روابط عارف قزوینی در جایگاه «شاعر ملی ایران» با برخی از نامدارترین چهرههای عصر خویش و فراز و نشیب این مناسبات و دگرگونی آرای عارف درباره برخی از آنها، روحیات و عقاید او را به روشنی آینگی میکند. بدبینی، سوءظن، واکنشهای عصبی و پرخاشگرانه که با حساسیت و صداقت بسیار در آمیخته، اساس شخصیت و مواجهه عارف با دیگران را شکل میدهد؛ هم از این روست که دوستیها و دشمنیهای عارف گذرا و متزلزل است و موجبات انزوا و مردم گریزی او از یک سو و آزردگی و کدورت دوستانش از سوی دیگر را فراهم میآورد. بر این همه باید روحیه انقلابیِ یک سونگر و میهن پرستی بی مرزِ عارف و نگاه اغراق آمیزِ حاصل از این اندیشهها را نیز افزود که منشِ دشمن تراش او را تشدید کرده است. این مقاله از خلال نامهها، خاطرات و دیگر نوشتههای عارف، آرای او را درباره حسن تقی زاده، اشرف الدین گیلانی، احمد کسروی، ملک الشعرای بهار، وحید دستگردی و رضاخان بیان میدارد و ریشههای نزاع و خصومت میان عارف و آنان را به بحث میگذارد و از این رهگذر علل تنهایی و انزوای محبوبترین شاعر عصر مشروطه در دهه پایانی زندگیاش را عیان میکند.
کتاب در پاسخ کسرویان جلد دوم کتاب "در پاسخ اشکالات کسروی است از میرابوالفتح دعوتی و مقدمه ناصر مکارم و کتاب حاضر در ذکر ایرادهایی به کسروی و کسرویان است
در این کتاب برخی دیدگاههای"احمد کسروی" در باب مسائل اجتماعی و فلسفی دین، همچنین مفهوم و شیوههای رستگاری بازگو شده است .عناوین برخی مباحث کتاب بدین قرار است : "دین برآشفته و هم سست گردیده"، "دین چیست و برای چیست"، "آفریدگار"، "راه دین و راه دانش جداست"، "جان و روان"، "مردان خدا"، "زردشت و مانی"، "پاکدینی"، "فلسفه"، "صوفیگری"، "خراباتیگری"، "آیین زندگی" و "آموزگاران و فرهیختاران".
از آنجا که امثال برخاسته از تجربههای حیات قومیاند، با مطالعه آنها میتوان ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هر قومی را بازشناخت. ساختار سیاسی ایران تا دوره مشروطه با استبداد شناخته میشود که در آن، پادشاه پیوسته در رأس قدرت بود و مردم همگی رمه او به شمار میرفتند. حاکمیت استبداد، رواج اندیشه جبرباوری، فقدان زمینههای عقلانی و فلسفی در جامعه، سرسپردگی و نفی فردیت از عواملی هستند که در طوب تاریخ ایران سبب شکلگیری سخنان و امثالی شدهاند که بنیان هرگونه تعقل، حرکت اجتماعی و پیشرفت را سست کردهاند. امثال و حکم به عنوان نمایانترین تجلی گاه اندیشه و مهمترین دستورالعمل زندگی مردم، بخش درخوری از فرهنگ و زبان ایرانیان را تشکیل میدهد؛ از اینرو برای شناخت و تحلیل فرهنگ ایرانی بسیار کار آمد است. در این مقاله به بررسی چند مورد اساسی از پیشزمینههایی پرداختهایم که پذیرش و پرورش استبداد را در میان مردم موجب شده و در امثال و حکم نمود یافته است. نتیجه این است که استبدادپذیری پیش و بیش از اینکه ناشی از اعمال قدرت باشد، دارای زمینههای فرهنگی است و طی قرنهای متمادی ذهن و زبان مردم را شکل داده است.