لوکاچ را بزرگترین نقد پرداز مکتب مارکسیسم دانسته اند. این نویسنده مجارستانی (1971 – 1885 م) سهمی عظیم در تفکر معاصر دارد. او علاوه بر زیبایی شناسی و نقد ادبی در حوزه تحلیل اجتماعی و تاریخی نیز تخصص داشته و کتاب «تاریخ و آگاهی طبقاتی» او اثر کلاسیک مارکسیسم غربی در مقابل مارکسیمسم جزمگرای شوروی محسوب می شود. از او حدود سی کتاب و صدها مقاله به جا مانده ولی کتاب پژوهشی در رئالیسم وی مهمترین اثر او به شمار می رود. لوکاچ در این اثر انتقادی با قدرت و توانایی بی نظیر سرشت قهرمانان رمان نویسان بزرگی چون بالزاک، استاندال، زولا و تولستوی تحلیل کرده است. شیوه واکاوی پیوندهای درونی و پیچیده رمان های بزرگ قرن نوزده و شناساندن شخصیت واقعی نویسندگان این رمان ها، تازه و خلاقانه است.
نویسنده این کتاب به صراحت اقرار میکند که مشروعیت آن بیشتر از هر چیزی از اثر مشهور دانیل کالاهان با عنوان "پنجاه فیلسوف کلیدی" (۱۹۸۷) الهام گرفته است. اگرچه تفاوتهای معینی این اثر را از سایر آثار مشابه متمایز میسازد؛ کالاهان باید فیلسوفانی را در طول تاریخ فلسفه انتخاب میکرد که نیز به عنوان شخصیتهایی شناختهشده در میان عموم مردم بودند، مثل فیگورهایی چون افلاطون و هابز یا سارتر. با این حال، انتخاب جان لچز فیلسوفان معاصری که گاه هنوز تا شهرت فاصله داشتند بود. به علاوه، سوال تکراری در مورد تشکیل مجموعه "پنجاه متفکر کلیدی" بیش از سایر آثار مشابه مطرح شد: آیا توافقی در مورد انتخاب متفکران و فیلسوفان وجود دارد که بعضی از آنها هنوز هم در زمان تدوین این اثر در دسترسند؟ به عبارت دیگر، آیا در واقع اسامی مهمترین فلاسفه معاصر در این لیست محل دارند یا میتوان اسامی دیگری را نیز در نظر گرفت؟ این چالش خود باعث جایگزین شدن اسامی چون آگامبن، بادیو، برگسون، باتلر، دریدا، هایدگر، هوسل، ماتراورز، ویریلیو و ژیژک در ویرایش دوم این کتاب شده است. از دیدگاه نویسنده، مبنای کار او نیز در انتخابهای روشنکننده و آموزندهٔ آثار بوده است. لچز پنجاه متفکر کلیدی معاصر را در ده گروه تقسیمبندی کرده تا تفکرات آنها را درک کنیم: ساختارگرایی ابتدایی، فنومنولوژی، ساختارگرایی پسااستراکچرالیسم، نشانهشناسی، فمینیسم موج دوم، پسامارکسیسم، مدرنیته، پسامدرنیته و در نهایت تفکرات الهامگرفته از زندگی. امیدواریم این تقسیمبندی به خوانندگان در درک جهتگیریهای فکری متفکران و همچنین درک کلی از معنا و مفهوم این مجموعه کمک کند.
جک لندن جزو آن دسته از نویسندگان استثنایی است که از چارچوب ملیت خود خارج شده و به تمامی بشریت مترقی تعلق یافته اند. جک لندن در آثار خود مسائل مختلف و مضامین گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهد ولی توجه اصلی او در همه اوقات معطوف به انسان زحمتکش بوده است. به عنوان نویسنده ای دموکرات و اومانیست، لندن با رنگهایی بسیار درخشان انسان فرودست و زحمتکش را با تمامی آرزوها، رویاها، تلاش ها و رنج های جسمی و روحی اش به تصویر میکشد. در آثار برجسته لندن چهره خشن، بی رحم و ریاکار نظام سرمایه داری و سیاست های سراپا سالوسانه آن با ظرافتی هر چه تمام تر عریان شده و ارکان این نظام زیر شلاق شدیدترین انتقادات قرار گرفته است. لندن تنها چاره رهایی از جهنم سرمایه داری را در انقلاب سوسیالیستی می دید و از این نظر در زمان خود شاید تنها نویسنده ای بود که قانونمندی های روند تکامل جامعه را دریافت و آنرا در آثار خود متبلور و متجلی ساخت تصادفی نیست که ماکسیم گورکی او را به عنوان "پیشگام و پیش آهنگ ادبیات کارگری آمریکا" مورد تحسین و تمجید فراوان قرار داد...
این کتاب دربرگیرنده شش مقاله و یک نامه از نویسنده است که عمده این گفتارها به دوره نخست و دوره میانی لوکاچ تعلق دارند. در اولین نوشتار نویسنده بر آن است که دو شیوه هنری ترکیببندی یعنی روایت و توصیف نمودار دو دوره اجتنابناپذیر تکامل سرمایهداری است. نوشتار دوم کتاب به کنش متقابل، فراگیر و چندوجهی شخصیتها با یکدیگر، جامعه و مسائل بزرگ جامعه میپردازد. لوکاچ در «نویسنده و منتقد» بر است که اگر کسی بخواهد بهتمامی بداند منتقد فلسفی کیست و چه رابطه بههنجاری با هنرمند خلاق دارد، باید بر یگانگی فلسفه، تاریخ ادبی و نقد ادبی تأکید ورزد. در سه نوشتار بعدی کتاب نویسنده به کار سه تن از بزرگان ادبیات اروپا پرداخته است. نوشتار پایانی نیز درباره برتری فرهنگ بر اقتصاد است که یکی از شاخصههای دوره اول فکری لوکاچ است.
رمان نمونهوارترین نوع ادبی جامعه بورژوایی است. بیگمان آثاری از عهد باستان، قون وسطی و شرق وجود دارد که شباهتهای متعددی با رمان دارند؛ اما ویژگیهای نمونهوار رمان تنها پس از آن نمودار میگردند که رمان، شکل بیان جامعه بورژوایی شده باشد. از سوی دیگر در رمان است که تضادهای ویژه جامعه سرمایهداری مدرن به کاملترین و نمونهوارترین وجهی ترسیم شدهاند.