ژولين گرمس، روايتشناس و معنيشناس فرانسوي ليتوانيتبار است. او که از بارزترين متفکران اروپايي «تحليلي مؤلفهاي» در معناشناسي به شمار ميرود، کوشيده است الگوي منسجم و نظاممندي در باب مطالعه روايت و داستان ارائه کند. اين نوشته تحليلي نشانه ـ معناشناختي از داستان ماهي سياه کوچولو است و سعي دارد فرآيند نشانه ـ معناشناختي اين گفتمان را بر اساس الگوي مطالعاتي گرمس مورد مطالعه قرار دهد. نگارندگان در بررسي حاضر به مطالعه فرآيند نشانه ـ معناشناسي داستان «ماهي سياه کوچولو» ميپردازند تا پاسخ مناسبي براي اين پرسش بيابند: عناصر اصلي و دخيل براي توليد معنا در داستان «ماهي سياه کوچولو» کدامند؟»، به عبارت ديگر سازکارهاي توليد معنا در اين داستان کدام است؟ هدف از ارائه اين مقاله بررسي ويژگيهاي روايي اين داستان است تا مشخص شود چگونه روايت از خود عبور ميکند تا حصر روايي را بشکند و تکثر روايي ايجاد کند؟
این دفتر که ویژه نامه صمد بهرنگی است، نگاهی به زندگینامه صمد بهرنگی دارد و به معرفی آثار صمد نیز پرداخته است. از دیگر عناوین این دفتر عبارتند از : صمد و بچههای روستا؛ نقدی بر ماهی سیاه کوچولو؛ چند کلمه درباره علم و هنر؛ صمد چگونه رشد کرد؟؛ صمد در قلب من است؛ نگاهی به "کندوکاو" و مشکلات روز؛ و ....
ديدگاه گفتماني با رويکرد نشانه ـ معناشناختي معتقد است توليدات زباني تابع فرآيندي پيچيده هستند که عوامل نشانه ـ معنايي بسياري در آن دخيلاند. در چنين ديدگاهي، بر خلاف روشهاي مطالعه ساختگرايي که توليدات زباني را ابژههايي بيروني و مستقل از توليدکننده آن ميدانستند، آنچه داراي اهميت است نوعي حضور و موضع گفتماني است که پويا بودن آن همواره ما را با نوعي جهتگيري گفتماني، بسط روابط، تعامل بين نيروهاي همسو يا همگرا و نا همسو يا واگرا سوق ميدهد. آنچه سبب عبور از نظام ساختاري مبتني بر رابطه دالي و مدلولي نشانهها به سوي نظام فرآيندي ميشود چيست؟ به نظر ميرسد نظام فرآيندي که بر رابطه بين سطوح زباني (سطح صورت و محتوا) متکي است، جانشين رابطه دالي و مدلولي ميشود. چه ويژگيهايي سبب ميشوند تا سطوح زباني بتوانند مرزهاي معنايي را جا به جا کنند و به توليد جرياني نشانه ـ معنايي منجر شوند؟ هدف ما از ارايه اين مقاله علاوه بر پاسخ به اين پرسش، بررسي شرايطي است که ما را از نشانهشناسي ساختگرا، که معناهاي از پيش تعيين شده در آن از اهميت زيادي برخوردارند، به نشانه ـ معناشناسي گفتماني، که در آن معنا تابع مذاکره و کشمکش و تنش بين سطوح زباني است، سوق ميدهد.
پروپ در كتاب ريختشناسي قصههاي پريان كوشيد تعريف روشني از روايت ارايه دهد. به همين منظور پروپ سعي كرد رخدادهاي اساسي هر روايت را بيابد و آنگاه از آنها فهرستي تهيه كند. وانگهي، وي اين رخدادهاي پايه را كاركرد ناميد. در حقيقت، او بر اين اعتقاد است كه قصههاي مورد مطالعه او عليرغم شكل متفاوتشان داراي ساختار مشتركياند. از نظر او كاركرد سادهترين و كوچكترين واحد روايتي است. به عبارتي ديگر كاركردها سلسلهاي از كنشهاي شخصيتهاي داستان و قصهاند كه از كل آنها قسمتهاي متفاوت قصه تشكيل ميشود. در اين مقاله سعي ميشود به عنصر طرح يا پيرنگ در «حسنك وزير» از تاريخ بيهقي پرداخته شود، تا بدين وسيله نگارندگان مقاله بتوانند براي پرسش زير پاسخ مناسبي پيدا كنند: چرا راوي در «حسنك وزير» براي روايت داستانش از چندين راوي استفاده كرده است؟ براي پاسخ به اين پرسش، نگارندگان كار خود را با اين فرض آغاز خواهند كرد: راوي از چندين راوي سود جسته است تا بتواند واقعيتپذيري اين اثر ادبي را بيشتر كند (زيرا زبان مورد استفاده در اين روايت، بيشتر زباني ارجاعي است تا عاطفي، به همين خاطر، اين روايت بيشتر ميل به مصداق نشانهها دارد، تا به خود زبان).
رمان جاي خالي سلوچ اگر چه از جنبه واقعگرايانه بسيار نيرومندي برخوردار است و در روند روايت گاهي آن چنان از تخيل تخليه ميشود كه همراهي مخاطب با آن بسيار دشوار ميشود ـ البته اين روند با درونمايه رمان و توالي كند حوادث سازگار است ـ؛ اما به نظر ميرسد با توجه به همين جنبه واقعي، بخش بزرگي از ساختار روايي اين رمان بر پايه شبكهاي از تصويرهاي نمادين استوارشده است. در اين مقاله با بررسي دو تصوير نمادين گودي و خانه و تاثير آن بر كنشهاي دو شخصيت اصلي، مرگان و سلوچ، به تاثيرگذاري اين تصاوير نمادين بر پيرنگ داستان ميپردازيم. همچنين بخش عمدهاي از تاثيرگذاري اين اثر و هم ذات پنداري مخاطب با آن، بسته به اين تصويرهاست.