مشکلات کلمهای چند منثور از سخنان کبرای دین و عرفای اهل یقین» برافزود. این رساله 44 رباعی دارد که در اول رجب سال 876 هجری به پایان رسیده است. رساله سوم این مجموعه موسوم است به لوامع در شرح قصیده خمریه ابن فارض.
این کتاب، کتابی است درباره سه یاری که در بعضی تواریخ از جمله جامع التواریخ و حبیب السیر و دولتشاه سمرقندی ادعا شده است که این سه (خیام، حسن صباح و خواجه نظامالملک) با هم در کودکی همدرس بودهاند؛ ولی علامه قزوینی دانشور فرهیخته این ادعا را به دلیل تفاوت زیاد زمانی بین این سه «نه محال بلکه مستبعد» میخواند. چه اگر درست بود، باید برای حسن صباح و خیام عمری 120 ساله قائل شویم و این را افسانهای مجعول مینامد.
خانم «مي زياده» شاعر و اديب ژرفانديش، از نوابغ كمنظير در عرصه ادبيات عربي معاصر است. در شهر ناصره فلسطين بدنيا آمد و براي ادامه تحصيل به بيرون رفت. شخصيت فرهنگي او در مصر شكل گرفت. پس از ان، شاعران و اديبان و ناقدان ممتاز به مصاحبت و همنشيني با او افتخار كردند. پس از اينكه در دانشگاه امريكايي بيروت سخنراني كرد، استاد سليم حيدر درباره او گفت: «مي زياده … همواره به عنوان لبخندي بر لبهاي مشرق زمين جاويدان خواهد ماند». اين متفكر و اديب گرانقدر با اينكه از بعضي جهات به فروغ فرخزاد نزديك ميشود، ولي مشابهي در زبان و ادبيات پارسي ندارد و نزد هموطنان پارسي زبان مشهور نيست. از خصوصيات بارز شعر او، شيرين دانستن درد، پيوند با طبيعت، شوق به ازادگي و اشتياق بسوي مجهولات بر اساس شيوه رومانتيكي است. او به قلهها ميانديشد و بسوي كمال مطلق حركت ميكند. در اين نوشتار از همه جنبههاي شعر او به پيوند او با طبيعت اشارهاي داريم.
بررسي مقايسهاي ديدگاههاي مختلف شاعران، به ويژه در جهتگيريهاي اجتماعي و سياسي اهميت زيادي دارد. در ميان شاعران پارسيگو و عربيسراي معاصر، كمتر شاعراني مانند اقبال و شابي درباره توجه به اراده انسانها و نقش آنان در تعيين سرنوشت خود سخن گفته است. در اين مقاله، ابتدا با نگاهي گذرا به زندگي دو شاعر، به تفاوتها و شباهتهاي شخصي و ديدگاهها و وضعيت خانوادگي و اجتماعي آنان اشاره شده است. سپس درباره توجه به مسووليتپذيري ملتها به طور كلي سخن گفته شده و اين موضوع از ديدگاه اقبال و شابي هر يك به طور مجزا بررسي و تحليل و سپس مقايسه و نتيجهگيري شده است. با بررسي ديدگاههاي دو شاعر درباره توجه به اراده انسانها در تعيين سرنوشت خويش، آدمي به نيروهاي نهفته دروني، بيشتر پي ميبرد و ميتواند زندگي فردي و اجتماعي خويش را بهتر بسازد و زمينه رسيدن به سعادت هر دو جهاني را فراهم كند.