آنچه بیش از هر چیز در نتیجه تحقیق در سبک ادبی بخش سوم کشفالاسرار به چشم میخورد، کشف توازنهای بسیار موسیقایی (لفظی و معنوی) در بندبند این پیکره نگارین است: توازنها و نگارگریهایی از نوع سجع، جناس، تناسب و طباق و ... . حال آنکه با تأملی ژرفتر درمییابیم که حضور شیوهها و شگردهای تازهتر اما پنهانی است که افزون بر شیوههای پیدای قاعدهافزایی، سبب سحرانگیزی و دلربایی هر چه بیشتر نثر میبدی شده است. در این گفتار با ذکر نمونههایی از مجلدات دهگانه این اثر بر این باوریم که شاید انواع شیوههای هنجارگریزی زبان ـ به ویژه هنجارگریزی نحوی ـ و شگردهایی چون خلافآمد، غافلگیری، عکس، متناقضنما و ...، بیش از شیوههای مرسوم بلاغت سنتی در شکلگیری زبان مؤثر و مهیج نویسنده توانای این اثر کارگر افتاده است؛ شیوههای تازهای که حاصل جستوجو در ظرفیتهای بالقوه و بیانتهای پنهان زبان است.
سخن و سخنوران، کتابی است نوشتهٔ بدیعالزمان فروزانفر در شرح احوال و نقد و سنجش آثار ۵۵ تن نامورترین شاعران پارسیگوی قرنهای سوم تا ششم هجری. سخن و سخنوران اولین بار در سالهای ۱۳۰۸ و ۱۳۱۲ در تهران به چاپ رسیدهاست.
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
پرداختن به زبان زیبا و گیرای آثار صوفیانه مستلزم آگاهی از سیر تکوینی این آثار و روند به قال درآمدن احوال آنهاست. به این معنی که آنها از چه زمانی مسایل و احوال عمیق عاطفی و روحانی خود را بیان کرده و آن را به عرصه ذوق، شعر، خیال و سرانجام به کتابت درآورده اند. به بیان بهتر، در بررسی ادبیات تصوف ابتدا با تاثرات حالی از اشعار غیر عرفانی، ساده و قابل حفظ روبه روییم که بیشتر در مجالس سماع صوفیه روی میدهد و این تاثرات کم کم به سماع با اشعاری که مفاهیم مبهم و غیر صریح، که نیاز به تاویلات رمزگرایانه عرفانی دارد، میانجامد. در ادامه این روند، تجربههای شعر عرفانی فارسی صورت گرفته است و در گامهای بعدی، عرفا به دلایلی همچون تربیت مریدان، ثبت و ضبط احوال و افکار خود، حفظ مکتب و طریقه شیخ و مسایلی اینچنین، اشعاری سروده و یا به تالیف و تصنیف رو آوردهاند.
یکی از برجستهترین ویژگیهای ادبی شعر حافظ «ایهام» است که شاعر به وسیله آن توانسته کلام خود را از جذبهای خاص برخوردار و رندانه ظرایف و طرایف را از هر مضمونی بیان کند و در عین حال خواننده را در گزینش بینهایتی از معنا رها سازد. بنابراین توجه بیشتر مشتاقان شعر حافظ به بررسی این شگرد و سایر ترفندهای ادبی مرسوم در بلاغت عصرِ او معطوف شده است. شعر حافظ دارای جذبههایی پنهانی است که او هنرمندانه آنها را در شعر خود تعبیه کرده است. یکی از این جذبهها که در شعر وی بسامدی بالا دارد، «متناقض نما» (پارادوکس) است که حاصل جست و جو در هزار توی ظرفیتهای ناپیدای «زبان» و تلاش برای جبران کاستی لفظ در برابر والایی معناست. در این گفتار برآنیم ضمن تعریف متناقض نما و رابطه آن با تضاد، آشناییزدایی و خلاف انتظار و بیان ارزش ادبی متناقض نما، به بررسی انواع آن، بسترهای بیان متناقض نما و ساختمان آن در غزلیات حافظ با ذکر شواهدی از دویست و پنجاه غزل آغازین دیوان حافظ بپردازیم.