تصاویر شعری، از عناصر اصلی شعر است و یکی از معیارهای مهم نقد شعر نزد ناقدان ایرانی و عرب در همه دورهها بهشمار میرود. در دوره معاصر، توجه به این جنبه از زیباییشناختی شعر ازسوی ناقدان دو زبان مورد بحث، بیشتر شد؛ تا جایی که برخی ناقدان برجسته فارسی و عربی، آثاری مستقل را در این حوزه، تألیف کردند. کمال ابودیب و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، ازجمله این ناقدان هستند که در آثار ارزنده خود، دیدگاههایی جدید و روشن را درحوزه صور خیال، طرح کردهاند. بررسی آثار ابودیب درباره صور خیال شعری، بیانگر نگاه کلی ناقد به این پدیده زیباییشناختی است و پژوهش او درواقع، کاوشی در ساختار زبانی اثر ادبی، بهشمار میرود. این ناقد بر دیدگاه عبدالقاهر جرجانی ـ که تصاویر شعری را از عناصر اصلی، بلکه زنده و پویا در خلق اثر هنری میداند ـ صحه گذاشته و تأکید کرده است. وی هماهنگی میان سطح معنایی و روانشناختی را از عوامل پویایی و غنای صور شعری، بهشمار آورده و آن را از دستاوردهای عبدالقاهر جرجانی دانسته است و با تکیه بر دستاوردهای جرجانی در این شکل از نقد کوشیده است تا غنای میراث ادبی خود را در این حوزه، اثبات کند. اندیشههای شفیعی در کتاب صور خیال در شعر فارسی، ژرفاندیشی و نگاه نافذ او را به این جنبه از نقد شعر نشان میدهد. وی صور خیال را مجموعهای از تصورهای بیانی و مجازی دانسته و روش او در این حوزه از نقد،برعکس شیوه ابودیب، جزئی و تفصیلی است. این ناقد همچون ابودیب، روش تطبیقی را انتخاب کرده و پساز شرح مسائل نظری در این حوزه، آنها را با نمونههای شعری، تطبیق داده است. نگاهی انتقادی همراه با بیان اندیشههای نقد جدید درباره تصاویر شعری و تألیف کتاب مستقل در این حوزه، ما را بر آن داشت تا به بررسی و مقایسه دیدگاههای این دو ناقد درحوزه تصاویر شعری بپردازیم.
شاهنامه که با تحمل 30 تا 35 سال رنج گران شاعر حماسهسرایی که از نبوغ و همت عظیمی برخوردار بوده و به سرزمین و افتخارات اجدادی خود عشق میورزیده و در شرایط تاریخی حساسی به دفاع از زبان و فرهنگ اصیل قوم خود پرداخته خلق شده، نهتنها واجد غنای عظیم ادبی و هنری و ویژگیهای ژرف اخلاقی، انسانی و معنوی است، بلکه از لحاظ جنبههای نمایشی و ادب دراماتیک از جمله تراژدینویسی و داستانپردازی اثری یگانه است. هدف این کتاب توضیح یا تشریح چگونگی استفاده مستقیم از امکانات نمایشی یا تصویری موجود در شاهنامه نیست، بلکه دادن شناختی بنیادی یا ایجاد زمینهای اساسی در کسب دانشی نسبت به این نکته مهم است که فردوسی چگونه و با چه روشهایی تصویر را خلق کرده و امروزه چه روشهایی برای تصویرسازی در سینما متداول بوده و هست که میتوان مشابه همان روشها را در تصویرسازی فردوسی نیز یافت. به طور کلی آیا بین شعر کلاسیک ما و سینما زبان و روشهای بیانی مشترکی وجود دارد و اگر وجود دارد، این روشها کدامند؟
شکی نیست که هر شاعری شیوهای خاص خود را دارد و معانی متفاوت و مختلفی را در شعر به رشته نظم درمیآورد که سبک وی را متمایز از دیگر شعرا مینماید. با این حال در هر دوره خصوصیات لفظی و معنوی مشترکی در ادبیات وجود دارد که سبک شعر و نثر آن دوره را مشخص میکند. در این کتاب مضامین و معانی مشترک شعر فارسی از سنایی تا جامی مورد بحث و توجه قرار گرفته است.
تصویر شعری، بخش جداییناپذیر هنر شعری است. شاعر با کمک تصویرگری تلاش میکند تا موضوعات را در قالبی محسوس و گویا به خواننده منتقل کند و احساسات و عواطفش را برای او روشن و شفاف بیان کند. بررسی تصاویر شعری هر شاعری نمایانگر هنر او در خلق و آفرینش مفاهیم جدید، نمایاندن امور معنوی و انتزاعی در پوششی نو و جاری کردن روح حیات در امور بیجان است. هر چه تصاویر هماهنگتر، قویتر و رساتر باشد، شعر نیز به تیغ آن دارای انسجام و قدرت بیشتری خواهد بود. شاعران رمانتیک، بیش از دیگر مکتبهای ادبی در اشعار خود از تصویرهای شعری بهره گرفتهاند، تصویر برجسته آن را در شعر شابی، یکی از نمایندگان جریان رمانتیک عربی، مییابیم. ناقدان، تصویرپردازی شعری را از دو جهت شکل و مضمون مورد نقد و بررسی قرار میدهند. اما مقاله حاضر تلاش دارد پس از مباحث مقدماتی از مفهوم تصویر و ویژگی آن در شعر معاصر عربی، تصویرهای شعری شابی را از نظر مضمون غالب تصویرهایش مورد بررسی قرار دهد تا بدین وسیله به دیدگاه شاعر در این خصوص دست یافته و نشان دهد شاعر چگونه با تصویرپردازی توانسته مفاهیم و احساسات خود را به خواننده خویش منتقل سازد. بررسی اشعار شابی حاکی از آن است که موضوعاتی چون: مرگ، عشق، حزن و اندوه، جامعه، مردم و ... در مضامین شعری وی نمود بارزی دارد و کاملاً متناسب با مکتب شعری اوست. از طرفی دیگر، یکی از نکات قابل توجه در بررسی تصویرپردازی شعری شابی نشان میدهد طبیعت و عناصر برگرفته از آن عنصر مهم و اساسی در اغلب تصویرهای وی میباشد.
رنگ در شعر معاصر عربی به منزله یکی از مهمترین ابزارهای تصویرسازی، کاربرد ویژهای یافته است، به گونهای که شاید بتوان گفت بهترین تصاویر همانهایی هستند که با به کارگیری رنگها به وجود آمدهاند. عمر ابوریشه، شاعر معاصر سوریه که به شاعر عشق و وطن شهره استف با به کارگیری رنگهای مختلف در تصاویر شعری توانسته است تصاویری بدیع در شعرش خلق کند. در مقاله حاضر ابتدا خلاصهای از زندگی شاعر آورده میشود و سپس رنگهای مورد استفاده شاعر از تمامی اشعار وی بر حسب فراوانی بررسی میشوند و برای آنها به تفکیک شواهدی از شعر ابوریشه ذکر و تحلیل میشود. در بررسی رنگها، مشخص شد که رنگ قرمز بیشترین بسامد را میان رنگهای مورد استفاده شاعر دارست. پس از آن به ترتیب رنگهای سیاه، سفید، سبز، زرد، آبی و ارغوانی قرار میگیرند. این رنگها در بسیاری موارد به معنایی نمادین برای اشاره به مفاهیم عمیقتر استفاده شده؛ البته در مواردی نیز صرفاً در معنای اصلی خود به کار رفتهاند. گفتنی است رنگها در خلق تصاویر ابوریشه نقش بارز و ویژهای دارند.