انقلاب اسلامی ایران تأثیرگذارترین عامل دگرگونی تاریخی ـ فرهنگی ایران معاصر است که همراه با تحولات بنیادین در حوزههای فکری، اجتماعی، سیاسی و ... نظام ادبی کشور را نیز به سرعت متأثر و متحول ساخت. بیگمان یکی از برجستهترین نشانههای این تحول اساسی، حضور فزاینده زنان در آفرینش آثار ادبی بویژه ادبیات داستانی معاصر است. از آنجا که رمان مهمترین ژانر متناسب با روح حاکم بر دنیای انسان معاصر و ظرف گفتمانهای ادبی جامعه به حساب میآید، اهمیتی فوق العاده در شناسایی جریانهای فکری دارد. با توجه به ضرورت بازشناسی جریانهای فکری ـ ادبی در آشنایی با گفتمانهای غالب و یا حاشیهای در جامعه ایرانی، این جستار به شیوه توصیفی ـ تحلیلی و به کمک رهیافتهای هرمنوتیکی تلاش کرده است با تکیه بر عناوین رمانهای زنان پس از انقلاب، مهمترین گرایشهای فکری ـ ادبی و گفتمانهای ناظر بر آنها را از ابتدای انقلاب تا انتهای دهه هفتاد طبقهبندی و بازنمایی کند. مطابق نتیجه این پژوهش، در کنار حضور صعودی و سیر پرشتاب رماننویسان زن در جامعه، گرایش آنها به انتخاب عناوین رمانتیک و عامهپسند و در مرتبه بعدی عنوانبندی متناسب با منش زنانه بنیاد و تفکرات فمنیستی برای هویتیابی و کسب مشروعیت در روایتگری مشهود است.
ناتالیا گینزبورگ Natalia Ginsburg (1916- 1991) یکی از نویسندگان برجسته ایتالیا در قرن بیستم است. وی در بیشتر آثارش به تحولات سیاسی و اجتماعی جامعهٴ ایتالیا، در طول دوران جنگ جهانی دوم اشاره دارد. جنگ و عواقب آن تأثیر بسیاری بر زیستجهان او داشته که در آثارش نمایان است. زیستجهان Life World یکی از اصطلاحات جامعهشناسی یورگن هابرماس Jürgen Habermas از فیلسوفان و نظریهپردازان اجتماعی معاصر است. زیستجهان شامل ارزشها، اعتقادات و باورهای مشترک مردم یک جامعه است. گینزبورگ در آثارش بهتوصیف جامعهای پرداخته است که زیستجهان مطلوبی ندارد. در جامعه او نظام بر زیستجهان سلطه یافته است. در مقاله حاضر به بررسی ساختارهای زیستجهان آثار گینزبورگ و عواملی که زیستجهان او را تهدید میکند، میپردازیم. روش تحقیق در این مقاله، تحلیلی توصیفی است. رمانهای «نجواهای شبانه»، «دیروزهای ما» و «الفبای خانواده» در این مطالعه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتهاند.
از جریانهای داستانی معاصر، گرایش رماننویسان زن به استقلال در سبک نوشتار زنانه است. به گمان برخی داعیهداران آن، این گرایش اغلب از رهگذر بازنگری در روایتهای مردسالارانه و کوشش برای ایجاد نهضتی انتقادی با رویکرد بازخوانشی در روایتهای اسطورهای محقق خواهد شد. به هادس خوش آمدید یکی از این رمانهای انتقادی است که در آن نویسنده به نمایندگی از طبقه زنان، با عرضه الگویی اسطورهای کوشیده است به کمک برخی روایتهای اسطوره ای جایگاه نادیده انگاشته زنان را در جامعه به تصویر کشد. گویا به باور او، مانند کم رنگشدن نقش الههها در اسطورهها، نقش زنان در روایتهای مردسالارانه مانند روایتهای جنگی نادیده انگاشته شده است. از آنجا که رمانهای اسطورهای به سبب پیروی از الگوی اسطوره شخصیت بنیاد هستند، در این پژوهش با محوریت شخصیت اصلی رمان، چارچوب نظری را با رویکرید تلفیقی برمبنای فرامتنیت ژرار ژنت و تحلیل کهنالگویی پیرسون استوار کردهایم. از نتیجه کاربست این رویکرد برمیآید که نویسنده رمان با درآمیختن روایتهای اسطورهای ایرانی مانند رستم و سهراب و رستم و اسفندیار و اسطوره یونانی «پرسفونه و هادس» کوشیده است با اعتراض به روند مردسالارانه روایتهای اسطورهای غرب و شرق، راه نجات جامعه انسانی را واسازی تقابل مرد/ زن و احیای حقوق زنان در جامعه معرفی کند. بازنمایی شخصیت رودابه در قالب کهنالگویی «یتیم» و تبدیل آن به «نابودگر» ناکام گواه تناسب ساختاری متن و شخصیت با درونمایه اعتراضی رمان است.
همزادي و تلازم ادبيات داستاني با تحولات جهان جديد و ويژگي روايي رمان و توانايي اين قالب داستاني معاصر در انعکاس موضوعات متنوع و بازتاب سلايق، روشها، سبکها و همچنين نمايش افکار و عقايد و گفتمانهاي رايج جامعه، موجب شد ساختار و عناصر روايي رمان، گستردهترين زمينه براي ظهور و انعکاس اسطورهها يا اشاره به آنها به حساب آيد. اين رويکرد رماننويسان اسطوره محور در استفاده و انعکاس اسطورهها به دليل توجه آنان به دلالتهاي معنايي و نمادين اسطورههاي مورد نظر خود به رمان اسطورهاي، امکان تحليل بينامتني ميدهد. بازآفريني اسطورهها را در قالب روايت در دوره جديد، بايد يکي از عناصر شاخص در رهيافت ادبيات پسامدرن به شمار آورد. ازاينرو، اين مقاله در پي تحليل روايت شناسانه با رويکرد بينا متني «سالمرگي»، يکي از رمانهاي پست مدرنيستي ايران است که با محوريت دو بنمايه کليدي اسطورهاي يکي «تقابل مرگ و زندگي» در قالب روايتهاي اسطورهاي پسرکشي و ديگري «قرباني» با تاکيد بر مظلوميت قهرمانان شکل گرفته است. از آنجا که پردازش روايت اصلي داستان معطوف به جنگ تحميلي يا متاثر از آن است، «سالمرگي» جزء نخستين تجربههاي پسامدرني رماننويسان ايراني درباره جنگ قرار ميگيرد.