وقتی بخواهیم وارد حوزه تفکر ایرانی و ادب فارسی بشویم، مشکلترین کار، سخنگفتن درباره حافظ است. او درباره خود از یک معما حرف میزند ولی این تنها معمای او نیست، معمای ملت ایران، یا معمای بشریت است؛ ولی آنچه ویژگی منحصربهفرد حافظ است و از این جهت هیچکس دیگر نتوانسته است بر اریکهای که او نشسته، بنشیند، شخصیت دوگانه اوست؛ یعنی هم قدسی و هم مردود، هم پاکدامن و هم سیاهکار، هم روشنبین و هم گمراه. این چه هنری است که توانسته این دو ضد را با هم جمع کند؟ حافظ یکی بیش نیست ولی جلوههای کلامی او دو گرایش عمقی انسان را به نمود میآورد، خود او نیز به این دوگانگی واقف بوده که میگوید: «حافظم در مجلسی، دردی کشم در محفلی».
در این مقاله به معنی و تحلیل یک بیت از منطق الطیر میپردازیم که همه شارحان منطق الطیر یا آن را معنی نکرده و رها کردهاند و یا به معنی آن راه نبردهاند و مصرع اول آن بیت به یک حدیث و مصرع دوم آن به یک آیه قرآنی اشاره دارد که هر دو مورد در شعر فارسی بازتاب وسیعی پیدا کرده است. در مصرع اول آن بیت سگی معیار مقبولیت کسی در درگاه الهی و در مصرع دوم زاهدی مشهور به جهت غرور زهد دچار استدراج گردیده است که چندوچون آن در مطاوی مقال با ادله متقن مورد تحقیق قرار گرفته است.