درست است که فروغ و سپهری در سطح فکری و محتوایی، از موضوعات مشابهی مانند اندوه، مرگ و زندگی، طبیعت، عشق، کودکی، تنهایی و نظایر آن سخن گفتهاند؛ هر یک از آنها با دیدگاه و ذهنیت خاص خود به این موضوعات مشترک نگریستهاند و در هر یک از این موضوعات و درونمایهها، تفاوتهای فکری اساسی و ساختاری وجود دارد. مثلا میان تنهایی وحشتبار فروغ با تنهایی و مراقبههای عارفانه سپهری تفاوتی بنیادین است. یا میان نوع نگاه منفی فروغ به مرگ و نگرش مثبت سهراب به این مسئله فرقی آشکار وجود دارد. همچنین سپهری شاعری شاد و سرزنده است که حتی اندوه او نیز با نشاط درونی همراه است و یأس و بدبینی از بنمایههای شعر او محسوب نمیشود، اما فروغ شاعری است که نومیدی و بدبینی با بسامد بالایی در اشعار او به کار رفته است. همچنین بین رویکرد فروغ و سپهری به دوران کودکی و یادکرد آن دو از گذشته تفاوت معنیداری وجود دارد. در مجموع، به دلیل وجود تفاوتها و تمایزهای بنیادین در عواطف و اندیشههای فروغ و سپهری و نوع نگاه آن دو به جهان پیرامون، میتوان به این نتیجه رسید که این دو شاعر، دستکم در حوزه و سطح فکری و محتوایی، تأثیر چندانی از یکدیگر نپذیرفتهاند.
در این کتاب معاصران شاملو، از جمله منوچهر آتشی، رضا براهنی، ناصر پاکدامن، مسعود خیام، نصرت رحمانی، یداله رویایی، حسن زرهی، شمس لنگرودی، عمران صلاحی، جواد مجابی، محمد محمد علی و... قلم زده اند. بخش اعظم مطالب این کتاب برای نخستین بار در ایران منتشر می شود. ادیسه ی بامداد، در جست و جوی آن چیزهاست که همیشه از نگاه ها و متن ها گریخته اند، همه ی آن چیزهایی که ما را به شاملو و کار شاملو نزدیک و نزدیک تر می کند. به این اعتبار، به جای تکرار دانسته ها، شروع نادانسته ها را پیش کشیده ایم و سفری در پیش گرفته ایم که هدف اش شناخت کسی است که در شعر حسادت برانگیز «درآستانه»، سفر جان کاه و فرصت کوتاه را به جان می پذیرد. این چه شاعری است که حسرت نمی خورد ؟ و چه برجا گذاشته که حسادت برمی انگیزد ؟ چه بر جای گذاشته که برجا می ماند و شاعر را برپا می کند ؟ ما، کارمان را بر کشف گوشه های پنهان اش گذاشته ایم... بخش نخست کتاب به زنده گی شاملو می پردازد. زنده گی نامه ی احمد شاملو، و منابع دیگری مثل آن چه شاملو در روزنامه ی کیهان درباره ی زنده گی اش نوشته، از جمله مطالب این بخش است. یاد بامداد، بخش دیگر کتاب است، در این قسمت شاعران و نویسنده گان از خاطرات شان با شاملو می گویند. بزرگ داشت بامداد، بخش سوم کتاب است. پیام ها، سخن رانی ها و یادداشت هایی که بعد از مرگ شاملو از جانب هم راهان شاملو منتشر شده است. بخش بعدی، نقد و بررسی شاملو و آثارش است. رضا براهنی، ناصر پاکدامن، تقی پورنامداریان، علی حصوری، یداله رویایی، حسن زرهی، میرزا آقا عسگری، شمس لنگرودی و دیگران نقد دقیقی از نیم قرن فعالیت شاملو را ارائه می کنند. گفت و نگفت از بامداد مجموعه ی گفت و گوهاست. گفت و گوهایی با شاعران (مفتون امینی، منوچهر آتشی، نصرت رحمانی، محمد حقوقی، محمد علی سپانلو، سهراب مازندرانی، ضیا موحد، علی باباچاهی)، با نویسنده گان (جواد مجابی، نسیم خاکسار، جلال سرفراز، اسد سیف، داریوش کارگر، رضا مقصدی، محمد محمد علی)، و همین طور آیدا سرکیسیان، و بخش های مهمی از گفت و گوی هفده ساعته ی احمد شاملو با مجله ی فردوسی، مطالب این بخش را تشکیل می دهد. متن کامل سخنرانی احمد شاملو در دانش گاه برکلی که بحث های فراوانی را به همراه داشت، و به قضیه ی معروف «فردوسی و شاملو» دامن زد، در این کتاب آمده است. این نخستین بار است که متن این سخن رانی به صورت کامل در ایران منتشر می شود. نقد و نظر محمدرضا باطنی و شمس لنگرودی درباره ی این سخن رانی، در ادامه آمده است. شاملو در سکانس آخر، متن سناریوی فیلمی است که بهمن مقصودلو درباره ی شاملو ساخته است. درین فیلم، در کنار احمد شاملو، محمود دولت آبادی، ناصر تقوایی، محمد علی سپانلو، سیمین بهبهانی، عباس کیارستمی، محمد حقوقی، بهرام بیضایی، اسماعیل نوری علا، و آیدا حضور می یابند. متن سناریو صحبت های این افراد را دربر می گیرد. انتشار «ادیسه ی بامداد»، فرصتی است برای کشف فضاهای کور، در زنده گی، در شعر و ادبیاتی که نام احمد شاملو را با خود می برد...
