آموزش هر زباني، موانع و ويژگيهاي خاص خود را دارد، بدون شک، آموزش زبان عربي در مدارس ايران از اين قضيه مستثني نيست. برخي از موانع يادگيري زبان عربي، به نحوه سازماندهي محتواي کتابها باز ميگردد؛ به ويژه، آموزش زبان عربي در پايه اول دبيرستان، بنا به برخي دلايل از جمله وارد شدن دانشآموز به يک مقطع جديد، کار دشواري به نظر ميرسد. در صورتي که اگر اجزاي مختلف محتواي کتابها شناخته و دستهبندي شود؛ درک و انتقال آن سادهتر خواهد بود. از اين رو، ميتوان گفت تحليل محتواي کتاب عربي اول دبيرستان ميتواند گام مهمي در شناخت نقاط ضعف و قوت اين کتاب باشد. هدف مقاله حاضر اين است که با تکيه بر تکنيک تحليل محتوا که يک روش پژوهشي براي توصيف عيني، منظم و کمي محتواي ظاهري ارتباطات است و در آموزش زبان، براي بررسيهاي مربوط به محتواي کتابهاي درسي به کار برده ميشود، کتاب عربي سال اول دبيرستان را بر اساس الگوهاي تحليل محتوا و ملاکهاي سازماندهي محتوا بررسي نمايد. روش پژوهش، توصيفي ـ تحليلي بوده و نتايج مقاله بيانگر اين حقيقت است که با در نظر گرفتن اين الگوها و ملاکها، اين کتاب تا حد زيادي در اجراي صحيح اصول برنامهريزي درسي و سازماندهي محتوا موفق بوده است.
از آنجا که نویسنده دانستن زبان عربی را یکی از وظیفههای مسلمانان میداند، نسبت به نگارش این کتاب برای آموزش زبان عربی اقدام کرده است.
يکي از مباحث پيچيده و مبهم در کتابهاي تاريخ ادبيات ايران، سرآغاز و چگونگي شکلگيري سبک هندي است. مطالعه نظر محققاني که به اين مساله پرداختهاند از فراواني ديدگاههاي ارايه شده حکايت دارد. برخي محققان اين سبک را نتيجه ناگزير سير طبيعي شعر فارسي دانسته، برخي ديگر اين سبک را در ارتباط با عواملي اجتماعي و محيط شکلگيري آن بررسي کردهاند. در اين ميان، پژوهشگراني هم هستند که ريشه اين سبک را نه در ارتباط با عوامل اجتماعي يا محيط شکلگيري بلکه در شعر شاعران گذشته جستجو کردهاند. اين دسته از محققان غالبا از شاعراني چون خاقاني، حافظ، وحشي بافقي و ... به عنوان پايهگذار اين سبک نام بردهاند؛ اما نکته حايز اهميت قبول عام نيافتن چنين پژوهشهايي است. واقعيت اين است که سبکي به گستردگي سبک هندي را نميتوان و نبايد نشات گرفته از شعر يک شاعر دانست، بلکه بايد از ميزان و چگونگي تاثيرگذاري اين شاعران بر اين سبک سخن گفت و اين امر نيز تنها به واسطه استفاده از روشي تازه، يعني تحليل محتوا انجامشدني است. در اين مقاله نيز کوشيده شده است تا با تحليل محتواي شعر چهار شاعر پيشگام سبک هندي يعني خاقاني، حافظ، وحشي بافقي و بابا فغاني ميزان و چگونگي تاثيرگذاري آنان بر شکلگيري سبک هندي نشان داده شود.
اسلوب شیوه خلق اندیشه و بیان آن در قالب الفاظ مناسب است. در کتابهای علوم بلاغی موضوع اسلوب اهتمام شایسته نشده است هر چند در آثار گروهی از دانشمندان به بعضی از ویژگیهای اسلوب اهتمام شایسته نشده است هر چند در آثار گروهی از دانشمندان به بعضی از ویژگیهای لفظی اسلوب اشاره شده اشت؛ اما این اطلاعات در بخشهای مختلف آثارشان پراکنده است و بابی به آن اختصاص دادهاند اسلوب و بلاغت با هم چه ارتباطی دارند؟ و فرق بین آن دو چیست؟ شکی نیست که اسلوب و بلاغت هر دو به لفظ و معنی و مطابقت با مقتضای حال عنایت دارند اما موضوع بلاغت اعم از موضوع اسلوب است. بلاغت برای رسیدن به کلام مطلوب از همه وسیلههای معنوی و بیانی بهره میگیرد اما اسلوب شامل وسایل معینی است که نویسندهای در موضوعی خاص از آن استفاده میکند. به تعبیر دیگر بللاغت علم است قبل از این که فن و شیوه باشد، اما اسلوب عبارت از بلاغت یک مولف است، شیوهای خاص که نویسنده برای تحقیق بلاغت در اندیشه و تعبیر از آن استفاده میکند.
قرن بیستم شاهد تحول و دگرگونی عمیقی در همه رشتههای هنری است، شعر نو نیز یکی از تحولات بزرگ به شمار میآید که افقهای تازهای را در برابر دیدگان گشوده است. مورخان و ناقدان درباره تاریخ دقیق پیدایش شعر نو با یکدیگر اختلاف نظر دارند. اما آنچه مسلم است این است که شعر نو به عنوان پدیدهای جدید در حوزه ادبیات در ایران و کشورهای عربی و حتی کشورهای اروپایی به دنبال تغییر و تحولات در ساختار و مضمون شعر قدیم بوجود آمد و توسط نیما یوشیج در ادبیات فارسی و نازک الملائکه و بدر شاکر السیاب در ادبیات عربی به صورت تثبیت شده به همگان معرفی شد. این مقاله در صدد است تا تاریخچه و سیر تحول و پیشگامان شعر نو را در این دو زبان به قصد بیان اشتراکات و همانندیها مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.