یکی از مهمترین دروس مرتبط با ادبیات هر زبان که مهمترین اهداف آن زبان را محقق میسازد، دروس متون ادبی است. در رشته زبان و ادبیات عربی نیز بخش قابل توجهی از دروس این رشته برای متون ادبی درنظر گرفته شده است که متون شعری در میان متون ادبیِ دیگر بیشترین سهم را دارد. اما سالهاست که این متون با روشهای قدیمی تدریس میشود و بسیاری از استادان از راهبردهای جدید و مناسب تدریس این متون استفاده نمیکنند. این امر سبب شده است دانشجویان چندان نتوانند در دستیابی به مهمترین اهداف متون شعری، یعنی افزایش ذوق ادبی و تقویت میل و انگیزه آنان به رشته خود، موفق باشند. نگارندگان میکوشند تا با روش پیمایش و ابزار پرسشنامه به بررسی میزان اجرای راهبردهای مناسب تدریس متون شعری عربی بپردازند. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان ترم چهارم به بعد دوره کارشناسی و استادان رشته زبان و ادبیات عربی در دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی، شهید بهشتی و تربیت معلم است. یافتههای پژوهش نشان میدهد راهبردهای جدید تدریس متون شعری، یعنی راهبردهای شرح تفصیلی اشعار، تحلیل زیبایی شناسی اشعار و تحلیل سبکی، کمتر از راهبردهای سنتی (بیشتر مربوط به روخوانی صحیح اشعار هستند) اجرا میشوند.
اسلوب شیوه خلق اندیشه و بیان آن در قالب الفاظ مناسب است. در کتابهای علوم بلاغی موضوع اسلوب اهتمام شایسته نشده است هر چند در آثار گروهی از دانشمندان به بعضی از ویژگیهای اسلوب اهتمام شایسته نشده است هر چند در آثار گروهی از دانشمندان به بعضی از ویژگیهای لفظی اسلوب اشاره شده اشت؛ اما این اطلاعات در بخشهای مختلف آثارشان پراکنده است و بابی به آن اختصاص دادهاند اسلوب و بلاغت با هم چه ارتباطی دارند؟ و فرق بین آن دو چیست؟ شکی نیست که اسلوب و بلاغت هر دو به لفظ و معنی و مطابقت با مقتضای حال عنایت دارند اما موضوع بلاغت اعم از موضوع اسلوب است. بلاغت برای رسیدن به کلام مطلوب از همه وسیلههای معنوی و بیانی بهره میگیرد اما اسلوب شامل وسایل معینی است که نویسندهای در موضوعی خاص از آن استفاده میکند. به تعبیر دیگر بللاغت علم است قبل از این که فن و شیوه باشد، اما اسلوب عبارت از بلاغت یک مولف است، شیوهای خاص که نویسنده برای تحقیق بلاغت در اندیشه و تعبیر از آن استفاده میکند.
آموزش هر زباني، موانع و ويژگيهاي خاص خود را دارد، بدون شک، آموزش زبان عربي در مدارس ايران از اين قضيه مستثني نيست. برخي از موانع يادگيري زبان عربي، به نحوه سازماندهي محتواي کتابها باز ميگردد؛ به ويژه، آموزش زبان عربي در پايه اول دبيرستان، بنا به برخي دلايل از جمله وارد شدن دانشآموز به يک مقطع جديد، کار دشواري به نظر ميرسد. در صورتي که اگر اجزاي مختلف محتواي کتابها شناخته و دستهبندي شود؛ درک و انتقال آن سادهتر خواهد بود. از اين رو، ميتوان گفت تحليل محتواي کتاب عربي اول دبيرستان ميتواند گام مهمي در شناخت نقاط ضعف و قوت اين کتاب باشد. هدف مقاله حاضر اين است که با تکيه بر تکنيک تحليل محتوا که يک روش پژوهشي براي توصيف عيني، منظم و کمي محتواي ظاهري ارتباطات است و در آموزش زبان، براي بررسيهاي مربوط به محتواي کتابهاي درسي به کار برده ميشود، کتاب عربي سال اول دبيرستان را بر اساس الگوهاي تحليل محتوا و ملاکهاي سازماندهي محتوا بررسي نمايد. روش پژوهش، توصيفي ـ تحليلي بوده و نتايج مقاله بيانگر اين حقيقت است که با در نظر گرفتن اين الگوها و ملاکها، اين کتاب تا حد زيادي در اجراي صحيح اصول برنامهريزي درسي و سازماندهي محتوا موفق بوده است.