بررسی شعر نو در پیوند با محیط اجتماعی، گذشته از شناختن و شناساندن موقعیت کلی شعر نو، میتواند روشنگر علل و عوامل اجتماعی و فرهنگی پیدایش و رشد و تکامل این هنر و بیانگر افکار و عواطف شاعر امروز در برخورد با محیط اجتماعی و مبین جهانبینی و هنرآفرینی شاعر نوآور باشد و به بررسی و شناخت ویژگیها و گرایشهای اساسی شعر نو در این مرحله از تاریخ و فرهنگ و هنر مدد رساند. نویسنده در این کتاب ماهیت شعر، شعر و جامعه و شعر معاصر را از دیدگاه جامعهشناسی بررسی کرده است.
آرامش روحی و روانی، آزادی از آزمندی، و وارستگی از وابستگی، رویای شیرین و دیرینی است که عارفان مسلمان در گفتهها و نوشتههای خویش با شور و شوقی تمام آن را برای ما تعبیر و تفسیر کردهاند. آنان برای تحقق این رویای رنگین راههای بسیاری را پیش پای ما گشودهاند، و یکی از مهمترین این راهها توسّل به «مرگ پیش از مرگ» یا «مرگ ارادی» و به تعبیر دیگر «فناء فی الله» است. در این روش، عارف سالک، پیش از آنکه مرگ طبیعی او در رسد، به خواست خویش از حیات و صفات نکوهیده نفسانی و جسمانی خویش میمیرد، و به اخلاق و اوصاف پسندیده روحانی و ربّانی زنده میشود؛ یعنی از خود فانی میشود و به خدا باقی میشود. جستجوی مقصود عارفان از «مرگ ارادی»، آثار خجسته این مرگ، منبع الهام عارفان مسلمان در پیریزی و پیشنهاد چنین طرحی، یافتن ارتباط میان «مرگ پیش از مرگ» در عرفان اسلامی با مفهوم «نیروانا»ی بودایی، و همین طور تبیین «تولد دوباره» که رویه دیگر «مرگ پیش از مرگ» است، مسئله اصلی نگارنده در نگارش این مقاله است.
در کنار انواع سهگانهای که برای "حماسه" برشمردهاند (حماسه اسطورهای و ملی، حماسه تاریخی، حماسه دینی) میتوان نوع چهارمی نیز برای آن در نظر گرفت و آن "حماسه عرفانی" است. این نوع از حماسه را باید در سرودههای صوفیانه و عارفانه فارسی که پس از قرن پنجم هجری سروده شده است، سراغ گرفت. در اینگونه از حماسه، صوفی یا عارف چونان قهرمان یا پهلوانی با نفس اماره و ددان و دیوان درون خویش به نبرد میپردازد و در جنگ و جدالی سخت و خونین آنها را فرو میشکند. تجلی بارز اینگونه از حماسه را در غزلیات و مثنویهای عارفانه و قلندرانه سنایی و عطار و بهویژه در دیوان غزلیات مولانا شاهد هستیم. مقاله حاضر پس از بحث و بررسی درباره مفهوم و ماهیت حماسه عرفانی، به بازتاب اینگونه از حماسه در دیوان غزلیات مولانا ـ شمس نامه ـ میپردازد و مسئله حماسیبودن عرفان مولانا را در سه حوزة "روحیه و شخصیت حماسی"، "تخیل و ذهنیت حماسی" و "زبان و بیان حماسی" مولانا با ارائه شواهد و نمونههای متناسب مورد مطالعه قرار میدهد.