زبان شعری سعدی، که به سهل ممتنع معروف است، با در کنار هم قرار گرفتن عناصری بسیار شکل گرفته است. یکی از مهمترین این عناصر در غزلیات سعدی، توازن موسیقایی است. این نظام موسیقایی، عواملی شناخته شده از قبیل وزن، قافیه، ردیف و هماهنگیهای صوتی و آوایی دارد و برخی از مباحث بدیع لفظی و معنوی مانند جناس و سجع و تضاد هم در شکلگیری آن موثر است. شناخت این عوامل، پژوهندگان را در دستیابی به رابطههای پیدا و پنهان کلامی و دریافت رازهای سخن سعدی یاری خواهد داد. در این مقاله با بسامدگیری این عوامل در دویست غزل انتخابی، برای رسیدن به نظام مذکور تلاش شده است.
فصل اول این کتاب، شامل دو غزل و یک مثنویست و چند شعری که تقریبا بهترین کارهای او در دوره های پس از دوره نخستین است که میشود به آن ها دوره های سرگردانی گفت. و آغازی برای ادوار بعد. و به همین لحاظ هریک از آنها حاصل یک دوره خاص شعری. هشتمین شعر این فصل از لحاظی برگزیده ایست از دوره سرگرمی با شعر آزاد و نهمین شعر، در بحبوحه بیگانگی و یگانگی با مردان و زنان خانه ای که از در و دیوار آن بوی نماز برمیخاست و گویی برگرد مرگ می گردید و لاله عباسی هایی که پیر میشدند و جوان می شدند و روزمرگ آنان را می شمردند. و شعرهای دیگر این فصل هر یک نمونه ای از دوره هایی کوتاه چند ماهه و سریع که شاید در هریک از آن دوره ها بیش از سه چهار شعر نوشته نشده است. فصل دوم شامل شعرهایی که بیشتر قطعه های کوتاهی است از دوره ای که می توان به ان نام "دوره تماشا" داد. نگاههایی گذرا و تصویرهایی شتاب آمیز: دریای توفانی، چراغهای رنگی، زنی با وحشت باد، وزنی که می رقصد. و در کنار باغ غروب نشستن و کلاغان بازگردانده را نگریستن. دوره ای با حدود بیست شعر که از میان آنها، سرانجام به همین هفت شعر اکتفا شد. فصل سوم شامل شعرهایی که در دوره ای بسیار آموزنده و سرشار به مرحله نوشتن رسید. دوره ای که نحوه نطفه بستن و شکل گرفتن شعر و رسیدن به امکانات دیگر "اگر چه ناقص" او را بیش از پیش به کار خویش دلبسته داشت. در همین دوره بود که کلمات اندک اندک با او مهربان شدند و در عین مهربانی، خشن تر و زبرتر. و همین مهربانی بود که آنها را در شعر راه داد. و نیز در همین دوره بود که با بازگشتی به تاریخ دور و نزدیک و مردانی و حوادثی که در فضای مبهم شعر او چهره نمودند. به مرحله لمس آن کلمات رسید و بخصوص از نظر مکالمات شعری و خط داستانی شعر تجربیاتی فراوان کسب کرد. فصل چهارم شامل دوره ای که دید او را نسبت به شعر به گونه ای محسوس تر از دوره قبل تغییر داد. و در برخی ازشعرها کم و بیش شبحی از فرمی را که بسیار دنبال آن گشته بود دید. اما در دنیاهایی مختلف و با حالاتی متفاوت: اندیشیدن به مفهوم زمان، و ساعتی که به اقتضا در پهنه کویر می ایستد سفری به روستا و آسیابی که خاکستر می شود، حرکتی در غرفه ها و خورندگان و نوشندگانی که به جبر مرگ تن در می دهند و شبها و روزهای مستی و خستگی و تحیر بازیچگان و تمسخر بازیگران. و همه اینها در قالب هایی که از دوره فصل سوم پیش بینی شده بود و اینکه تا یافتن راهی پیشرفته تر تنها راه ادامه کار اوست...
مولف در پیشگفتار کتاب میگوید: چون اولین اثری است از سروده های خویش که بنام سرود عشق انتشار داده ام آنرا با زبان کودکانه خود به یگانه مادر مهربان و سرچشمه الهامم تقدیم می دارم نظر به آنکه هیچ چیز و هیچ کس بی نقص نیست جز ذات اقدس الهی جل شانه الکمال از این رو خالی از نقصان نیست ...
داستان سفر گشتاسب به روم و ازدواجش با کتایون قیصر در شاهنامه فردوسی، یکی از داستانهایی است که با قوّت بسیار در فرهنگ شفاهی ایرانیان به حیات ادبی خویش ادامه داده است. بدرستی روشن نیست که فردوسی این داستان را از کدام مآخذ نقل کرده است، ولی تقریباً در تمام کتابهای تاریخ عمومی که پس از شاهنامه به زبان فارسی نوشته شده، به این داستان اشاره شده است. آنچه که امروزه با روایتهای گوناگون میان اقوام ایرانی در این خصوص وجود دارد، داستانی است که با نام کره دریایی مشهور است و در فهرست تیپهای بینالمللی قصهها با تیپ 314 طبقهبندی شده است. این قصه گرچه تفاوتهایی با روایت شاهنامه فردوسی دارد، بسیاری از ویژگیهای ساختاری و معنایی آن را در خود حفظ کرده است. از آنجا که قدیمترین روایتهای مکتوب بینالمللی این قصه به قرن دوازدهم میلادی باز میگردد، روایت فردوسی را باید مقدّم بر آنها دانست.
یکي از روشهاي متداول براي دستهبندي شکلهاي گوناگون روايي، توجه به ساختار و طرحهاي بنيادي آنهاست. افسانههاي شفاهي که ميان مردم سينه به سينه نقل ميشوند، از توان بالايي براي استخراج قالبهاي روايت برخوردارند. در اين مقاله با نگاهي جديد به نظريه ريختشناسي ولاديمير پراپ که در کتاب ريختشناسي افسانههاي جادويي مطرح شده، و با درنظر داشتن طرحي که ساتو آپو ـ پژوهشگر فنلاندي ـ براي تعيين ساختار افسانههاي فنلاندي پيشنهاد کرده است، الگوهاي سازنده قصههاي پريان يا افسانههاي سحرآميز به همراه بررسي تعدادي از اين افسانهها معرفي شده است. اين الگوها بر اساس موقعيت پايدار ابتدايي در هر افسانه و موقعيت نهايي آن شکل ميگيرند. به اين ترتيب ميتوان ساختار کلي افسانههاي جادويي را در دو الگوي کلي شناسايي و خلاصه کرد: قهرمان داستان فاقد چيزي است و ميکوشد آن را به دست آورد؛ خطري قهرمان داستان را تهديد ميکند.