تصوف، یکی از راههایی است که امکان تحقق معنوی سلوک را برای میلیونها نفر از پیروان قرآن فراهم میکند. نگارنده در این مقاله ابتدا به پیدایش تصوف و سیر تاریخی و نمود آن در شعر پرداخته است و از آنجا که پدیده تصوف از بارزترین پدیدههایی است که عصر مملوکی در طول حیات خود تجربه کرد، در ادامه به دلایل گرایش به تصوف در این عصر میپردازد تا برای خواننده مشخص شود که چرا و چگونه گروهی از شاعران این دوره به صوفی گری رو آوردند و چه زمینههای اجتماعی، دینی و روانی باعث این امر شده بود. آنچه محوریت موضوع این مقاله را تشکیل میدهد، دو مفهوم انفصال و وصال (وحدت وجود) از زاویه علاقه میان خدا و انسان است. در این رهگذر شاعر چه با بیان روشن و چه با پوشیدهگویی، میکوشد تا از هر چه غیرخداست، منفصل شود. در این میان بحثی چون حقیقت محمدی (ص) مطرح میشود که در ذیل مفهوم انفصال قرار میگیرد؛ و این گونه برداشت میشود که در شعر صوفی، پیامبر(ص) واسطه ای برای این اتصال نورانی است.
مضمون کتاب به طور عام نقد و تاریخ ادبیات عربی و به طور خاص بررسی سبکهای شعر عربی از حیث هنر و صنعت شعری است که از آغاز تا پایان عصر عثمانی را در بر میگیرد
مطالعه طندگینامه و تاریخ احوال گذشتگان و شرح حال و زندگی زمامداران و دولتمردان هر عصر و زمان موجب تنویر افکار و ازدیاد معلومات میشود. این کتاب درباره شرح احوال سلطان عبدالحمید عثمانی (1842 ـ 1918) و اوضاع مملکت عثمانی در زمان وی است. حکومت عثمانی در زمان سلطان عبدالحمید، دوره ترس و وحشتی ایجاد کرده بود که خود سلطان نیز از ترس جان و مال و شورش مردم و ولایات تمام امور مملکتی را در حوزه اقتدار خویش درآورده و با نظارت در کارها و تعمیم سیستم جاسوسی و رشوهخواری و استبداد مطلق، دستگاه حکومتی را مورد تنفر و کینه مردم قرار داد و با این ترتیب اعتماد و امنیت عمومی را در کشور عثمانی از میان برد.
«عبدالرحمن بن خلدون»، دانشمند توانمند اسلامی، در «مقدمه» مشهورش در سیاق اهتمام به عمران بشری و تفکرات جامعهشناختی خویش به بحث در مورد یکی از مهمترین مسائل زبانی یعنی «توانش یا ملکه زبانی» پرداخته است. وی در دستیابی به مفهوم «توانش زبانی» بر جنبه خلاقیت زبان تأکید کرده است و استعداد زبانآموزی را مرتبط با تواناییهای فطری انسان میداند. او از یکسو بیان میکند که بهره ملتهای غیر عرب از ملکه زبان عربی کم و ناچیز است، زیرا ملکه زبان مادری به زبانشان سبقت جسته است و از سوی دیگر از بزرگانی همچون «سیبویه»، «فارسی» و «زمخشری» یاد میکند که هر چند از نظر نژاد عجم هستند، ولی پرورش آنان در میان قبایل عرب سبب شده که به کنه ملکه زبان عرب دست یابند. ابنخلدون ارتباط زبان را با جامعه، ارتباطی ناگسستنی میداند و زبان سلطه را همان زبان ایدئولوژی حاکم بر جامعه میداند، از اینرو در صدد است تغییرات زبانی را در دو محور «زمان» و «مکان» بررسی کند. دستاورد این پژوهش نشان میدهد تفکرات زبانشناختی ابنخلدون مدرن و نوین است و وی مبتکر نظریه «توانش زبانی» است، نه «چامسکی».
زبان به عنوان یک پدیده اجتماعی همواره پلی میان زندگی بشر و اندیشههای او بوده است. پیامبراکرم (ص) نیز با فصاحت و بلاغت خویش توانستند چنان از این عنصر فعال و پویا برای انتقال سخنان و اندیشههای خود استفاده کنند که زبان شناسان قدیم و معاصر عربی به توفیقی و توقیفیبودن زبان ایشان اذعان نمودهاند. از این روست که نص حدیث شریف یکی از منابع مهم زبان شناسان و نحویان در استشهاد به جنبههای لغوی و زبانی و نیز در پژوهشهای آوایی زبان عربی است. زبان حدیث نتوانست به گویشهای عامیانه خاتمه دهد به همین جهت زبان عربی از همان قدیم دو بیانه بوده است. با واکاوی در احادیث نبوی در مییابیم که دوگانکی زبان در این احادیث در سطوح مختلف نحوی، صرفی، صوتی و آوایی و استعمال الفاظ غریب و ناآشنا قابل بررسی است. پیامبراکرم(ص) هیچ تعصبی نسبت به زبان و لهجه خاصی نداشتند.گاهی به لهجه خطاب لب به سخن میگشودند و از تمامی ظرفیتهای صوتی و آوایی آن لهجه که به رسایی و روانی سخن کمک میکرد بهره میگرفتند. نمیتوان از دوگانگی زبان در احادیث نبوی به عنوان عامل ضعف و سستی زبان یاد کرد؛ چرا که همراه با حفظ قوانین تطور زبان، در تغییر وتحول واژگان به یکدیگر اصل «مشابهت» رعایت گردیده است.