تابوها مقولات و مفاهیمی است که به واسطه حرمت عرفی یا اجتماعی و دینی از ذکر یا استفاده آن میپرهیزند. این حرمت و ناخوشایندی تابوها، انسان را به پردازش مفاهیم ناخوشایند، زشت، خشن و گستاخانه، در قالبی زیبا، خوشایند و پسندیده و دور از صراحت لهجه سوق داده است که از این شیوه معناپردازی به حسن تعبیر یاد شده است. مقوله حسن تعبیر از آغاز پژوهشهای زبانی و ادبی در کانون توجه علمای زبان و منتقدان مسلمان قرار گرفت، به گونهای که بیشتر آنان به معرفی و نامگذاری و تحلیل شیوهها و انگیزهها و گستره معنایی این رفتار زبانی پرداختند. قدما در زمینه نامگذاری این شیوه معناپردازی، گاه برابر نهادهایی به کاربردهاند، مانند «التلطُف»، و گاه از شیوههای ساخت حسن تعبیر، مانند «الکنایه» برای نامگذاری آن بهره جستهاند. حوزه معنایی حسن تعبیر در زبان عربی، امور جنسی، رخدادها و پدیدههای ناگوار همچون مرگ، بیماری است. رعایت ادب و شرم، کاستن از بار منفی تعابیر صریح و تلطیف آن، بدبینی و ترس، نزاکتمداری، تفنن و نوجویی و تکریم و بزرگداشت، مهمترین انگیزههای این رفتار زبانی را سامان میدهند. این نوشتار، به جایگاه مقوله «حسن تعبیر» در نقد ادبی، به بازشناسی این رفتار زبانی و انگیزههای کاربرد و شیوههای ساخت آن میپردازد و به فراخور مقام از دیدگاههای قدما نیز بهره خواهد جست.
مقاله حاضر با هدف مطالعه تطبيقي شعر صائب تبريزي و مير عابد سيداي نسفي (نمايندگاني ازسبک هندي در ايران و تاجيکستان) در حوزه لفظ و معنا و تبيين اجمالي وجوه اشتراک و اختلاف آنها صورت گرفته است. اين مقاله با محوريت متون موجود از آثار دو شاعر گرانمايه سبک هندي انجام شده و سنديت آن براساس متون تاريخ و ادبيات فارسي ايران و تاجيکستان، سبکشناسي، نقد ادبي و ديوان اشعار شاعران مذکوراست. در کنکاشي که بين آثار دو شاعر در مقام مقايسه انجام شد، اين نتيجه به دست آمد که دوري و نزديکي سخنوران، به مرکز و مهد زبان و وضعيت موجود جوامع و ملل و هنجارها و ناهنجاريهاي فرهنگي در رشد و ارتقاي سبکها بسيار موثر است. در انتها خواننده متوجه خواهد شدکه بلاغت و فصاحت زباني دقيقا رابطه مستقيم با سطح آگاهي شاعر از زبان شعر و هنجارهاي شعر و شاعري دارد و علايق را دگرگون کرده جهت ميدهد. «ذوقيست جان فشاني ياران به اتفاق»
متناقضنما يا پارادوكس در شعر، هم در حوزه زبان و هم در حوزه معنا باعث آشناييزدايي و برجستگي كلام ميشود. اين شگرد ادبي از ديرباز مورد توجه شاعران بوده است؛ در شعر معاصر، به تبع پيشينه آن در ادبيات كلاسيك فارسي و نيز با آشنايي و توجه به ادبيات غرب، مورد استقبال شاعران معاصر قرار گرفت. فروغ فرخزاد در دو مجموعه واپسين شعر خود از متناقضنمايي براي برجستهسازي و ايجاد ابهام هنري كه جلب توجه مخاطب را در پي دارد، استفاده ي زيادي ميكند فروغ اين شگرد شعري را براي اهدافي هم چون معناگريزي، ايجاد بار عاطفي، بيان طنز، ريشخند و ... به كار ميگيرد. اين شيوه تاثير زيادي بر خواننده دارد و زيبايي خاصي را ميآفريند. در اين مقاله متناقضنمايي در شعر فروغ در دو بافت مورد بررسي قرار گرفته است: 1) بافت زباني كه بيشتر باعث اختلال در زبان ميشود، 2) بافت موقعيت كه علاوه بر زبان، باعث آشناييزدايي در معنا و پيش فرضهاي قراردادي ذهن جمعي ميشود. نمونههايي از شعر فروغ كه با اين شيوه بياني به كار رفته، آورده شده است. اين جنبه از شعر فروغ علاوه بر معناگريزي و ايجاد ابهام نشانگر يكي از وجوه زيبايي شعر اوست.
محور اصلی این مقاله، اثبات حاکمیت جوّ سوررئالیستی بر اولین مجموعه از داستانهای کوتاه زکریا تامر، با عنوان «صهیل الجواد الابیض» است. این نویسنده معاصر سوری اگر چه در اولین گامهای ادبی خود تحت تأثیر مستقیم آثار برجسته جهانی از قبیل آثار سارتر، کامو و کافکا بوده است، اما توانست است جسورانه قالبهای کلاسیک را درنوردیده و به مکاتب ادبی وجهه محلی دهد. تامر از جنبشهای ادبی متأثر شد تا با استفاده از آنها به بیان مشکلات بومی و منطقهای خود بپردازد. احساس پوچی، مرگ اندیشی، پناهبردن به عالم رؤیا و خیالپردازی نمونههای معدودی از ادبیات سوررئالیستی است که وی هنرمندانه آن را در این مجموعه به تصویر کشیده است. در این پژوهش، نخست مهمترین اصول و مبانی سوررئالیسم را بر شمردهایم، تا با تکیه بر این مبانی، رد پای این مکتب تأثیرگذار ادبی را در این مجموعه دنبال کنیم. لازم به ذکر است، کل مجموعه که شامل یازده داستان کوتاه میباشد دستمایه این پژوهش قرار گرفته است تا با استناد به نمونههایی از تصاویر ارائه شده، حاکمیت تفکر سوررئالیستی بر این اثر ادبی را اثبات کنیم.