مایکل ریفاتر، دو شیوه خوانش اکتشافی و پس‌نگر را در نشانه‌شناسی شعر مطرح کرده است. در خوانش اول به بررسی مفهوم و معنا و در خوانش دوم به دلالت‌های زبانی توجه می‌شود. در خوانش دوم، پس از بررسی عناصر غیردستوری، ارتباط پنهانی و درونی عناصر متن درقالب انباشت و منظومه‌های توصیفی تبیین می‌شود، سپس خواننده به دریافت هیپوگرام‌ها روی می‌آورد و درنهایت این مباحث به دریافت و کشف ماتریس ساختاری شعر می‌انجامد. در این مقاله، پس از بررسی عناصر غیردستوری، انباشت‌ها و منظومه‌های توصیفی در دو شعر زمستان اخوان و پیامی در راه سپهری، ماتریس ساختاری زیر به دست آمده است: شعر زمستان: ترس و ناامیدی مردم، امیدواری شاعر به کمک دیگران، خفقان، ناامیدی شاعر؛ شعر و پیامی در راه: آشتی دادن و دوستی و محبت آوردن و رفع کاستی توسط شاعر، زشتی و کاستی در جامعه، برقرارشدن کمال و زیبایی در جامعه.

منابع مشابه بیشتر ...

65805cb3b6049.jpg

پنجاه متفکر بزرگ معاصر: از ساختارگرایی تا پسامدرنیته

جان لچت

نویسنده این کتاب به صراحت اقرار می‌کند که مشروعیت آن بیشتر از هر چیزی از اثر مشهور دانیل کالاهان با عنوان "پنجاه فیلسوف کلیدی" (۱۹۸۷) الهام گرفته است. اگرچه تفاوت‌های معینی این اثر را از سایر آثار مشابه متمایز می‌سازد؛ کالاهان باید فیلسوفانی را در طول تاریخ فلسفه انتخاب می‌کرد که نیز به عنوان شخصیت‌هایی شناخته‌شده در میان عموم مردم بودند، مثل فیگورهایی چون افلاطون و هابز یا سارتر. با این حال، انتخاب جان لچز فیلسوفان معاصری که گاه هنوز تا شهرت فاصله داشتند بود. به علاوه، سوال تکراری در مورد تشکیل مجموعه "پنجاه متفکر کلیدی" بیش از سایر آثار مشابه مطرح شد: آیا توافقی در مورد انتخاب متفکران و فیلسوفان وجود دارد که بعضی از آن‌ها هنوز هم در زمان تدوین این اثر در دسترسند؟ به عبارت دیگر، آیا در واقع اسامی مهم‌ترین فلاسفه معاصر در این لیست محل دارند یا می‌توان اسامی دیگری را نیز در نظر گرفت؟ این چالش خود باعث جایگزین شدن اسامی چون آگامبن، بادیو، برگسون، باتلر، دریدا، هایدگر، هوسل، ماتراورز، ویریلیو و ژیژک در ویرایش دوم این کتاب شده است. از دیدگاه نویسنده، مبنای کار او نیز در انتخاب‌های روشن‌کننده و آموزندهٔ آثار بوده است. لچز پنجاه متفکر کلیدی معاصر را در ده گروه تقسیم‌بندی کرده تا تفکرات آن‌ها را درک کنیم: ساختار‌گرایی ابتدایی، فنومنولوژی، ساختار‌گرایی پسااستراکچرالیسم، نشانه‌شناسی، فمینیسم موج دوم، پسامارکسیسم، مدرنیته، پسامدرنیته و در نهایت تفکرات الهام‌گرفته از زندگی. امیدواریم این تقسیم‌بندی به خوانندگان در درک جهت‌گیری‌های فکری متفکران و همچنین درک کلی از معنا و مفهوم این مجموعه کمک کند.

5ff2f935551b8.png

مجله دانش، شماره 136 ـ 137

گروهی از نویسندگان

فهرست مقالات این شماره بدین ترتیب است: سخن دانش، نسخ خطی سعدالدین احمد کابلی بره‌کی انصاری/ پرویز سفرعلی ـ علی زمانی - فاطمه کوپا - فاطمه معین‌الدینی، ویژگی‌های بلاغی و سبکی تاریخ بحیره/ علیرضا صالحی، تحلیل تاثیر و نفوذ زبان ایران باستان بر زبان‌های سرزمین پاکستان/ عنبر ذوالفقار- فلیحه زهرا کاظمی- فاطمه سن، طریقت کبرویه همدانیه حسینیه و روابط آن با سرزمین هند/ فاطمه فیاض- محمدرضا ترکی، هجو و انواع آن در شعر دوره مشروطه/ ناصر شیری زاده – زهره اله‌دادی دستجردی، بررسی دیوان اشعار حسرت مشهدی/ ذوالفقار علی، بررسی و تحلیل تصویرگری اشعار فارسی میرزا غالب دهلوی/ ظفر مصطفی، تحلیل تطبیقی نشانه‌شناسی اجتماعی در داستان‌های «بچه‌های قالیباف‌خانه» و «لیدیا»/ شیرزاد طایفی- نعیمه موسوی، ترجمه داستان و رُمان‌های فارسیِ معاصر به اردو در پاکستان پس از 1990/ سمیع الله.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

