به دنبال شکلگیری امپراتوری هخامنشی توسط کوروش کبیر و گسترش آن توسط داریوش اول که از رود سند در هند تا رود نیل در مصر امتداد داشت، استفاده از یک زبان واحد و بین المللی برای ایجاد ارتباط با ایالات مختلف با نژادها و زبانهای متفاوت ضرورت یافت تا شاهان هخامنشی بتوانند پیامها و فرمانهای خود را به ملل تابعه منتقل و ابلاغ کنند. هر چند داریوش اول پس از غلبه بر مخالفان و شورشگران دستور نوشتن کتیبه بیستون را به سه زبان فارسی باستان، عیلامی و بابلی برای معرفی اقدامات خود صادر کرد، با توجه به اینکه تنها ایالات محدودی از امپراتوری، یعنی سرزمین پارس و قوم آریا، در مرکز و غرب ایران، عیلامیان در جنوب غربی ایران و بابلیان در جنوب بین النهرین با این زبانها آشنا بودند، لذا، داریوش دستور ترجمه این پیام را به زبان آرامی که در بخش وسیعی از امپراتوری به آن تکلم میشد و قابل فهم بود، صادر و نسخههایی را به سراسر امپراتوری ارسال کرد و پس از آن نیز بسیاری از فرمانهای سلطنتی و اداری به زبان آرامی تهیه و به ایالات ارسال میگردید. در این مقاله کوشش بر این است با استناد به بخشی از این اسناد باقیمانده از دوره هخامنشی ابتدا به تاریخ زبان آرامی و گستره و نفوذ آن در غرب امپراتوری، پیش از تشکیل امپراتوری هخامنشی، و بعد، با استناد به نوشتههای باقیمانده در اقصی نقاط امپراتوری، به جایگاه و نقش آن به عنوان یک زبان رسمی در دوره هخامنشی پرداخته شود.
کتاب قدیمی امانت داری خاک، پژوهشی ارزشمند پیرامون تختجمشید میباشد. نویسنده این اثر که خود باستانشناسی حاذق بود، شرح چگونگی بیرون کشیدن تختجمشید را از دل خاک پس از هزاران سال، تشریح کرده است. این کتاب از ۱۰ فصل تشکیل شده است: در فصل نخست اوضاع تخت جمشید پیش از دوران پهلوی با تکیه بر اسناد و مطالب و عکسهای بازماندهی تاریخی، بیان شده است. فصل دوم و سوم به توضیح ایجاد و تاسیس بنگاه علمی تختجمشید در دوران رضاشاه و نخستین فعالیتهای علمی برای احیای این اثر باستانی پرداخته است. فصل چهارم در رابطه با چگونگی کشف پلکانهای شمالی کاخ مرکزی (کاخ سه دروازه) و پلکانهای شرقی کاخ آپادانا از دل خاک توسط باستانشناسان بزرگ آن عصر، میباشد. فصل پنجم دربردارنده توضیحاتی در باب نقش و نگارهای پلکانهای شرقی کاخ آپادانا است. در این فصل عکسهای تاریخی بینظیر و نایابی از این نقوش وجود دارد که بسیار جالب توجه است. فصل ششم کتاب امانتداری خاک درباره معرفی نمایندگان استانهای (ساتراپهای) شاهنشاهی هخامنشی و تصویرهای آنها میباشد. فصل هفت این کتاب سترگ، شامل توضیحاتی درمورد نقوش پلکان شمالی کاخ مرکزی (سه دروازه) به همراه تصاویر و عکسهای تاریخی از آنهاست. فصل هشتم یکی از مهمترین فصول این کتاب است. این فصل به ماجرای کشف لوحهای زرین و سیمین (طلایی و نقرهای) تخت جمشید که یادگار بینظیر شاهنشاه داریوش هخامنشی است. الواحی که به نوعی سند مالکیت ایرانزمین میباشد، پرداخته است. این فصل حاوی تصاویر بسیار فوقالعادهای از این کشف هیجانانگیز است. فصل نهم دربردانرده گزارش پیدا شدن سی هزار لوح گلی است. برخهی از این الواح در همین کتاب ترجمه شدهاند. توجه داشته باشید که بیشتر این الواح برای مطالعه به آمریکا برده شدند و همین اواخر برخی از آنها پس از دهها سال، به وطن بازگشته و اکنون در موزه ملی ایران قرار دارند. فصل دهم نیز به گزارشی از آخرین بازدید رضاشاه از تخت جمشید و پیگیریهای او درمورد کاوشهای باستانشناسی در این منطقه پرداخته است.
مولف کتاب، جمشید سروشیان، در مورد انگیزه تالیف کتاب اینگونه می گوید: چون عده ای از دانشجویان و پژوهندگان از من پرسش نمودند که چرا در شاهنامه شادروان فردوسی که فرهنگ و زبان و تاریخ و آئین ما ایرانیان وابسته به آن است، نام سلسله شاهان مادی و هخامنشی و اشکانی نیامده و جهت آن چه بوده که فقط نام پادشاهان و نام آوران سلسله پیشدادی و کیانیان و ساسانیان آمده، اقدام به تالیف این کتاب نمودم.