در جهانبینی ایرانی با دو عالم ویژه، یعنی عالم نور و ظلمت، روبرو هستیم. این دو عالم برگرفته از تعالیم ارزشمند زردشت در تقسیم جهان به دو بخش تحت سلطه اهورا و اهریمن است. اندیشهای که با نفوذ در باورها و مکتبها ماندگاری خود را تضمین کرده است. در شعر سهراب سپهری بازتاب این دو عالم را به وضوح مشاهده میکنیم. سهراب برای به تصویر کشیدن عالم نور که، برخلاف عالم ظلمت یا دنیا، عالمی انتزاعی است از دو بنمایه ایرانی و اسلامی استعانت طلبیده است. او شهر نور را بر اساس روشنی بیکران، آرمانشهر ایرانی، و تصویر باغ که برگرفته از تعالیم اسلامی است طراحی کرده است، نگرشی که البته پیش از اشعار وی در متون عرفانی نیز مطرح بوده است.
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
نیما، شاملو، اخوان، فروغ و سهراب شاعرانی نیستند که بتوان گفت درباره آنها گفتنیها گفته و نوشته شده است. آنها جهانی دیگرگونه از شعر خلق کردند و همین ویژگی بود که شعر ایران را وارد مرحلهای تازه کرد. نویسنده در این کتاب برای بررسی شعر سهراب، به سراغ هشت کتاب او رفته و دوره شاعری او را به سه بخش تقسیم کرده است. در ادامه با توجه به هشت کتاب سهراب، شعر او را بررسی کرده است.
اثر ادبي تعليمي، اثري است که دانشي (چه عملي و چه نظري) را براي خواننده تشريح کند يا مسايل اخلاقي، مذهبي و فلسفي را به شکل ادبي عرضه دارد. مثنوي معنوي نمونه بارز ادبيات عرفاني عليمي است که در آن، مولانا به بهترين شکل و در قالب تمثيل و حکايات تعليمي، آموزههاي اخلاقي و عرفاني را به مخاطبانش آموزش ميدهد. در اين مقاله، برخي از نکات تعليمي مثنوي و تاثيرگذاري آن بر شنونده و کارکرد آن در حوزه آسيبهاي اجتماعي بررسي ميشود تا دريابيم مولوي چگونه از آموزههاي مبتني بر تجربيات ارزشمند خود براي تعليم و تربيت بهره برده است و چگونه ميتوان از اين آموزهها در کاهش و ترميم آسيبهاي اجتماعي در دنياي معاصر استفاده کرد. يافتههاي اين تحقيق نشان ميدهد مولوي عرفان را امري اجتماعي ميداند و آموزههاي عرفاني وي کاملا در حوزه اجتماعي است و ميتوان با به کارگيري آنها از بسياري از آسيبهاي اجتماعي جلوگيري کرد.
در طی قرون متمادی، بشر در پی کشف و شناخت حقیقت جهان هستی بوده است و در این میان فلاسفه و عرفای غرب و شرق هر کدام راه و روشی را برای رسیدن به شناخت به کار گرفته و معرفی کردهاند. یکی از عرفای بزرگ شرق، مولاناجلال الدین محمد است که به این مهم پرداخته و روش تضاد را برای رسیدن به شناخت برگزیده است. به نظر مولانا جهان بر مبنای اضداد آفریده شده و شناخت انسان، طبیعت، حتی خدا از طریق اضداد میسر است. پس اضداد وسیله شناخت جهان هستی میباشد. شب نبد نوری ندیدی رنگ را پس به ضد نور پیدا شد ترا بدون وجود تاریکی معنی روشنی درک نمیشود، بدون فقر، ثروت، بدون درد، درمان؛ بدون ممات، حیات و ... بنابراین وجود اضداد ما را به شناخت و معرفت حقیقی رهنمون میسازد. براساس نظریه مولانا، ظهور موجودات در عالم هستی بدون وجود اضداد امکانپذیر نیست؛ وی همچنین معتقد است این تضادها که اساس شناخت هستی هستند؛ تعارضشان تنها در ظاهر امر است، اما در باطن یکی هستند و تقویتکننده یکدیگر میباشند: زندگانی، آشتی ضدهاست مرگ، آن کاندر میانشان جنگ خاست غوره و انگور ضداناند، لیک چون که غوره پخته شد، شد یار نیک یعنی از نظر مولانا اساس نظام هستی بر پایه همین اضداد است و اگر اضداد نبود هستیای نیز وجود نداشت. به باور مولانا جهان سراسر عرصه تضاد است و تخالف. و خداوند با دو صفت متضاد قبض و بسط در جهان تجلی میکند و آن را متعادل نگه میدارد. این دنیا هر لحظه در حال تبدل و تحول است و صورت نوی جایگزین کهنگی میگردد. او معتقد است بقای جهان به این جنگ و تضاد وابسته است و اضداد از دل هم بیرون میآیند و در نهایت به سوی یک آشتی و سازش پیش میروند و این سازش و آشتی دوام و استمرار هستی را تضمین میکند: جنگهای خلق، بهر خوبی است برگ بی برگی، نشان طوبی است خشمهای خلق، بهر آشتی است دام راحت، دایما بی راحتی است