578b2eaa94fe0.PNG

بررسی داستان رستم و اسفندیار بر مبنای دیدگاه کلود برمون

علیرضا نبی لو

در این مقاله داستان رستم و اسفندیار که از داستان‌های محوری شاهنامه است، بر اساس نظریه کلود برمون بررسی می‌شود. این دیدگاه با توجه به اینکه شکست و عدم توفیق قهرمان را نیز در نظر می‌گیرد، با داستان مورد بحث مطابقت بیشتری دارد. این داستان بر اساس نظر برمون سه کارکردِ امکان یا استعداد، فرایند و پیامد را در خود دارد و همچنین در آن، سه توالی زنجیره‌ای، انضمامی و پیوندی را می‌توان بررسی و تحلیل کرد. اسفندیار قبل از رفتن به زابلستان، اسفندیار در زابلستان و کشته‌شدن او سه توالی و پی رفت فرعی روایت هستند که در ضمن یک توالی اصلی بیان شده‌اند. دیباچه داستان، سخن گفتن اسفندیار با مادر و پدر در مرحله امکان قرار می‌گیرد. رفتن اسفندیار به زابل و مجادله و مبارزه او با رستم و استمداد رستم از زال و سیمرغ در مرحله فرایند، فعلیت، قطعیت یا گذار قرار می‌گیرد. کشته‌شدن اسفندیار و مکاتبه رستم با گشتاسب نیز در مرحله پیامد می‌گنجد که نشان دهنده عدم توفیق قهرمان (اسفندیار) است. دو نوع شخصیت مورد نظر برمون؛ یعنی کنشگر و کنش‌پذیر را در اسفندیار و رستم می‌توان دید و این روایت، تبدیل بهبودی به اغتشاش و برعکس آن است؛ یعنی تعادل اولیه برای اسفندیار و رستم به فقدان تعادل برای اسفندیار و نهایتاً برگشت تعادل برای رستم ختم می‌شود. از دستاوردهای این مقاله نشان‌دادن هنر روایتگری و شگردهای داستان‌سرایی بی نظیر فردوسی است، زیرا تمام اجزای نظریه برمون در این داستان رعایت شده است. فردوسی تمام عناصر روایی مانند تغییر و تنوّع موقعیت‌ها، تنظیم توالی پی رفت‌ها، توجه به حالات‌روانی و عملکرد شخصیت‌ها و اختیار انتخاب‌دادن به قهرمان و خصم در گزینش هدف را مدنظر قرار داده است.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی مشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی
مقاله
57809ebd3cdc0.PNG

بررسي و تحليل ساختار روايي هفت‌خوان رستم

علیرضا نبی لو

در اين پژوهش، داستان هفت خوان رستم از منظر ساختارگرايان، تحليل و بررسي شده است. در بررسي ساختار روايت و داستان، ضمن پژوهش روابط حاکم ميان اجزاي روايت، به شناخت سازه‌هاي داستاني و دريافت الگوي مشترک و محدود مي‌توان دست يافت. در اين مقاله، داستان هفت خوان رستم از منظر سه تن از روايت‌شناسان ساختارگرا، يعني پراپ، گرماس و تودوروف بررسي شده است. در روش پراپ جستجوي خويشکاري‌ها و حوزه‌هاي عمل اشخاص برجسته‌تر است. از نظر گرماس داستان‌ها داراي کنشگرهاي شش گانه و سه زنجيره اجرايي، ميثاقي و انفصالي هستند. تودوروف نيز در بررسي روايت، تمام داستان‌ها را به قضايا و جمله‌هايي تقليل مي‌دهد که شامل يک نهاد و يک گزاره است، نهاد نقش عامل را دارد و اغلب معادل يک اسم خاص است، گزاره نيز شامل يک صفت يا فعل است. هفت خوان رستم از منظر پراپ داراي مراحل آغازي، مياني و پاياني است و هفت حوزه عمل و خويشکاري‌هاي متعددي در آن ديده مي‌شود، شش کنشگر مورد نظر گرماس عبارتند از:فرستنده: زال + فاعل: رستم+ هدف: نجات کيکاووس + ياريگر: جهان آفرين، رخش و اولاد (بعد از اسير شدن) + رقيب: همه نيروهاي شرور در هفت خوان اعم از شير، اژدها، تشنگي، زن جادوگر، اولاد، ارژنگ ديو و ديو سپيد +گيرنده: کيکاووس، از منظر تودوروف اين داستان را به قضيه‌هاي زير مي‌توان تقليل داد: K شاه است، R پهلوان است، D ديو و نيروهاي شرور است، K گرفتار D مي‌شود، R، D را مي‌کشد، R، K را از دست D نجات مي‌دهد.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی مشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی
مقاله