یکی از برجستهترین ویژگیهای ادبی شعر حافظ «ایهام» است که شاعر به وسیله آن توانسته کلام خود را از جذبهای خاص برخوردار و رندانه ظرایف و طرایف را از هر مضمونی بیان کند و در عین حال خواننده را در گزینش بینهایتی از معنا رها سازد. بنابراین توجه بیشتر مشتاقان شعر حافظ به بررسی این شگرد و سایر ترفندهای ادبی مرسوم در بلاغت عصرِ او معطوف شده است. شعر حافظ دارای جذبههایی پنهانی است که او هنرمندانه آنها را در شعر خود تعبیه کرده است. یکی از این جذبهها که در شعر وی بسامدی بالا دارد، «متناقض نما» (پارادوکس) است که حاصل جست و جو در هزار توی ظرفیتهای ناپیدای «زبان» و تلاش برای جبران کاستی لفظ در برابر والایی معناست. در این گفتار برآنیم ضمن تعریف متناقض نما و رابطه آن با تضاد، آشناییزدایی و خلاف انتظار و بیان ارزش ادبی متناقض نما، به بررسی انواع آن، بسترهای بیان متناقض نما و ساختمان آن در غزلیات حافظ با ذکر شواهدی از دویست و پنجاه غزل آغازین دیوان حافظ بپردازیم.
محمود غنی زاده سلماسی (1258-1313 شمسی ) نویسنده، شاعر، مترجم، سیاستمدار، روزنامه نگار و از پیشتازان مشروطیت ایران بود. غنی زاده که در جوانی مقالاتی برای روزنامه حبلالمتین کلکته ارسال می کرد، با عبدالرحیم طالبوف نیز آشنایی و دوستی داشت. وی از طرفداران شعر و ادبیات کلاسیک بود و به نقد اشعار و گفتار نوگرا می پرداخت. میرزا محمود غنی زاده اشعار کمی پرداخته است که اغلب در جای معینی یادداشت نمی شدند و در مجالس دوستانه از حفظ قرائت می شدند. اغلب آثار منظوم کتاب پیش رو به همت فرزند شاعر از جراید و مجلات فارسی خارج از کشور گردآوری شده و انتهای آن با اشعاری در سوگ غنی زاده آراسته شده است. این کتاب در سال 1332 توسط کتابفروشی معرفت در دسترس علاقمندان قرار گرفت.
غزل به عنوان یکی از زیباترین و جذابترین قالبهای شعر فارسی، که البته در ادبیات سراسر دنیا ریشه دوانده است، براساس روایتهای تاریخی قدمتی بسیار بیشتر از سانت انگلیسی دارد. هر دو قالب از مفاخر ادبیات به شمار میروند و قواعد و قوانینی دارند که شعرمعاصر کمتر خود را پایبند آنها کرده است. در این پژوهش، سعی بر این است که پس از ارائه دیباچهای کوتاه از ورود غزل فارسی به ادبیات امریکا، موارد اشتراک و اختلاف آنها را برشماریم. سپس برآنیم تا مشخص سازیم چرا سانت انگلیسی با قدمت و هیبت مثالزدنیاش، تسلیم این گونه فارسی شده و چطور شاعران امریکایی ساختار متأخر را بر آن ترجیح دادهاند. هدف اصلی این مقاله آن است که میزان تأثیر قالب فارسی را در جو فکری حاکم بر شعر و نظریههای نقد معاصر امریکا و همخوانی دو سوی بحث را با یکدیگر هویدا سازد و نشان دهد که محل اختلاف میان آن دو نه از روی طبیعت و فطرت گونه فارسی، که از خوانش متفاوت آن حاصل میشود. یافتههای ما مؤید آن است که با وجود شباهتهای میان دو قالب غزل و سانت در پیچدیگی و ملزم بودن شاعر به رعایت اصولی خاص، گونه فارسی برای شاعران معاصر جذابتر بوده و استعمال آن متداولتر تز گونه بومی ادبیات انگلیسی با پیشینه بسیار و انواع متنوع آن است.
پرداختن به زبان زیبا و گیرای آثار صوفیانه مستلزم آگاهی از سیر تکوینی این آثار و روند به قال درآمدن احوال آنهاست. به این معنی که آنها از چه زمانی مسایل و احوال عمیق عاطفی و روحانی خود را بیان کرده و آن را به عرصه ذوق، شعر، خیال و سرانجام به کتابت درآورده اند. به بیان بهتر، در بررسی ادبیات تصوف ابتدا با تاثرات حالی از اشعار غیر عرفانی، ساده و قابل حفظ روبه روییم که بیشتر در مجالس سماع صوفیه روی میدهد و این تاثرات کم کم به سماع با اشعاری که مفاهیم مبهم و غیر صریح، که نیاز به تاویلات رمزگرایانه عرفانی دارد، میانجامد. در ادامه این روند، تجربههای شعر عرفانی فارسی صورت گرفته است و در گامهای بعدی، عرفا به دلایلی همچون تربیت مریدان، ثبت و ضبط احوال و افکار خود، حفظ مکتب و طریقه شیخ و مسایلی اینچنین، اشعاری سروده و یا به تالیف و تصنیف رو آوردهاند.
آنچه بیش از هر چیز در نتیجه تحقیق در سبک ادبی بخش سوم کشفالاسرار به چشم میخورد، کشف توازنهای بسیار موسیقایی (لفظی و معنوی) در بندبند این پیکره نگارین است: توازنها و نگارگریهایی از نوع سجع، جناس، تناسب و طباق و ... . حال آنکه با تأملی ژرفتر درمییابیم که حضور شیوهها و شگردهای تازهتر اما پنهانی است که افزون بر شیوههای پیدای قاعدهافزایی، سبب سحرانگیزی و دلربایی هر چه بیشتر نثر میبدی شده است. در این گفتار با ذکر نمونههایی از مجلدات دهگانه این اثر بر این باوریم که شاید انواع شیوههای هنجارگریزی زبان ـ به ویژه هنجارگریزی نحوی ـ و شگردهایی چون خلافآمد، غافلگیری، عکس، متناقضنما و ...، بیش از شیوههای مرسوم بلاغت سنتی در شکلگیری زبان مؤثر و مهیج نویسنده توانای این اثر کارگر افتاده است؛ شیوههای تازهای که حاصل جستوجو در ظرفیتهای بالقوه و بیانتهای پنهان زبان است.