رنگها از آغاز زندگی بشر تا به امروز در زندگی او حضور فعال داشته و نقشهای گوناگونی را ایفا کردهاند. رنگها علاوه بر تأثیرگذاری در زندگی فردی و اجتماعی انسان گاه موجب بروز خلاقیتها و استعدادهای نهفته در انسان شده است. حضور رنگها در آثار هنرمندان در کنار زیبایی اثر بر تأثیر آن بر مخاطب میافزاید؛ لذا شاعران با آگاهی از تأثیرات رنگها به آنها توجه خاصی کرده و از دیرباز آثارشان را به رنگها و ترکیبهای رنگین مزین کردهاند. شاعران معاصر نیز در نگاه به رنگها گاه به تأثیر و زیبایی صریشان و گاه به تأثیر احساسی آنها اهتمام ورزیدهاند؛ آنها به معانی سمبلیک رنگها نیز توجه کردند تا از این طریق حقایق ذهنی خویش را به شکل سمبل یا نماد نشان دهند. بیاتی از جمله شاعرانی است که نگاهش به رنگها، به ویژه آبی، از زیبایی بصری و حالات احساسی و اه معانی سمبلیک آن متأثر است. لذا در مقاله حاضر تلاش شده تا با توجه به نوع نگاه شاعر به رنگ آبی و معانی و دلالتهای مختلف این رنگ، جنبههای زیباشناختی در اشعار او کشف و معرفی شود. بررسی آماری رنگ آبی و تحلیل آنها در اشعار بیاتی بیانگر این است که این رنگ، نه تنها رنگ محبوب بیاتی است؛ بلکه در اشعارش فقط در معانی مثبت به کار رفته است. و علاوه بر معانی وضعی این رنگ، معانی سمبلیک آنها نیز در آثار این شاعر جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است، ضمن این که آبی در اشعار او هم بر معانی نمادین رایج در اشعار دیگر شاعران، و هم بر معانی نمادین جدیدی دلالت دارد.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
تصاویر شعری، از عناصر اصلی شعر است و یکی از معیارهای مهم نقد شعر نزد ناقدان ایرانی و عرب در همه دورهها بهشمار میرود. در دوره معاصر، توجه به این جنبه از زیباییشناختی شعر ازسوی ناقدان دو زبان مورد بحث، بیشتر شد؛ تا جایی که برخی ناقدان برجسته فارسی و عربی، آثاری مستقل را در این حوزه، تألیف کردند. کمال ابودیب و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، ازجمله این ناقدان هستند که در آثار ارزنده خود، دیدگاههایی جدید و روشن را درحوزه صور خیال، طرح کردهاند. بررسی آثار ابودیب درباره صور خیال شعری، بیانگر نگاه کلی ناقد به این پدیده زیباییشناختی است و پژوهش او درواقع، کاوشی در ساختار زبانی اثر ادبی، بهشمار میرود. این ناقد بر دیدگاه عبدالقاهر جرجانی ـ که تصاویر شعری را از عناصر اصلی، بلکه زنده و پویا در خلق اثر هنری میداند ـ صحه گذاشته و تأکید کرده است. وی هماهنگی میان سطح معنایی و روانشناختی را از عوامل پویایی و غنای صور شعری، بهشمار آورده و آن را از دستاوردهای عبدالقاهر جرجانی دانسته است و با تکیه بر دستاوردهای جرجانی در این شکل از نقد کوشیده است تا غنای میراث ادبی خود را در این حوزه، اثبات کند. اندیشههای شفیعی در کتاب صور خیال در شعر فارسی، ژرفاندیشی و نگاه نافذ او را به این جنبه از نقد شعر نشان میدهد. وی صور خیال را مجموعهای از تصورهای بیانی و مجازی دانسته و روش او در این حوزه از نقد،برعکس شیوه ابودیب، جزئی و تفصیلی است. این ناقد همچون ابودیب، روش تطبیقی را انتخاب کرده و پساز شرح مسائل نظری در این حوزه، آنها را با نمونههای شعری، تطبیق داده است. نگاهی انتقادی همراه با بیان اندیشههای نقد جدید درباره تصاویر شعری و تألیف کتاب مستقل در این حوزه، ما را بر آن داشت تا به بررسی و مقایسه دیدگاههای این دو ناقد درحوزه تصاویر شعری بپردازیم.
بیشک، رنگ از عوامل مهم خلق اثر هنری، بویژه شعر است. شاعر در آفرینش اثر خود گاه رنگ را به خاطر زیباییهای حسی به کار میگیرد تا ارزشهای درونی آن را پدیدار سازد، اما گاهی هم هنرمند از این مراحل پا فراتر نهاده و مفاهیم نمادین رنگها را موضع توجه خود قرار میدهد تا از این راه، مفاهیم ذهنی خود را به کمک رنگهای درخشان به صورت نماد به تصویر کشد. در این میان وسعت دید و نگاه عمیق شاعران معاصر به پدیدههای هستی در کنار آگاهی آنها از اثرات مختلف رنگها سبب میشود که رنگها در اشعار آنها جلوه و نمود زیبایی پیدا کند. ظاهراً در میان رنگهای موجود اطراف شاعر، رنگ سبز بیش از دیگر رنگها توجه شاعر نوپرداز، عبدالمعطی حجازی را به خود جلب کرده؛ چرا که رنگ غالب روستا، محبوب و معشوق واقعی شاعر است، ضمن اینکه معانی نمادین جدیدی هم یافته است؛ در مقاله حاضر تلاش شده تا جایگاه این رنگ در تصاویر شعری این شاعر و معانی و دلالتهای نمادین و برخی جنبههای زیباشناختی آن تبیین شود. بررسی رنگ سبز در اشعار حجازی مبین این است که سبز پربسامدترین رنگ در شعر حجازی و رنگ غالب همه دفاتر شعری اوست که خود بیانگر علاقه شاعر و گرایش او به این رنگ است و یا نگاه خاص شاعر به روستا موجب گشته شهرگریزی و اشتیاق بازگشت به روستا اصلیترین عامل در جهت نمادین شدن این رنگ در اشعار او باشد.